8 دقیقه
دیزنی همچنان روند تبدیل آثار انیمیشنی کلاسیک خود به فیلمهای لایواکشن را ادامه میدهد؛ جدیدترین تلاش آن، نسخه لایواکشن «لیلو و استیچ» است که یکی از محبوبترین آثار دهه ۲۰۰۰ این استودیو را هدف قرار داده است. نسخه اصلی محصول ۲۰۰۲ با ترکیب منحصربهفرد علمیتخیلی، کمدی فیزیکی و درام خانوادگی احساسی، مخاطبان جهانی را تحت تأثیر قرار داد و به موفقیتی بزرگ در گیشه تبدیل شد. با این حال، در بازاری که بازسازیها بهوفور دیده میشود، این نسخه لایواکشن میتواند جادوی احساسی و جذابیت لوح انیمیشنی را تکرار کند یا صرفاً به فهرست روبهرشد بازسازیهای غیرضروری دیزنی میپیوندد؟
خلاصه داستان: روایت آشنا با قلبی کمتر
داستان «لیلو و استیچ» تقریباً بدون تغییر باقی مانده است. در سیارهای دوردست، دانشمند دیوانه دکتر جامبا جوکیبا موجودی آبیرنگ و بازیگوش به نام آزمایش ۶۲۶ را برای ایجاد هرجومرج و ویرانی خلق میکند. این موجود پس از فرار از مقامات بینکهکشانی و سقوط عجیب روی زمین، سر از هاوایی درمیآورد و با دختری ششساله به نام لیلو آشنا میشود. لیلو که پس از فقدان والدین دچار اختلال هویتی و تنهایی شده و تحت سرپرستی خواهر بزرگترش نانی زندگی میکند، در کنار استیچ، که او را به عنوان سگ خانگی معرفی میکند، آرامش و همراهی مییابد.
با ورود ماموران دولتی، از جمله پلیکلی (کارشناس زمین) و جامبا، به جزیره برای دستگیری استیچ، لیلو، استیچ، و نانی وارد مجموعهای از ماجراهای نامنتظره میشوند. موضوع کلیدی «اوهانا» (مفهوم خانواده در فرهنگ هاوایی که میگوید هیچکس تنها نمیماند یا فراموش نمیشود) همانند نسخه انیمیشنی در این بازسازی نیز محور داستان است؛ اما در عمل، نسخه لایواکشن از نظر احساسی چندان موفق عمل نمیکند.
بازیگران و شخصیتها: چهرههای جدید، پایههای لرزان
مایا کیئالوها نقش لیلو را در این اقتباس ایفا میکند؛ اگرچه انرژی و شیرینی لازم را دارد، اما فیلمنامه او را تا حد شخصیتی سطحی و صرفاً عجیب تقلیل داده و عمق تنهایی و عزم او را به خوبی نشان نمیدهد. سیدنی آگو دونگ در نقش نانی ظاهر میشود و به خوبی عشق عمیق و خستگی مراقبتی یک خواهر بزرگتر را به نمایش میگذارد.
درخشانترین بخش برای هواداران، بازگشت کریس سندرز در صداپیشگی استیچ است؛ صدای او عمق و جذابیت شخصیت را حفظ میکند و تا حد زیادی ضعفهای بصری سیجیآی این موجود را جبران میکند. از سوی دیگر، زک گالیفیاناکیس با وجود طنز ذاتیاش، در نقش دکتر جامبا جوکیبا حضوری کمرنگ و نه چندان تاثیرگذار نسبت به نسخه انیمیشنی دارد. بیلی مگنوسن هم با بازی در نقش پلیکلی، شوخطبعی لازم و انرژی مثبت را به فیلم میآورد.
برخی شخصیتها مانند گانتو در نسخه لایواکشن حذف شدهاند و کاراکتر کُبرا بابلز (با بازی کورتی بی. ونس) نیز همزمان به مامور سیا و مددکار اجتماعی تغییر یافته است؛ تغییراتی که هم نقش شخصیت را کمرنگ کرده و هم پتانسیل بازیگر را کاهش دادهاند.
تولید و کارگردانی: جاهطلبی امّا با تردید
دیان فلایشر کمپ، که با فیلم مستقل «مارسل، صدف با کفش»، شناخته میشود، هدایت کار را برعهده دارد؛ هرچند امیدوار بودیم او بتواند به این اثر خانوادگی، ظرافت احساسی ببخشد اما نتیجه کار نشان میدهد که فیلم از پرداخت عمیق احساسات واهمه دارد. باوجود بودجه مناسب و برخی صحنههای پرزرقوبرق علمیتخیلی، روایت اغلب با شتاب جلو میرود و فرصت پرداخت به لحظات احساسی از دست میرود.
کمپ تلاش میکند جوهره عاطفی نسخه اصلی را به فیلم تزریق کند اما قالب لایواکشن از نظر تلفیق کمدی فیزیکی، درام ظریف خانوادگی و شوخیهای ماهی-خارجاز-آب، دچار نوسان است و فیلم از نظر تُن، یکنواخت و عجولانه بهنظر میرسد، مخصوصاً در آغاز و پایان که محدودیت بودجه مشهود است.
مناظر هاوایی با زیبایی بصری به تصویر کشیده شدهاند اما گرمی انیمیشن دستی و اصالت فرهنگی نسخه اصلی دیگر به خوبی منتقل نمیشود. طنز سطحی فیلم باعث میشود موضوعاتی چون فقدان، انزوا و تابآوری (که هسته اصلی «لیلو و استیچ» هستند)، کمتر کاوش شده و عمق پیدا نکنند.
فیلمنامه و مضامین: نوستالژی بیمحتوا
یکی از نقاط ضعف عمده، فیلمنامهای است که توسط مایک ون واس و کریس ککانیوکلانی برایت نوشته شده است. در این نسخه، مسیرهای احساسی و عمیق نسخه ۲۰۰۲ کنار گذاشته میشوند و تلاش خواهرها برای حفظ خانواده، که در اصل به شکلی واقعی سوگواری و خواهری را نشان میداد، جای خود را به کمدی سطحی و پیشروی سریع ماجرا داده است.
مسئله مهم دیگر از دست رفتن مفهوم «اوهانا» است. جمله معروف «اوهانا یعنی خانواده و خانواده یعنی هیچکس تنها نمیماند یا فراموش نمیشود» در این نسخه به حاشیه رانده شده و بار احساسی لازم را پیدا نمیکند. همچنین انزوای عاطفی و غمی که بیشتر محرک سفر لیلو و نانی بود، کمرنگ شده و در نتیجه، اوهانا بیشتر یک شعار و نه تجربه زیسته است.
در زمینه موسیقی نیز کمبود محسوسی احساس میشود. در حالی که حضور ترانههای الویس پریسلی در نسخه اصلی مکمل شخصیتپردازی لیلو و پیوند فرهنگ هاوایی با روایت بود، در این نسخه جدید موسیقی صرفاً به عنوان نشانهای سطحی از نوستالژی به کار گرفته شده است.
درخششهای بازیگری: نقاط مثبت در میان آشفتگی
قدرت اصلی فیلم، صداپیشگی فوقالعاده کریس سندرز در نقش استیچ است که شخصیت را واقعی و دوستداشتنی جلوه میدهد؛ حتی زمانی که سیجیآی فیلم یا کارگردانی چندان قوی ظاهر نمیشوند. همچنین شیمی خواهرانه میان مایا کیئالوها و سیدنی آگو دونگ به لحظات احساسی فیلم جان میبخشد و داستان را به ریشه احساسی آن نزدیک میکند. بیلی مگنوسن نیز در نقش پلیکلی، شوخی و انرژی را وارد فیلم میکند. اما برخی انتخابهای بازیگری، به ویژه حضور کمرنگ گالیفیاناکیس در نقش جامبا، به دلیل محدودیت فیلمنامه و کارگردانی عمق لازم را ندارد.
جلوههای بصری و ارزش تولید: ترکیبی ناهمگون
نسخه لایواکشن «لیلو و استیچ» از نگاه فنی، جلوههای بصری قابلقبولی ارائه میکند اما چندان متمایز یا نوآورانه نیست. طراحی سیجیآی استیچ شاید طرفداران نسخه اصلی را دو دسته کند؛ موجودی هم دوستداشتنی و هم کمی اغراقآمیز که گاهی بیشتر کارتونی تا واقعی به نظر میرسد. سکانسهای اکشن و جلوههای فضایی نیز قابل قبولند اما آنقدر بهیادماندنی نیستند که توجیهکننده بازسازی انیمیشن به صورت لایواکشن باشند.
در پرده سوم فیلم، محدودیت منابع با کوچکتر شدن مکانها و شتابزدگی در جمعبندی داستان مشهود است. مناظر هاوایی هرچند زیبا هستند اما صرفاً به پسزمینه کارتپستالی بدل شدهاند و مانند اثر اصلی، در تار و پود روایت عاطفی نقشی جدی ندارند.
واکنش منتقدان و تماشاگران: واکنش سرد و دوپاره
از زمان اکران، نسخه لایواکشن «لیلو و استیچ» بازخوردهای متوسط تا منفی از منتقدان و طرفداران گرفته است. بیشتر نقدها متوجه کمبود عمق احساسی و اتکای بیش از حد بر نوستالژی است و بسیاری دیزنی را بابت توجه صرف به نمادهای ظاهری به جای تولید روایت معنادار، سرزنش کردهاند. تماشاگران آشنا با نسخه اصلی، از شخصیتپردازی سطحی و عبور سریع از مضامین ناامید خواهند شد.
البته مخاطبان کمتجربهتر و کودکان، شاید از جنبوجوش بالای فیلم و شوخیها لذت ببرند اما احتمالا تأثیر ماندگاری از آن نخواهند گرفت. اجماع غالب بر آن است که این اقتباس لایواکشن به غیر از سرمایهگذاری بر مالکیت معنوی محبوب، دلیلی برای وجود خود ارائه نمیدهد.
دیدگاه شخصی: فرصتی از دست رفته برای ارتباط عمیق
به عنوان یک علاقهمند به فیلم و سریال، یکی از دلایل ماندگاری «لیلو و استیچ» اصالت و سادگی احساسی آن و نمایش زیبای عشق خانوادگی در میان فقدان و آشوب بود. متاسفانه این بازسازی در انتقال همان احساسات اصیل ناکام بوده است. کارگردانی فلایشر کمپ که در آثار مستقل موفق ظاهر شد، اینجا به دلیل محدودیتهای فرمول شرکتی دیزنی و فیلمنامه کمعمق، مقهور شده است.
روابط میان لیلو و استیچ—آن رفاقت عجیب که زخمها را التیام میبخشد و معنای واقعی خانواده را به چالش میکشد—به طور ناقص نمایش داده شده و فیلم با شتاب صرفاً به دنبال سرگرم کردن است نه برقراری ارتباط احساسی عمیق.
اگرچه صداگذاری کریس سندرز و تلاشهای نکتهسنج برخی بازیگران لحظاتی از گرما و احساس ایجاد میکنند، اما به طور کلی حس میشود که این پروژه صرفاً برای پر کردن جدول پخش و اهداف مالی به سرعت تهیه شده تا از عشق به منبع اصلی. طرفداران انیمیشن، سینمای خانوادگی و هرکسی که به روایت معتبر اهمیت میدهد، ممکن است همچنان حسرت آن را بخورند که اگر دیزنی شجاعت خلاقیت را بر منطق گیشه ترجیح میداد، چه اثری خلق میشد.
جمعبندی: بازسازی غیرضروری دیگر از دیزنی؟
در نهایت، نسخه لایواکشن «لیلو و استیچ» با ارائه جلوههای بصری قابل قبول اما بیروح، تنها به عنوان نمونهای دیگر از بازسازیهای غیرضروری جای خود را در آرشیو دیزنی باز میکند. لحظاتی سرگرمکننده و حالتی گذرای نوستالژی را در خود دارد اما قادر به بازآفرینی جادوی ماندگار و عمق احساسی نسخه کلاسیک ۲۰۰۲ نمیشود. اگر به دنبال فیلمی خانوادگی برای سرگرمی چند ساعته هستید، شاید این اثر بد نباشد اما اگر روح «اوهانا» و اصالت «لیلو و استیچ» را میخواهید، انیمیشن اصلی همچنان بیرقیب باقی خواهد ماند. باید دید دیزنی یاد خواهد گرفت که میراث، فراتر از گسترش آرشیو است.
منبع: smarti
.avif)
نظرات