6 دقیقه
راز پایدار انقراض نئاندرتالها
سرنوشت نئاندرتالها که خویشاوند نزدیک انسان امروز به شمار میآیند و در اروپا و غرب آسیا میزیستند، سالهاست ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است. با وجود تحقیقات گسترده باستانشناسی و ژنتیکی، پژوهشگران هنوز درباره علت ناپدید شدن نئاندرتالها حدود ۴۰ هزار سال پیش اتفاق نظر ندارند. در حالی که نظریههای رایج به رقابت با انسان خردمند (هومو ساپینس)، تغییرات اقلیمی یا اختلاط ژنتیکی اشاره میکنند، مطالعهای جدید فرضیهای شگفتانگیز را مطرح میکند: نقش فیزیک فضایی در انقراض نئاندرتالها.
دیدگاهی کیهانی: رویداد لاشنپ
در مطالعهای نوآورانه از دانشگاه میشیگان به سرپرستی آگنیت موکهوپادیای، فیزیکدان فضایی و منتشر شده در Science Advances، مطرح شد که نیروهای اخترفیزیکی ممکن است در انقراض نئاندرتالها نقش داشته باشند. تمرکز این مطالعه بر رویداد لاشنپ است، برگشت کوتاهمدت میدان مغناطیسی زمین که حدود ۴۱ هزار سال پیش رخ داد. در این دوره، میدان مغناطیسی زمین به شدت ضعیف شد و سپر محافظتی در برابر پرتوهای کیهانی و اشعه فرابنفش خورشید کاهش یافت.
طبق این پژوهش، بیثباتی شدید مغناطیسی، سطح زمین و ساکنان آن از جمله نئاندرتالها را نسبت به تابش غیرمعمول خورشیدی و کیهانی آسیبپذیر کرد. محققان با مدلسازی سهبعدی میدان مغناطیسی، نشان دادند این تابش ممکن است شرایط زیستمحیطی سختتری را پدید آورده باشد که برای نئاندرتالها چالش خاصی ایجاد کرد.

آیا هومو ساپینس نئاندرتالها را مغلوب کرد؟
فرضیه موکهوپادیای بر این است که انسان خردمند برتری فرهنگی و فناوری داشت که ممکن بود آنها را در برابر پرتوهای UV و کیهانی مصونتر کند. این برتری میتواند در استفاده از لباسهای مناسب، کاربرد رنگ اخرا به عنوان فیلتر فرابنفش و اقامت مکرر در غارها دیده شود؛ عواملی که به نظر میرسد در میان نئاندرتالها کمتر رایج بوده است.
مسئله لباس: شواهد و تفسیرها
یکی از فرضهای کلیدی این مطالعه آن است که نئاندرتالها فاقد لباسهای چسبان بودند و بیشتر در معرض پرتوهای زیانبار قرار داشتند. با این حال، شواهد موجود قطعی نیستند. اگرچه سوزنهای دوخت به ندرت در میراث باستانی نئاندرتالها یافت شده و عمدتاً با انسان خردمند و دنیسووانها مرتبطاند، اما نبود این ابزار ثابت نمیکند نئاندرتالها بیلباس بودهاند. کشفیات متعددی نشان میدهد نئاندرتالها پوست جانوران را با ابزار سنگی پیشرفته پردازش میکردند و احتمالاً از نوعی پوشش کاربردی، هرچند نهبسیار دوخته، بهره میبردند.
افزون بر آن، یک مطالعه ژنتیکی روی گونههای شپش انسان نشان میدهد که بشر دستکم ۲۰۰ هزار سال پیش استفاده از لباس را آغاز کرده بود؛ زمانی بسیار پیشتر از رواج تکنولوژی دوخت پیشرفته. در سرمای اروپا در عصر یخبندان، بقای بیلباس عملاً غیرممکن بود. این امر بر استفاده از پوششهایی مانند پوست حیوانات اشاره دارد که احتمالاً با بند یا استخوان بسته میشد و نه با دوخت سوزن.

اخرا: ضدآفتاب ماقبل تاریخ؟
این مطالعه بر مصرف رنگ اخرا از سوی انسان خردمند تأکید دارد و آن را به عنوان مانعی برای تابش خورشید مطرح میکند. پژوهشهای تجربی نشان میدهد اخرا میتواند بخشی از پرتو فرابنفش را فیلتر کند، اما استفاده از این رنگ منحصر به انسان امروزی نبوده است. شواهد باستانشناسی نشان میدهد نئاندرتالهای اروپا و شام بیش از ۱۰۰ هزار سال پیش اخرا به کار میبردند؛ چه برای تزئین بدن و نمادگرایی، چه اهداف درمانی یا آرایشی و حتی دفع حشرات. تاکنون هیچ مدرک قطعی وجود ندارد که ثابت کند فقط انسان خردمند از فواید اخرا بهرهمند شده یا کاربرد آن همیشه به عنوان ضدآفتاب بوده است.
جمعیت و پیشرفت فناوری
نقش اندازه جمعیت
علاوه بر عوامل محیطی، بسیاری از پژوهشگران بر اهمیت پویایی جمعیتی تأکید میکنند. مطالعات ژنومیک نشان میدهد هنگام گسترش جمعیت انسان خردمند به اوراسیا، نئاندرتالها پیشاپیش دچار کاهش جمعیت و ساختار جمعیتی پراکنده شده بودند و در برابر ادغام و اختلاط، آسیبپذیر بودند.
همچنین شواهد ژنتیکی مردم امروزی نشان میدهد نئاندرتالها کاملاً منقرض نشدند، بلکه ژنهای آنها در تمام انسانهای غیرآفریقایی امروزی وجود دارد. فرایند این تحول، آمیزش و جذب ژنتیکی به مرور نسلها بوده است، نه یک انقراض مطلق.
نوآوری فناوری: نقطه عطف
فرضیه دیگری بر نقش نوآوری فناوری تأکید دارد. انسان خردمند به اختراع سلاحهای پرتابی مانند نیزه و در نهایت تیر و کمان نسبت داده میشود که شکار از راه دور و گسترش در زیستبومهای گوناگون را ممکن کرد. نئاندرتالها عمدتاً به ابزارهای نزدیکبُرد تکیه داشتند. این جهش فناوری سبب شد جمعیتهای انسان خردمند بزرگتر، متحرکتر و کارآمدتر منابع را بهرهبرداری کنند و بقای خود را در زمان دشواریهای زیستمحیطی افزایش دهند.

نقدی بر فرضیه میدان مغناطیسی
نسبت دادن نابودی نئاندرتالها به افزایش پرتوهای کیهانی و فرابنفش ناشی از رویداد لاشنپ ایدهای بحثبرانگیز است، اما با چالشهای جدی روبروست. دادههای باستانشناسی نشانهای از فروپاشی ناگهانی یا فاجعهآمیز جمعیتی در زمان این رخداد مغناطیسی نشان نمیدهد. هیچ نشانهای از انقراض دستهجمعی میان دیگر گونههای انسانی یا پستانداران بزرگ در این بازه دیده نشده است.
علاوه بر این، اگر واقعاً اشعه خورشیدی تا این حد مرگآور بود باید مرگومیر بالاتر میان هومو ساپینسهایی که خارج از غار یا بدون لباس پیشرفته در آفریقا یا جنوب اوراسیا زندگی میکردند، دیده میشد. اما شواهدی از چنین تاثیر گستردهای وجود ندارد. نئاندرتالها بارها در طول تاریخ خود، حتی در رویدادهای مشابه مانند واقعه بلیک حدود ۱۲۰ هزار سال پیش، با شرایط ناگوار و تغییرات مغناطیسی سازگار شده و بقای خود را حفظ کردند.
اهمیت نگاه چندرشتهای
توضیح علت ناپدید شدن نئاندرتالها نیازمند استفاده از دادههای باستانشناسی، انسانشناسی، ژنتیک و حتی فیزیک جوّی است و اتکا به یک عامل واحد کافی نیست. نئاندرتالها نه بازندگان فرگشتی و نه قربانیان منفعل محیط بودند. این گونه انسانی در بیش از ۳۰۰ هزار سال حیات خود از فناوری سنگی پیشرفته تا نمادگرایی پیچیده را نشان دادند و و از خلاقیت و سازگاری برخوردار بودند؛ ویژگیهایی که یادآور تواناییهای شناختی هومو ساپینسهای اولیه است.
به گفته پروفسور کریس استرینجر از موزه تاریخ طبیعی لندن: «نئاندرتالها انسانهایی مقاوم، انطباقپذیر و دارای فرهنگ غنی بودند. انقراض آنها احتمالاً به دلیل مجموعهای از عوامل اتفاق افتاد، نه یک حادثه واحد.»
جمعبندی
فرضیه تاثیر وارونگی میدان مغناطیسی و تابش کیهانی در سرنوشت نئاندرتالها دیدگاهی جذاب است اما با شواهد علمی گستردهتر تأیید نمیشود. پژوهشهای بهروزتر به مجموعهای پیچیده از عوامل اشاره دارند: فشارهای زیستمحیطی، ضعف جمعیتی، نوآوریهای تکنولوژیک و ادغام ژنتیکی با انسان خردمند. کاوش در تاریخ عمیق بشر نشان میدهد سرگذشت نئاندرتالها سرشار از مقاومت و توان انطباق است و با هر کشف جدید در باستانشناسی، ژنتیک و حتی فیزیک فضایی، چشمانداز علمی ما درباره این گونههای انسانی دگرگون میشود.
.avif)
نظرات