یک ارتباط شگفت انگیز بین ریتم های معده و سلامت روان

یک ارتباط شگفت انگیز بین ریتم های معده و سلامت روان

0 نظرات فرشاد واحدی

5 دقیقه

یک ارتباط شگفت‌انگیز بین ریتم‌های معده و سلامت روان

یک مطالعه تازه توسط پژوهشگرانی از دانشگاه آرهوس (دانمارک) و مؤسسه آلمانی تغذیه انسانی نشان می‌دهد که بین ریتم‌های الکتریکی آهسته در معده و الگوهای فعالیت مغزی مرتبط با اختلالات خلقی همبستگی آماری قابل‌توجهی وجود دارد. با استفاده از ثبت هم‌زمان فعالیت مغزی در 209 ناحیه و اندازه‌گیری هم‌زمان فعالیت الکتریکی معده در 199 بزرگسال، تیم تحقیقاتی دریافت که هم‌سازی غیرمعمول قوی یا همبستگی فازی بین امواج آهسته معده و شبکه‌های مغزی با خودگزارش‌دهی بالاتر اضطراب، افسردگی و استرس ادراک‌شده همراه است.

پیش‌زمینه علمی: محور روده–مغز و «مغز دوم»

دستگاه گوارش دارای شبکهٔ فشرده‌ای از نورون‌ها به نام دستگاه عصبی روده‌ای است که اغلب به «مغز دوم» شهرت دارد. این سیستم به‌صورت دوطرفه با سیستم عصبی مرکزی از مسیرهایی مانند عصب واگ و از طریق پیام‌رسان‌های هورمونی، عوامل ایمنی و متابولیت‌ها ارتباط برقرار می‌کند. بیشتر پژوهش‌ها درباره تعامل روده–مغز بر ترکیب میکروبیوم و عملکرد رودهٔ تحتانی تمرکز داشته‌اند؛ اما کار جدید به‌جای آن بر امواج آهسته معده — سیگنال‌های پیس‌میکر کم‌فرکانس که در دیواره معده تولید می‌شوند — و رابطهٔ زمانی آن‌ها با فعالیت عصبی مغز تأکید دارد.

طراحی مطالعه و یافته‌های اصلی

محققان تصویربرداری تمام‌مغز را با اندازه‌گیری ریتم الکتریکی معده ترکیب کردند تا همبستگی فازی میان سیگنال‌های معده و مغز را محاسبه کنند. وضعیت سلامت روان از طریق پرسشنامه‌های معتبر درباره اضطراب، علائم افسردگی و استرس ارزیابی شد. در سطح گروه، همبستگی قوی‌تر معده–مغز با بار روان‌شناختی بیشتر هم‌راستا بود، در حالی که همبستگی ضعیف‌تر با گزارش سلامت روانی بهتر همراه بود. مهم است که نتایج صرفاً همبستگی را نشان می‌دهند: این داده‌ها جهت علّی را تعیین نکرده و مکانیزم‌های خاص تأثیر متقابل ریتم‌های معده و خلق را مشخص نمی‌کنند.

اظهارات پژوهشگران

میکا آلن، عصب‌شناس از دانشگاه آرهوس، اشاره می‌کند که «به‌طور شهودی، ارتباط قوی‌تر بین بدن و مغز اغلب سالم تلقی می‌شود، اما در این مجموعه‌داده هم‌سازی معده–مغز به‌طرز غیرمعمولی بالا با بار روان‌شناختی بیشتر مرتبط بوده است — شاید نشانه‌ای از سیستمی تحت فشار.» هم‌نویسنده لیا بنلیس اضافه می‌کند که «این ناحیه از دستگاه گوارش تا حدی نادیده گرفته شده است؛ بیشتر کارها روی میکروبیوم و رودهٔ تحتانی متمرکز است. نتایج ما نشان می‌دهد ریتم‌های معده سزاوار توجه بیشتری در مطالعات سلامت عاطفی هستند.» این مطالعه در Nature Mental Health منتشر شده است.

پیامدها: زیست‌نمایه‌ها (بیومارکرها)، تشخیص و مداخلات آینده

اگر این نتایج در نمونه‌های بزرگ‌تر و متنوع‌تر تکرار و اعتبارسنجی شوند، ریتم‌های معده می‌توانند به‌عنوان یک بیومارکر مکمل برای افزایش دقت و زمان‌بندی تشخیص‌های سلامت روانی مطرح شوند. سیگنال‌های محیطی عینی — مانند ردیاب‌های الکتروگاستروگرافی (EGG) یا دیگر اندازه‌گیری‌های فعالیت پیس‌میکر معده — می‌توانند به کشف ناراحتی‌های زیرآستانه، افتراق سندرم‌های روان‌پزشکی هم‌پوشان یا پیگیری پاسخ به درمان کمک کنند.

در آینده ممکن است بتوان بازخورد معده به مغز را دست‌کاری کرد — برای مثال از طریق نورومدولاسیون هدفمند، مداخلات غذایی، داروشناسی یا تحریک عصب واگ — تا علائم کاهش یابد، اما این مداخلات در این مرحله حدسی هستند. نویسندگان تأکید می‌کنند که داروها، غذاها و سایر عوامل سبک زندگی می‌توانند ریتم‌های معده را تحت تأثیر قرار دهند، بنابراین درک این روابط پیش از ترجمهٔ یافته‌ها به عمل بالینی ضروری است.

محدودیت‌ها و گام‌های بعدی

محدودیت‌های کلیدی شامل طراحی مقطعی، اتکاء به پرسشنامه‌های خودگزارش برای ارزیابی سلامت روان و دامنهٔ جمعیت‌شناختی نمونه است. مکانیزم‌هایی که هم‌سازی معده–مغز را میانجی‌گری می‌کنند نامشخص باقی مانده‌اند: آیا سیگنال‌های معده حالات شبکهٔ عصبی را دگرگون می‌کنند، آیا مغزهای مضطرب فعالیت پیس‌میکر معده را تعدیل می‌کنند، یا عامل سومی بر هر دو اثر می‌گذارد؟ مطالعات آینده باید طراحی‌های طولی، پروتکل‌های مداخله‌ای، نمونه‌های چندمرکزی و کارهای مکانیکی حیوانی را ترکیب کنند تا علیت و مسیرهای زیستی بازشکافی شود.

دیدگاه کارشناسی

دکتر النا رویز، نوروفیزیولوژیست بالینی که در این مطالعه مشارکت نداشته است، اظهار می‌دارد: «این مشاهده که نوسانات کند پیرامونی در اندامی مانند معده با فعالیت شبکه‌های مرکزی هم‌تراز می‌شود، جالب و هماهنگ با شناخت فزایندهٔ حلقه‌های بدن–مغز است. برای ترجمهٔ بالینی نیازمند تکرارپذیری و آزمایش‌هایی هستیم که ریتم‌های معده را دستکاری کنند تا ببینیم آیا نتایج مرتبط با خلق تغییر می‌کند. این پتانسیل قابل‌توجه است: اندازه‌گیری‌های غیرتهاجمی ممکن است روزی ارزیابی روان‌پزشکی را تکمیل کنند.»

فناوری‌ها و مسیرهای تحقیقاتی مرتبط

ابزارهای نوظهور در این حوزه شامل الکتروگاستروگرافی قابل‌حمل، پروتکل‌های بهبود‌یافتهٔ چندرسانه‌ای تصویربرداری عصبی، روش‌های محاسباتی برای تحلیل‌های طیف‌متقاطع و همبستگی فازی، و رویکردهای نورومدولاسیون بسته-بسته است. یکپارچه‌سازی پروفایلینگ میکروبیوم، پایش دستگاه عصبی خودمختار و نشانگرهای التهابی به ساخت تصویری جامع از پویایی‌های روده–مغز مرتبط با سلامت روان کمک خواهد کرد.

نتیجه‌گیری

این مطالعه بعدی کمتر شناخته‌شده‌ای از محور روده–مغز را برجسته می‌کند: ریتم‌های الکتریکی آهسته در معده که به‌طور همگرا با فعالیت مغز هماهنگ می‌شوند ممکن است با حالات عاطفی و نشانه‌های روان‌پزشکی مرتبط باشند. در حالی که علیت هنوز روشن نشده است، این یافته مسیر امیدوارکننده‌ای را برای توسعهٔ بیومارکرهای محیطی و مداخلات نوین در اختلالات خلقی باز می‌کند. پیش از کاربردهای بالینی به مطالعات بزرگ‌تر، طولی و مکانیکی نیاز است، اما این کار بر نقش ریتم‌های بدنی — تا سطح پیس‌میکر معده — در شکل‌دهی به زندگی روانی ما تأکید می‌کند.

منبع: yahoo

به دنیای علم خوش اومدی! من فرشاد هستم، کنجکاو برای کشف رازهای جهان و نویسنده مقالات علمی برای آدم‌های کنجکاو مثل خودت!

نظرات

ارسال نظر