8 دقیقه
وقتی بیشتر واقعا متفاوت است
مورچهها از کارآمدترین مهندسهای جمعی در طبیعت به شمار میروند. پژوهشگران دهههاست که به پدیدهای در کار گروهی انسانی اشاره میکنند که به «اثر رینگلمن» معروف است: با افزایش اندازهٔ گروه، مشارکت متوسط هر فرد معمولا کاهش مییابد، بهخاطر دشواریهای هماهنگی و تنبلی اجتماعی. با این حال بسیاری از جانوران اجتماعی—از ماهیهایی که بهشکل گروهی شنا میکنند تا پستاندارانی که در شکار هماهنگاند—در مقیاسهای بزرگ بدون افت قابلمشاهده در عملکرد هماهنگ میشوند. مطالعهٔ تازهای روی مورچههای بافنده (Oecophylla smaragdina) استثنایی چشمگیر را نشان میدهد: وقتی این مورچهها به صورت زنجیرههایی که همدیگر را میگیرند برگها را میکشند و شکل میدهند، با افزایش اندازهٔ گروه، کارآمدی هر فرد بهتر میشود. این مقاله طراحی آزمایش، سازوکار بیومکانیکی پیشنهادی به نام «قفل نیرویی» و پیامدهای وسیعتر برای رفتار جمعی، بیومکانیک و رباتیک ازدحامی را بررسی میکند.
زمینهٔ علمی: اثر رینگلمن و رفتار جمعی جانوران
اثر رینگلمن که نخستینبار توسط مهندس فرانسوی، ماکس رینگلمن، در اواخر قرن نوزدهم کمّیسازی شد، نشان داد که تولید کلی گروه (مثلاً کشیدن یک طناب) با افزایش تعداد اعضا رشد میکند اما تلاش هر فرد کاهش مییابد. روانشناسان اجتماعی بعداً کاهش مشارکت فردی را به کاهش پاسخگویی فردی و تلفات هماهنگی نسبت دادند. در سیستمهای جانوری نیز روندهای مشابهی دیده شده است: در برخی گونهها سهم هر فرد در گروههای بزرگتر کاهش مییابد. با این حال حشرات ائوسوشیال مانند مورچهها بهطور معمول در کلنیهایی با هزاران تا میلیونها عضو هماهنگ میشوند و کارهایی از جستوجوی غذا تا ساخت لانه را انجام میدهند. مورچههای بافنده نمونهای بسیار برجستهاند: آنها با کشیدن برگهای تازه در میان شاخهها و دوختن آنها با ابریشم لاروی، لانههای برگی میسازند و در این کار از زنجیرههای کششی استفاده میکنند که شبیه طنابهای زیستی هستند.
جزئیات آزمایش: اندازهگیری نیروی کشش جمعی
برای سنجش اینکه چگونه عملکرد زنجیرههای مورچه با طول و اندازه تغییر میکند، پژوهشگران مورچهها را تشویق کردند تا یک برگ مصنوعی کاغذی متصل به یک نیروسنج را بکشند. نیروسنج نیروی پیوسته را ثبت میکرد در حالی که مورچهها به زنجیره میپیوستند یا از آن جدا میشدند، و این امکان تحلیل نیروی لحظهای گروه و سهم هر مورچه را فراهم ساخت. محققان انتظار داشتند مطابق مطالعات قبلی روی سایر مورچهها کاهش مشابه اثر رینگلمن را ببینند—مثلاً در سُرخمورچهها (fire ants) مقاومتی که هر مورچه فراهم میکند با افزایش اندازهٔ رِفت کاهش نشان داده بود. اما دادهها دو الگوی شگفتآور را آشکار کردند: نیروی کلی با طولانیتر شدن زنجیرهها افزایش یافت (چیزی که قابلانتظار بود)، و میانگین نیروی هر مورچه نیز افزایش پیدا کرد. بهجای تنبلی اجتماعی یا از دست رفتن هماهنگی، مورچههای بافنده آنچه نویسندگان «فوقبهرهوری» نامیدند را نشان دادند: افرادی که در زنجیرهٔ بزرگتر بودند کار بیشتری انجام میدادند.

وضعیت بدنی، آرایش و تقسیم کار
مشاهدههای با رزولوشن بالا نشان داد که جایگاه مورچه در زنجیره با وضعیت بدنی و نقشهای متمایزی مرتبط است. مورچههای عقب پاهای عقب خود را دراز میکردند و وضعیتی میگرفتند که اصطکاک و مقاومت در برابر لغزش را افزایش میداد—بهعنوان لنگرهای کارکردی منفعل. مورچههای میانی و جلویی خم میشدند و بهطور فعال میکشیدند. این تفکیک فضایی نشاندهندهٔ یک تقسیم کار ساده اما قدرتمند بود: اعضای عقب بهصورت منفعل تماس با زمین را افزایش میدادند و از لغزش جلوگیری میکردند، که به کشندگان جلویی اجازه میداد بدون عقبنشینی نیروی بیشتری اعمال کنند.
سازوکار: فرضیهٔ قفل نیرویی
مطالعه «قفل نیرویی» را بهعنوان توضیح مکانیکی معرفی میکند. بهتنهایی، حداکثر نیرویی که یک مورچه میتواند بکشد محدود به اصطکاک گرفتن پایش با زیرلایه است—فراتر از آن مورچه لیز میخورد و قادر به انتقال نیرو نیست. اما در یک زنجیره، مورچههای عقب بودجهٔ اصطکاک مؤثر برای گروه را افزایش میدهند و نقش مقاومتکنندهٔ منفعل را بازی میکنند. جای پای آنها از لغزشِ عقبرفتن جلوگیری میکند و به مورچههای جلویی اجازه میدهد سختتر بکشند؛ خود زنجیره نیز نیروی تقویتشده را منتقل و ذخیره میکند. این قفلشدن مانند یک پلّهٔ مکانیکی است که مزیت مکانیکی را تثبیت میکند، یعنی افزودن اعضا میتواند منافع غیرخطی در نیروی سرانه ایجاد کند و گروه را فراتر از جمع حسابی افراد کند.
یافتههای کلیدی و پیامدها
یافتههای اصلی دوگانهاند: (1) زنجیرههای مورچهٔ بافنده از کاهش سهم سرانه که در اثر رینگلمن دیده میشود اجتناب میکنند و بهجای آن با بزرگتر شدن گروه کارایی فردی افزایش مییابد؛ و (2) یک تقسیم کار بیومکانیکی—قفل نیرویی—بهنظر میرسد زیربنای این فوقبهرهوری باشد. این نتایج نحوهٔ نگرش ما به کار فیزیکی تیمی در جمعهای زیستی را دگرگون میکند و پیشنهاد میکند که آرایش مکانی مناسب و تفکیک نقشها میتواند تلفات هماهنگی بالقوه را به سودهای چندبرابری در عملکرد تبدیل کند.
کاربردها برای رباتیک و سامانههای جمعی
این نتایج برای رباتیک ازدحامی و سامانههای مهندسیشده جمعی اهمیت فوری دارد. تیمهای چندرباتی کنونی اغلب مقیاس خطی دارند: دو برابر رباتها تقریبا نیروی دوبرابر تولید میکنند. این مقیاسپذیری از دام رینگلمن جلوگیری میکند، اما مزیت فوقبهرهوری مورچهها را از دست میدهد. پیادهسازی راهبردهای الهامگرفته از مورچه—مانند برنامهریزی لنگرسازی منفعل، تشکیل دینامیک زنجیرهای یا بهینهسازی تماس با زیرلایه—میتواند به ازدحام رباتها اجازه دهد عملکردی فراتر از خطی کسب کند. این برای کاربردهایی مثل جستوجو و نجات، دستکاری مدولار و حمل بار مشترک که لغزش و پایداری لنگر محدودیت ایجاد میکنند، بسیار باارزش خواهد بود.

آزمایشهای آینده و پرسشهای باز
مدل قفل نیرویی جذاب است اما تا حدودی فرضی باقی مانده است. آزمایشهای پیگیری حیاتی شامل تغییر اصطکاک زیرلایه، تغییر نظاممند جرم بار و آزمون زنجیرهها در برابر اختلالات دینامیک خواهد بود. کار تطبیقی در گونههای مختلف مورچه و روی دیگر بیمهرگان همکار میتواند نشان دهد آیا قفل نیرویی منحصر به مورچههای بافنده است یا یک راهبرد تطبیقی گستردهتر. ادغام رهگیری حرکت و نگاشت نیروی تماس نیز چگونگی تبدیل وضعیتهای فردی به مکانیک سطحگروهی را دقیقتر خواهد کرد.
بینش متخصص
«این مطالعه نشان میدهد چگونه محدودیتهای فیزیکی را میتوان با تخصیص نقش ساده به مزایای جمعی تبدیل کرد،» دکتر مایا فرناندس، رباتیست تخصصیافته در سامانههای توزیعشده، میگوید. «برای ازدحامهای خودمختار، درس روشن است: تعبیه رفتارهای تثبیتکنندهٔ منفعل و بهینهسازی جایگاهٔ عاملان میتواند درهای عملکرد غیرخطی را بگشاید. طراحیهای طبیعت نقشهٔ راهی را فراهم میکنند که مهندسان باید در سختافزار و آزمایشهای میدانی آن را بیازمایند.»
نتیجهگیری
مورچههای بافنده نشان میدهند که جماعتها میتوانند مشکلات هماهنگی رایج در انسان را وقتی نقشهای فردی و آرایش فضایی برای کار بهینه شوند، پشت سر بگذارند. با شکلدادن زنجیرههای بلند و یگانه و جدا کردن لنگرهسازی منفعل از کشش فعال، این مورچهها اصطکاک و چسبندگی فردی را به مزیت مکانیکی جمعی—قفل نیرویی—تبدیل میکنند. این یافته فراگیر بودن اثر رینگلمن برای کار فیزیکی تیمی را به چالش میکشد و به راهبردهای الهامگرفته از زیستشناسی برای بهبود رباتیک ازدحامی، ماشینهای همکاری و حملونقل جمعی مهندسیشده اشاره میکند. بهاختصار، وقتی پای نیروی کششی در میان است، «بیشتر» واقعا میتواند متفاوت باشد—و گاهی واقعا بهتر است.
منبع: theconversation
.avif)
نظرات