4 دقیقه
مفهوم فرسودگی شغلی مدتهاست که با استرس ناشی از کار، ساعات کاری طولانی و فشارهای شغلی سنگین گره خورده است. با این حال، پژوهش جدیدی از دانشگاه علوم و فناوری نروژ (NTNU) این دیدگاه سنتی را به چالش کشیده است. نتایج این مطالعه نشان میدهد کمتر از ۳۰ درصد افرادی که علائم فرسودگی را تجربه میکنند، علت اصلی وضعیت خود را کار میدانند و این اپیدمی معاصر ریشههای عمیقتر و پیچیدهتری دارد.
نگاهی دقیقتر به مطالعه: روششناسی و نتایج شگفتانگیز پژوهشگران NTNU با پرسش از ۸۱۳ کارمند نروژی تلاش کردند تا علتهای واقعی فرسودگی شغلی، خستگی و فشار روانی را آشکار کنند. از شرکتکنندگان خواسته شد تجربیات خود را بازگو کرده و دلایل اصلی بروز علائم خود را مشخص کنند. اگرچه برخی ارتباط بین فشار کاری زیاد و فرسودگی مشاهده شد، اما عواملی چون امنیت شغلی و حمایت همکاران بیشتر با استرس روانی کلی مرتبط بودند تا با خود فرسودگی شغلی.
جالبتر آنکه تنها ۲۷.۷ درصد افراد دچار فرسودگی اعلام کردند که استرس ناشی از کار اصلیترین عامل آنها بوده است. اکثر افراد مجموعهای از فشارها از جمله مشکلات خانوادگی، مسائل سلامتی و دغدغههای مالی را دلیل شرایط خود دانستند و نشان دادند استرس شغلی تنها بخشی از این مجموعه است.
فرسودگی و استرس در بستر وسیعتر زندگی دکتر رنزو بیانکی روانشناس NTNU تأکید میکند: «افراد دچار فرسودگی، استرسِ جاری در زندگی روزمره را گزارش میکنند که به نوعی افسردگی میانجامد. میتوان آن را افسردگی ناشی از استرسهای زندگی نامید.» این یافته نشان میدهد فرسودگی شغلی فقط ادامهای بر استرس کاری نیست، بلکه نتیجه تلاقی چالشهای مختلف زندگی است.
نقش ویژگیهای فردی و شخصیت عوامل روانی فردی، مانند گرایش به اضطراب، تأثیر زیادی بر نحوه تجربه و مقابله با استرس دارند. دکتر بیانکی میگوید: «برای افرادی که شخصیت مضطربتری دارند، نگرانیها و استرسها میتواند انرژی زیادی را مصرف کند، حتی اگر مستقیماً به کار مرتبط نباشد.» این موضوع اهمیت توجه به ساختار روانی افراد در بررسی علل و پیامدهای فرسودگی را برجسته میکند.
پیشینه علمی: سیر تحول مفهوم فرسودگی شغلی اصطلاح "فرسودگی شغلی" نخستینبار توسط روانشناس آمریکایی هربرت فرویدنبرگر برای توصیف خستگی مفرط مراقبان سلامت به کار رفت. به مرور، این تعریف گستردهتر شد و مشاغل بیشتری را در بر گرفت. سازمان بهداشت جهانی (WHO) فرسودگی را ناشی از استرس مزمن محل کار و با نشانههایی چون فرسودگی عاطفی، فاصله گرفتن ذهنی از کار و کاهش کارآمدی حرفهای تعریف میکند.
با این وجود، یافتههای جدید NTNU نشان میدهد که نیاز به بازنگری این تعاریف وجود دارد. اگر همیشه کار علت اصلی فرسودگی شغلی نیست، راهکارها و سیاستهای پیشگیری باید عوامل غیرفرهنگی همچون مسئولیتهای خانوادگی، مشکلات سلامت و فشارهای مالی را نیز در برگیرد.
پیامدهای راهبردی برای پیشگیری و بهبود سلامت محیط کار این مطالعه حاکی از آن است که برنامههای مختص محیط کار برای کاهش فرسودگی شغلی، محدودیتهایی دارند. هرچند ارتقای امنیت شغلی، حمایت همکاران و افزایش اختیار کارکنان میتواند سودمند باشد، اما اگر فشارهای بیرونی مؤلفه اصلی باشند این اقدامات کافی نخواهد بود. پژوهشگران بر ضرورت راهبردهای جامع تأکید دارند که هم جنبههای شغلی و هم ابعاد شخصی و خانوادگی را شامل شود.
دکتر بیانکی بر اهمیت معنا در اشتغال تأکید میکند: «همه افراد شانس دوست داشتن شغل خود را ندارند و در نتیجه استقامت آنها در برابر استرس کاری کمتر است. اما یافتن شغلی معنادار و تلاش برای موفقیت اهمیت دارد.» این سخن رضایت شغلی را به تابآوری کلی در برابر استرس پیوند میزند اما به نقش فشارهای زندگی خارج از کنترل کارفرما نیز اشاره میکند.
جمعبندی تحقیقات دانشگاه NTNU پیامی مهم برای جامعه سلامت و پژوهشهای علمی دارد: فرسودگی شغلی پدیدهای چندوجهی است که با تمرکز صرف بر شرایط محیط کار به درستی درک یا کنترل نخواهد شد. با پیشرفت نگرشها به سلامت شغلی، سازمانها و کارکنان باید طیف گسترده عوامل استرسزا را، از رویدادهای شخصی گرفته تا ویژگیهای شخصیتی، در نظر بگیرند. بازتعریف و شناخت عمیقتر فرسودگی شغلی میتواند به تدوین راهبردهای بهتر برای پیشگیری، ارتقای سلامت درازمدت و موفقیت کارکنان هم در محیط کار و هم در زندگی شخصی بیانجامد.
.avif)
نظرات