4 دقیقه
سینمای ترسناک، با ارائه کابوسها، آثار فرقهای و شخصیتهای شرور فراموشنشدنی، همیشه تاثیرگذار بوده است. با این حال، این ژانر به دلیل تکرار برخی کلیشهها همچنان مورد انتقاد قرار میگیرد؛ کلیشههایی که مانند زامبیها به طور مداوم بازمیگردند و حتی بهترین فیلمهای ترسناک و سریالهای جدید را تحت تاثیر قرار میدهند. در این مقاله به پنج کلیشه پرتکرار در فیلمهای ترسناک میپردازیم که وقت آن رسیده بازیگرها، نویسندگان و کارگردانان آنها را کنار بگذارند تا تجربهای تازهتر و هیجانانگیزتر برای تماشاگران رقم بزنند.
- کلیشه «نوجوانان بیپروا اول قربانی میشوند» در بسیاری از فیلمهای اسلشر، اولین قربانیان معمولاً نوجوانانی هستند که بیپروا یا عاشق پیشهاند. گرچه آثار ترسناک مدرن تا حدی از این فرمول فاصله گرفتهاند، اما کلیشه «رابطه جنسی برابر با مرگ» هنوز در برخی مجموعههای مشهوری مانند Scream دیده میشود. این روند نه تنها نخنما شده، بلکه قضاوتهای اخلاقی کهنه را نیز بازتولید میکند. اگر جسارت به خرج داده شود و اولین قربانی فردی غیرمنتظره مانند یک شاهد عادی یا فردی قضاوتگر باشد، ژانر وحشت هیجانی تازه و غافلگیرکننده به خود میبیند—چیزی که مورد علاقه طرفداران واقعی سینمای ترسناک است.
دیدگاه عوامل پشت صحنه ریشه این کلیشه در الگوهای فیلمنامهنویسی سنتی است که به اندازه انتظارات امروزی مخاطبان رشد نکردهاند. کارگردانانی مانند وس کریون در مجموعه Scream شروع به شوخی و بازی با این کلیشه کردهاند، اما هنوز ظرفیت بیشتری برای بازآفرینی جسورانه وجود دارد.
- فرمول «دختر نهایی بیش از حد مشخص» سالها مخاطبان فیلمهای ترسناک به راحتی دختر نهایی را شناسایی میکردند: فردی باهوش، محتاط و بیگناه. گرچه تصویر این شخصیت امروزه متنوعتر شده و دختران یا حتی پسران نهایی پیچیدهتر و خاکستریتر به تصویر کشیده میشوند، باز هم بارها از ابتدا قابل پیشبینی هستند و این موضوع از تعلیق فیلم کم میکند. فرض کنید این بار فردی حاشیهای یا دست و پا چلفتی به طور ناخواسته بر شخصیت منفی غلبه کند—چنین رویکردی تماشاگر را به وجد میآورد و ژانر را تازه میکند.
توسعه شخصیت و داستان آثاری چون Halloween و Friday the 13th بنیانگذار این مسیر بودند، اما فیلمهایی همچون The Final Girls و Scream در نسخههای متا، کلیشه را به چالش کشیدند. گام بعدی، جابجایی کامل نقشها و استفاده از شخصیتهای جدید و غیرمنتظره به عنوان قهرمان نهایی است.
- شخصیتهایی که منطق ژانر ترسناک را نمیدانند از مشکلات تکرار شونده، ناآگاهی شخصیتها نسبت به خطرات واضح است. گرچه در آثار دورهای مانند The Conjuring میتوان آن را توجیه کرد، اما در فیلمهایی با زمان حال مانند Paranormal Activity قابل قبول نیست که شخصیتهای بزرگسال اتفاقات ماورایی را نادیده بگیرند. امروز مخاطبان با تجربه و آگاهند و حضور شخصیتهایی با هوشیاری نسبت به فرهنگ عامه و منطق ژانر ترسناک نه تنها طبیعیتر، بلکه جذابتر خواهد بود و نوع جدیدی از ارتباط با بیننده را رقم میزند.
واکنش منتقدان و تولید فیلمهایی مثل Cabin in the Woods و Scream که با نقد و شوخی با این کلیشه همراه بودند، همواره مورد استقبال قرار گرفتهاند. سازندگان آثار ترسناک باید این آگاهی را حفظ کرده و در عین حال روایتهای غیرقابل پیشبینی خلق کنند.
- قربانی شدن حیوان به عنوان شروع ترس کشتن حیوانات خانگی برای ایجاد ترس و تعلیق، دیگر به شدت گذشته کارساز نیست و بیشتر احساسات منفی یا عصبانیت ایجاد میکند. تصور کنید این بار حیوان خانگی نه تنها قربانی نشده بلکه نقش ناجی یا حتی شخصیت منفی را داشته باشد! با وجود گزینههای خلاقانه و غیرمنتظره برای ایجاد هیجان و وحشت، لازم است فیلمسازان روشهای جدیدتری برای شوکه کردن مخاطب به کار گیرند و از تخریب بیدلیل احساسات طرفداران حیوانات دوری کنند.
انتخاب کارگردانان و پشت صحنه بینندگان امروز نسبت به این روند بیتفاوت یا بیحوصله شدهاند. کارگردانهایی چون جردن پیل با رویکردهای تازه خود نشان دادهاند هنوز راههای خلاقانهتری برای شوکه کردن و تاثیر گذاشتن بر مخاطب وجود دارد.
- داوری آشکار علیه منفورترین شخصیت داستان دریافت عدالت برای شخصیتهای منفور میتواند رضایتبخش باشد، اما چرا باید شخصیتهای بد اینقدر اغراقآمیز و کاریکاتوری ساخته شوند؟ آثار مدرن ترسناک میتوانند آنتاگونیستهایی خلق کنند که نه تنها چندبعدی، بلکه از زندگی روزمره الهام گرفته باشند، مانند میزبانهای خشک Airbnb یا کارمندان ریاکار. شخصیتپردازی واقعگرایانه و خاکستری میتواند مخاطب را به طور روانشناختی درگیرتر کند و سطح ژانر را ارتقاء دهد.
دیدگاه شخصی و هنری وجود این کلیشه میتواند هم رضایتبخش و هم تکراری باشد، اما ورود شخصیتهایی که در نواحی خاکستری اخلاقی عمل میکنند هم بازتابی از دنیای واقعی است و هم ژانر وحشت را به سطحی تازه میبرد.
جمعبندی فیلمها و سریالهای ترسناک این پتانسیل را دارند که مخاطب را شگفتزده، ترسان و حتی خندان کنند. اگر کلیشههای فرسوده کنار گذاشته شوند، فرصتهای جدیدی برای روایت داستانهای متفاوت، بازیهای ماندگار و کارگردانی خلاقانه به وجود خواهد آمد. هوادران ژانر ترسناک استحقاق کابوسهایی تازه دارند و زمان آن رسیده که سینمای جهان انتظارات جدید آنها را برآورده کند.
منبع: thoughtcatalog
.avif)
نظرات