15 دقیقه
مرحله اصلی، نمایشگاه استارتاپ ویلنیوس — یک سالن پرجمعیت، نورافکنهای روشن و پنلی که بیشتر شبیه تحویل نسلی از تجربهها بود تا یک گفتوگوی رسمی. تحت مدیریت Arvydas Bložė از Practica Capital، سه سازنده زیر 25 سال توضیح دادند که چگونه نسل «هوش مصنوعی اول» موانع ورود را کوتاه میکند، سرعت را بر تشریفات ترجیح میدهد و فرهنگ شرکت را مانند نرمافزاری میداند که زود عرضه میشود، مرتب بهبود مییابد و در معرض دید عموم یاد میگیرد. روی صحنه: Kristijonas “Chris” Šidlauskas از Sintra.ai، Jonas Bartašius از Based Space و Augustė Brukštutė از Alcemi.
در ادامه، گزارشی مستقل و جامع از این گفتوگو ارائه شده که ایدهها، تنشها و چکلیستهای عملی این گروه را ثبت میکند. متن با سرفصلهای واضح برای خوانایی و بهینهسازی جستجو سازماندهی شده است.
بخش اول — زمینه، ذهنیت و اینکه چرا هوش مصنوعی نقطه عطف است
پانلی درباره یک تحول، نه یک گرایش زودگذر
Bložė با یک مشاهده صریح آغاز کرد: کار نزدیک با مؤسسینی که ده سال یا بیشتر از او جوانترند، نشان داد که تغییر اساسی در موضعگیری رخ داده است. راهبرد قدیمی بر بهینهسازی و مدیریت ریسک متمرکز بود؛ راهبرد جدید جستوجو و تکرار سریع است. این بیانیه چارچوب را تعیین کرد: به این نسل نگویید چه بسازند، بلکه گوش کنید که چگونه میسازند و چرا این رویکرد را انتخاب میکنند.

چه چیزی این مؤسسین را به اینجا کشانده است
Augustė، هوش مصنوعی را بهعنوان یک مسیر همگانی معرفی کرد. این فناوری به مؤسسین غیرفنی و گروههای کمنماینده اجازه میدهد که بر حسب نیاز یاد بگیرند و سراغ مشکلات بزرگتر و پیچیدهتر بروند، چون هزینه یادگیری و آزمونوخطا اکنون تقریباً به صفر نزدیک شده است.
Chris اعتراف کرد که هرگز از قوانین خوشش نیامده و میخواسته واقعیت خودش را بسازد. جذابیت هوش مصنوعی این بود که تمایلِ عملگرای او را تقویت میکرد. با یک لپتاپ و اشتراک 20 یورویی میتوان از ایده به نمونه اولیه در عرض چند ساعت رسید.
Jonas از زمینه بازاریابی عملکردی و رقابت با برندهای امریکایی آمده بود؛ روز اول بهدلیل ضرورت جهانی بود. آن تجربه استانداردی را در او نهادینه کرد: سنجه را با بهترینها در هر نقطه مقایسه کن، نه فقط نزدیکترینها.

چرا هوش مصنوعی یک فرصت نسلی است
پنل در سه تغییر ساختاری همنظر شد:
کاهش موانع ورود
هوش مصنوعی فاصله بین کنجکاوی و توانایی را فشرده کرده است. جستوجو پیشتر پاسخ میداد؛ اکنون هوش مصنوعی پیشنویسهای کاری، چارچوبها و کدهایی میدهد که قابل اجرا هستند. این امر قیف افراد واجد شرایط برای بنیانگذاری را گستردهتر میکند و تیمهای کوچک را قادر میسازد تا فراتر از توان ظاهری خود عمل کنند.سرعت به عنوان خندق رقابتی
هزینه اعتبارسنجی تا حدی کاهش یافته که زمان تا اولین آزمایش به متمایزکننده تبدیل شده است. تیمهایی که در چرخههای کوتاه عرضه میکنند، نظارت میکنند و بازسازی میکنند، سریعتر میآموزند و پیش میافتند نسبت به تیمهایی که بیشتر مباحثه میکنند.نرمافزار خود در حال تغییر است
Jonas اشاره کرد که سیستمها از حالت صرفاً قطعی به سوی سیستمهای مبتنی بر زمینه حرکت میکنند. محصولها حس انعطافپذیری و حضور محیطی بیشتری خواهند داشت، قیمتگذاریها بازتاب منحنی هزینه مدلها خواهد بود و کار محصول شامل طراحی پرامپت، هماهنگسازی ابزارها و خطوط ارزیابی میشود. دیگر نمیتوان محصول را یکبار تنظیم و قفل کرد؛ باید اندازهگیری، هدایت و بازآموزی شود.

جهانی از اولین کامیت
با توجه به اینکه بازار داخلی لیتوانی کوچک طراحی شده است، ساختن محصول به زبان انگلیسی و فروش در خارج از کشور نه یک ترفند رشد، بلکه گزینه پیشفرض است. این دو پیامد عملی دارد:
پیامرسانی و تجربه کاربری از روز اول برای کاربران بینالمللی طراحی میشود.
معیارها، سطح استخدام و قیمتگذاری در برابر رقبای جهانی تعیین میشود که موجب نظم در اجرا میگردد.
بازاندیشی فرهنگی: عمودی نکردن ساختار، بازخورد بهعنوان سیستم، بازی بهعنوان استراتژی
از سلسلهمراتب به باند پرش برای ابتکار
پنل فرهنگ را بهعنوان یک سیستم تولید میبیند، نه پوسترهایی روی دیوار.
تعمداً مسطح: استخدامهای ارشد از شرکتهای بزرگ اغلب انتظار عنوان و نردبان شغلی را دارند. مؤسسین نیاز به شفافیت را میپذیرند، اما در برابر لایههایی که ابتکار را کند میکنند مقاومت میکنند. در مدل مسطح، نقشها و حقوق تصمیمگیری روشناند، اما هر کسی که زمینه را در اختیار داشته باشد میتواند عرضه کند.
بازخورد بهعنوان حلقه محصول: Arvydas درسی را که در طول رویداد بارها تکرار شد خلاصه کرد. سرعت تنها زمانی مزیت است که توان اصلاح وجود داشته باشد. بعضی تیمها واقعاً یک مالک بازخورد تعیین میکنند که سیگنالها را از کاربران و تیم جمعآوری میکند، حلقه را هفتگی میبندد و یادگیریها را به بکلاگ ترجمه میکند.
بازی یک تجمل نیست: Chris صراحتاً این را مطرح کرد. کاوش و بازی سطحی برای کشف ایجاد میکنند. این شامل استخدام و پروژهها نیز هست. امتحان کن، عرضه کن، جدا کن و سریع ترکیب کن. شرطها را مانند ویژگیها در نظر بگیرید، نه ساختارهای همیشگی.

فرآیند بر ژست
Jonas یک مدل ذهنی کاربردی ارائه داد: در کار ما بهدنبال حالتی میدویم، نه صرفاً یک نتیجه. اگر فرایند کیفیت، ارزش کاربر و انرژی تیم را بهینه کنید، نتایج دنبال میکنند. اگر صرفاً به ظاهر اهمیت دهید، حرکت بدون معنا خواهید داشت. به همین دلیل این نسل درباره ریتم کاری (cadence) بیشتر از تشریفات صحبت میکند.
یک رویه ملموس که رفتار را تغییر میدهد
Augustė یک قانون کوچک با تأثیر بزرگ را به اشتراک گذاشت: قبل از اینکه همتیمی را قطع کنید، ابتدا از مدل بپرسید. پیشفرض قرار دادن هوش مصنوعی برای کمک اولیه، تغییر زمینه (context switching) را کاهش میدهد و همه را به خودخدمتی دانش آموزش میدهد که با گذر زمان جمع میشود.
شمولپذیری یک انتخاب طراحی است، نه بیانیه خبری
هوش مصنوعی بهعنوان برابرساز برای مؤسسین کمنماینده
چون هزینه یادگیری کمتر شده و نسخههای اولیه میتوانند با مدلها و ابزارهای کمکد کنار هم قرار بگیرند، نگهبانان سنتی کمتر اهمیت دارند. برای زنان در فناوری، این یک تغییر واقعی است. کار اولویتدار از راه دور و جریانهای کاری تقویتشده با هوش مصنوعی چند مانع قدیمی را حذف میکنند.

استخدام برای قابلیت یادگیری، نه پیشینه
دو سیگنال برای این نسل اهمیت دارد:
کنجکاوی درونی: چشمانی که روشن میشود، سابقهای از خودآموزی و عرضه محصول.
نه تا شش با هدف: بلوکهای طولانی متمرکز که پیشرفت قابل مشاهده ایجاد میکنند. نه تلاش نمایشی، بلکه پایداری و بردباری.
اگر این دو را دارید، بقیه را میتوان آموخت، اغلب با هوش مصنوعی در حلقه. اگر تنها پیشینه و تمکین به سلسلهمراتب دارید، احتمالاً در محیطی با بازخورد بالا و سرعت زیاد مشکل خواهید داشت.
قوانین، نهادها و مرزهای شورش
یک تنش سالم آشکار شد:
Chris علیه قوانین که خلاقیت را به اشکال نامناسب میفشرد، موضع گرفت.
Jonas به حضار یادآوری کرد که نهادهای قوی دلیل موفقیت کشورها هستند. پاسخ نه بیقانونی است و نه بیتفاوتی؛ پاسخ مسئولیتپذیری برای بازنویسی قوانینی است که دیگر با واقعیت همخوانی ندارند.
سه کلمه Jonas برای یک اکوسیستم پایدار با استقبال روبهرو شد: احترام، سپاسگزاری، اراده. احترام به مردم و نظامهایی که ما را به اینجا رساندهاند؛ سپاسگزاری برای سکویی که فراهم کردهاند؛ و اراده برای ساخت لایه بعدی بدون انتظار برای اجازه.

برتری اخلاق کاری
در برابر رقبای پرسرمایه، پنل پایداری را بهعنوان یک مزیت بالتیکی میدید: حواسپرتی کمتر، تمایل به بلوکهای عمیق کار طولانی و تمایل به حفظ سرعت ثابت برای مدت طولانیتر میتواند به لبه رقابتی تبدیل شود. سرعت مهم است، اما سرعت پایدار مهمتر است.
آغاز بههمریخته، یادگیری در معرض دید عمومی
آخرین جملات روی صحنه یا شعار مشترکی را تکرار کردند:
آغاز بههمریخته، زیادهتحلیل نکنید.
لذت ببرید و فضا را بازیگوش نگه دارید.
بازیتان را انتخاب کنید، سطوح آن را بشناسید و در ارتقاء مهارت کنید.
این عبارات صرفاً شعار نبودند؛ آنها نشاندهنده نحوه طراحی هفته کاری این تیمها، پیشفرض بر عمل و ساخت محصولاتیاند که در جلوی چشم کاربران بهتر میشوند.

بخش دوم — چکلیستهای عملی و روشهای اجرایی برای تیمهای هوش مصنوعیمحور
گفتوگو چند عمل مشخص و کاربردی تولید کرد. این بخش دوم فلسفه آنها را به چکلیستهایی تبدیل میکند که هر مؤسسِ اولیه میتواند فوراً اجرا کند.
1) هوش مصنوعی را اولین پاسخدهنده تیم قرار دهید
یک کتابخانه پرامپت مشترک برای وظایف رایج ایجاد کنید، از اشکالزدایی تا بررسی بازار.
همه را آموزش دهید چگونه پرسشها را ساختاربندی کنند: مشکل، محدودیتها، خروجیهای مورد انتظار و معیارهای ارزیابی.
یک فیلد به هر تیکت اضافه کنید: مدل چه پیشنهادی داد، چه کاری انجام دادید و چه آموختید.
نتیجه: وقفهها کمتر، پیشنویسهای اولیه سریعتر و ردپای قابل جستوجویی از آزمایشها.
2) یک ریتم بازخورد هفتگی بسازید
یک مالک مشخص برای حلقه بازخورد تعیین کنید.
هر جمعه یک صفحه خلاصه منتشر کنید: سه سیگنال برتر کاربر، آنچه عرضه شد، چه چیزی تغییر کرد و چه مواردی را آزمایش میکنیم.
این یادگیریها را به نقشه راه وارد کنید تا تیم ببیند چگونه واقعیت اولویتها را تغییر میدهد.
نتیجه: سرعت همراه با هدایت مؤثر.

3) سازمان را مسطح نگه دارید اما تصمیمها را صریح کنید
برای هر حوزه، مستندسازی کنید که چه کسی تصمیم میگیرد، چه کسی باید مشورت شود و چگونه تصمیمها قابل بازگشت هستند.
جلسات طولانی گزارش وضعیت را با مرورهای تصمیم کوتاه که به آثار و معیارها لینک دارند جایگزین کنید.
اجازه دهید هر کسی یک مانع را به صورت کتبی بالا بکشد و پاسخ 24 ساعته را انتظار داشته باشد.
نتیجه: خودگردانی بدون آشوب.
4) برای قابلیت یادگیری و انرژی استخدام کنید
صفحههای اعتبار و مدارک را با آزمونهای نمونهکار جایگزین کنید.
در مصاحبه ببینید چگونه کاندیداها با کمک هوش مصنوعی خود را آموزش میدهند. از آنها درخواست ترنسکریپتها یا نُتبوکها کنید.
تناسب را با یک اسپرینت یکهفتهای پرداختشده روی یک تیکت واقعی بسنجید، نه تمرینهای مصنوعی.
نتیجه: سازندگانی که همزمان با عرضه بهتر میشوند.

5) شمول را در کار روزانه طراحی کنید
پیشفرض را بر روی runbookهای نوشتهشده و قابل جستوجو با هوش مصنوعی قرار دهید، نه سنت شفاهی.
زمان سازنده (maker time) را برای همه الزامی کنید، نه فقط مهندسان.
ساعات ملاقات باز توسط مؤسسین برای تکنولوژیستهای تازهکار و زنان علاقهمند به نقشهای هوش مصنوعی برگزار کنید.
نتیجه: مسیری عریضتر که در واقع مشارکتکننده تولید میکند.
6) محصولتان را مانند یک بازی تعریف کنید و آگاهانه ارتقاء دهید
با الهام از دیدگاه OpenAI Dev Day که Jonas نقل کرد، پیشرفت را مانند ارتقاء در یک بازی در نظر بگیرید:
سطح 1 — یادگیری: یک برش باریک عرضه کنید که یک کار کاربر را حل کند. زمان تا اولین ارزش را اندازهگیری کنید.
سطح 2 — مهارت: نرخ موفقیت را بهبود دهید و نیاز به راهنمایی را کاهش دهید. تکمیل وظیفه بدون پرامپت را اندازهگیری کنید.
سطح 3 — تسلط: مرزها را گسترش دهید. نتایج کاربر را اندازه بگیرید، نه صرفاً استفاده از ویژگی.
نتیجه: زبانی برای پیشرفت که کل شرکت میتواند حول آن همراستا شود.

7) داستان رشد پیشفرض خود را مشخص کنید
اگر در حوزهای با حرکت سریع هستید و میتوانید سریع نگهداری و تعامل را نشان دهید، به رشد جهانی متمایل شوید.
اگر مشکل پیچیده است و نیاز به اعتماد بیشتر دارد، ابتدا به عمق و یک بخش محدود گرایش پیدا کنید.
در هر دو حالت، یک روایت ساده منتشر کنید: چه کسانی را خدمت میکنیم، چه چیزی را بهبود میدهیم و هر هفته چگونه آن را اثبات میکنیم.
نتیجه: سرمایهگذاران و استخدامشدگان میتوانند خودگزینی کنند و مشتریان میتوانند داستان شما را بازگو کنند.
8) تابآوری (استقامت) خود را قانونمند کنید
یک برنامه ریتم فصلی اجرا کنید که اسپرینتها را با هفتههای بازیابی متعادل کند.
کارهای تکراری را خودکار کنید تا ساعات کار عمیق شما مقدس باقی بماند.
از معیارهایی استفاده کنید که بهبود مداوم را نسبت به قهرمانیهای لحظهای پاداش میدهند.
نتیجه: ترکیبشدنِ تلاشها بهتر از جهشهای ناپایدار است.

این برای لیتوانی و کشورهای بالتیک چه معنایی دارد
بازارهای کوچک عادات جهانی میسازند: محصولات انگلیسیمحور و حرکت برونمرزی پیشفرضاند، نه تنها آرزو.
محافل جامعه شتابدهندهاند: میکروپادهای بنیانگذاران در مراحل مشابه، یادگیری را در مقیاس روزها منتقل میکنند، نه سالها.
نهادها اهمیت دارند: قوانین قوی بازی اصطکاک را کاهش میدهند. کار بعدی ویرایش آن قوانین برای یک اقتصاد بومیبا هوش مصنوعی بدون از دست دادن اعتماد است.
خلاصه نهایی
نسل «هوش مصنوعی اول» منتظر شرایط بهتر نمیماند. آنها از هوش اقتصادی ارزان، تیمهای مسطح و حلقههای بازخورد بیامان استفاده میکنند تا سریعتر از چرخههای اجازهگرفتن حرکت کنند. آنها به گذشته احترام میگذارند، از سکویی که به ارث بردهاند سپاسگزارند و اراده لازم را برای نوشتن قوانین بعدی بهکار میگیرند.
اگر بخواهید یک جمله که حال و هوا را در مرحله اصلی ویلنیوس جمعبندی کند داشته باشید: هماکنون عرضه کن، گوش بده، ارتقاء پیدا کن و بگذار فرهنگ به سرعت کد یاد بگیرد.
منبع: smarti
ارسال نظر