6 دقیقه
در بخش بزرگی از قرن بیستم، نئاندرتالها بهعنوان انساننماهای ابتدایی که فاقد ظرفیت شناختی برای تفکر نمادین و بیان فرهنگی پیچیده بودند، تصویر میشدند. این تصویر طی دو دههٔ گذشته بهطور چشمگیری تغییر کرده است، زیرا باستانشناسان و دیرینانسانشناسان مدارک فزایندهای یافتهاند که نشان میدهد نئاندرتالها زیورآلات، رنگدانهها و نشانههای انتزاعی ساخته و استفاده میکردند. یافتهها شامل صدفهای نقاشیشده و آویزها، نقشهای هندسی و قالبهای دست در غارهای جنوب ایبریا و دیگر علامتهای ساده اما عمدی روی سطوح سنگی هستند.
یک مطالعهٔ تازه عنصر جدیدی به این تصویر در حال شکلگیری میافزاید: پژوهشگران ردِّ لمسی روی برآمدگی سنگی را شناسایی کردهاند که ممکن است نشاندهندهٔ لمس نئاندرتال یا تماس عمدی با ویژگی چهرهمانند یک دیوارهٔ سنگی باستانی باشد. اگر این نشانه بهعنوان عملی هدفمند و نه سایش تصادفی تفسیر شود، این تعامل لمسی استدلال مبنی بر درگیر بودن نئاندرتالها در رفتارهای نمادین یا دارای معنا را تقویت میکند.
زمینهٔ علمی و چارچوب پژوهشی
نئاندرتالها تقریباً از 400000 تا 40000 سال پیش در سراسر اوراسیا زندگی میکردند. برای دههها، بحث دربارهٔ تواناییهای شناختی آنها بر تکنولوژی ابزارها و رفتارهای معیشتی متمرکز بود. در بیست سال گذشته چندین رشتهٔ شواهد فرضیات منسوخ را به چالش کشیدهاند. صدفها و آویزهای تغییر یافته با ردپای رنگدانه نشاندهندهٔ زیورآلات شخصیاند. سایتهای غاری در جنوب اسپانیا و نقاط دیگر الگوهای هندسی و قالبهای دستی را عرضه کردهاند که در برخی مناطق قبل از یا همزمان با هنر انسانهای مدرن اولیهاند.

این یافتهها اهمیت دارند چون رفتار نمادین شاخصی کلیدی از شناخت مدرن است. کنشهای نمادین میتوانند شامل ایجاد تصویر، علامتگذاری اشیا با الگوهای انتزاعی، استفادهٔ هدفمند از رنگدانهها و ساخت زیورآلاتی باشند که هویت اجتماعی را منتقل میکنند. نقشهای سادهای مانند نقاط، خطوط و لکهها ممکن است در مقایسه با هنر تصویری بعدی متواضع بهنظر برسند، اما ساختاراً مشابه نخستین جلوههای فعالیت نمادین در سراسر جهاناند.
روشها و نحوهٔ تفسیر شواهد توسط پژوهشگران
باستانشناسان از روشهای چندگانه برای ارزیابی اینکه آیا یک نشانه یا شیء عمدی است و آیا توسط نئاندرتالها تولید شده، استفاده میکنند. رویکردهای متداول شامل تحلیل میکروسکوپی برای ثبت نشانهای ابزاری و بقایای رنگدانه، مطالعات رسوبشناسی برای مرتبط کردن مصنوعات با لایههای تاریخگذاریشده و تکنیکهای تاریخگذاری مستقیم است. تاریخگذاری سری-اورانیومی رسوبات معدنی پوشانندهٔ نقاشیها، رادیوکربن روی مواد آلی مرتبط در صورت امکان، و رسوبشناسی زمینهای بهطور مکرر برای تعیین سن حداقل یا حداکثر بهکار میروند.
برای ردهای لمسی و تغییرات ظریف سطحی، اسکن سهبعدی با وضوح بالا و میکروسکوپی دیجیتال میتوانند الگوهای سازگار را نشان دهند که حرکات عمدی را از ساییدگی طبیعی متمایز میسازند. باستانشناسی تجربی — بازتولید نشانهها با دست، ابزار و رنگدانه تحت شرایط کنترلشده — به تفسیر رفتارهایی کمک میکند که ممکن است امضاهای باستانشناختی را تولید کرده باشند.
اکتشافات کلیدی و پیامدها
پیکرهٔ رو به رشد آثار و مصنوعات نمادین مرتبط با نئاندرتالها چندین نتیجهٔ مهم را میرساند. اول اینکه نئاندرتالها قادر به تولید و تشخیص الگوهای بصری انتزاعی بودهاند. دوم اینکه آنها از رنگدانهها و زیورها بهروشهایی استفاده میکردهاند که احتمالاً اطلاعات اجتماعی را منتقل میکرد. سوم اینکه علامتهای ساده در غارها و روی اشیای قابل حمل نباید بهعنوان تصادفی رد شوند؛ بلکه ممکن است نمایانگر مراحل آغازین ارتباط نمادین باشند.
ردِّ لمسی روی یک برجستگی سنگی نوع مکملی از شواهد را فراهم میآورد. بهجای تکیه صرف بر رنگدانه یا نشانههای مرئی، ردهای تماس نشاندهندهٔ تعامل تجسمیافته با سطح سنگیاند. چه عمل بازیگونه، آیینی یا ارتباطی بوده باشد، نشان میدهد که آگاهی از ویژگیهای سطح و درگیری عمدی با محیط وجود داشته که میتوانسته معنا یا پیام اجتماعی در بر داشته باشد.
تأثیر گستردهتر بر مطالعات تکامل انسان
بازبینی شناخت نئاندرتالها بر نحوهٔ مدلسازی تکامل رفتار انسانهای مدرن تأثیر میگذارد. اگر نئاندرتالها بهطور مستقل رفتارهای نمادین را توسعه داده باشند، آنگاه شناخت نمادین ممکن است ریشههای عمیقتری در تبار انساننماها داشته باشد تا آنچه پیشتر تصور میشد. علاوه بر این، تبادلات فرهنگی میان نئاندرتالها و Homo sapiens میتوانسته شامل تعاملات فرهنگی بهعلاوهٔ تعاملات ژنتیکی باشد و تکنولوژیها، زیورآلات و احتمالاً قراردادهای نمادین را شکل داده باشد.
فناوریهای مرتبط و مسیرهای پژوهشی آینده
پیشرفتها در تصویربرداری، تحلیل عنصری قابلحمل و تاریخگذاری سرعت مطالعهٔ هنر پیشاتاریخ را افزایش دادهاند. دستگاه فلورسانس ایکس قابلحمل (pXRF) به شناسایی ترکیب رنگدانهها در محل بدون نمونهبرداری کمک میکند. فتوگرامتری سهبعدی و اسکن لیزری ویژگیهای سطحی ظریف را برای تحلیل کمی مستندسازی میکنند. بهبودها در روشهای تاریخگذاری سری-اورانیوم و دیگر تکنیکها، اطمینان در چارچوب زمانی را افزایش میدهد.
پژوهشهای آینده بر گسترش پایگاه دادهٔ نشانهها و زیورآلات مرتبط با نئاندرتالها در مناطق و بازههای زمانی مختلف تمرکز خواهد کرد. مطالعات مقایسهای که فرکانس نقشها، جایگذاری و تکنیکهای تولید را تحلیل میکنند میتوانند کمک کنند تا تعیین شود که آیا فرآیندهای شناختی مشابهی نتایج موازی را در نئاندرتالها و انسانهای مدرن اولیه تولید کردهاند یا نه.
دیدگاه کارشناسان
دکتر النا مارکز، دیرینانسانشناسِ متخصص هنر دورهٔ پلیستوسن، اشاره میکند که نقشهای ساده میتوانند در مطالعهٔ تکامل شناختی بسیار مغتنم باشند. او توضیح میدهد که نقاط، خطوط و لکهها باید بهعنوان واحدهای عمدی زبان بصری دیده شوند، نه اشکال فرومایهٔ هنر. او اضافه میکند که تلفیق تصویربرداری با وضوح بالا و بازتولید تجربی برای تمایز کنشهای آگاهانهٔ انسان از فرایندهای طبیعی ضروری خواهد بود.
دکتر مایکل ثورن، باستانشناس شناختی، بر احتیاط روششناختی تأکید میکند. او توصیه میکند پیش از نسبت دادن نیّت نمادین، از چندین خط شواهد مستقل استفاده شود: الگوهای سازگار، تکنیکهای تولید تکرارشونده، کاربرد رنگدانه و پیوند رسوبشناختی روشن با سکونتهای انساننما. وقتی این معیارها همگرایی نشان دهند، ادعا برای رفتار نمادین محکم میشود.
نتیجهگیری
یافتههای اخیر از صدفها و آویزهای نقاشیشده، نقشهای غاری و همراه با ردهای لمسی روی سطوح سنگی، درک ما از ظرفیتهای شناختی و فرهنگی نئاندرتالها را بازتعریف میکند. بهجای دیدن نئاندرتالها بهعنوان موجوداتی از لحاظ شناختی پَستتر، پژوهشگران اکنون آنها را عاملانی میبینند که قادر به کنشهای نمادین ساده اما معنادار بودهاند. کاربرد مداوم روشهای پیشرفتهٔ تصویربرداری، تاریخگذاری و تحلیل این تصویر را بیشتر پالایش خواهد کرد و عمق و تنوع بیان فرهنگی در خویشاوندانِ تکاملی ما را روشنتر میسازد.
منبع: snexplores
.avif)
نظرات