9 دقیقه
هر سال در سطح جهانی حدود ده میلیون نفر تشخیص زوال عقل دریافت میکنند و بیماری آلزایمر شایعترین علت آن است. طبق آمار Alzheimer's Society، در حال حاضر حدود یک میلیون نفر در بریتانیا با این بیماری زندگی میکنند و پیشبینیها نشان میدهد این عدد تا سال 2050 میتواند به حدود 1.6 میلیون برسد. تشخیص زودهنگام دسترسی به مراقبتهای پزشکی، خدمات حمایتی و برنامهریزی را بهبود میبخشد. تغییرات در زبان و تکلم اغلب از نخستین نشانههای قابل اندازهگیری کاهش شناختی هستند، زیرا نورودژنریشن (تخریب نورونی) زمینهای شبکههای زبانی مغز را تحتتأثیر قرار میدهد.
چرا گفتار در تشخیص زودهنگام اهمیت دارد
تولید گفتار نیازمند هماهنگی بین چندین سیستم مغزی است: حافظهٔ معناشناختی (معنای واژهها)، بازیابی واژگانی (پیدا کردن واژه درست)، دستور زبان و نحو، حافظهٔ کاری و برنامهریزی حرکتی. فرایندهای نورودژنراتیو در آلزایمر به تدریج این شبکهها را دچار اختلال میکنند و در نتیجه تغییرات مشخصی در نحوهٔ صحبت کردن افراد به وجود میآید. پزشکان و پژوهشگران از آزمونهای گفتار و زبان همراه با نشانگرهای زیستی مانند MRI، PET و بررسی مایع مغزی-نخاعی برای ایجاد تصویری جامع از ریسک و پیشرفت استفاده میکنند. تلفیق این دادهها امکان تحلیل دقیقتری از مرحلهٔ بیماری و افت شناختی فراهم میآورد.

پنج نشانهٔ اولیه مرتبط با گفتار که باید مراقبشان باشید
1. مکثها، تردیدها و استفاده از واژگان مبهم به صورت مکرر
یکی از نشانههای ابتدایی، افزایش مکثها هنگام صحبت است. وقتی فرد برای بازیابی یک واژهٔ خاص مشکل دارد، ممکن است مکث کند، تردید نشان دهد یا به واژههای نامشخصی مانند «چیز» یا «اون وسیله» متوسل شود. معمولاً به جای نام بردن مستقیم، مفهوم را توصیف میکنند؛ مثلاً به جای گفتن «سگ» میگویند «آدمها نگهشون میدارن… پارس میکنن… من وقتی بچه بودم یکی داشتم». این نوع عبارتپردازیِ دور زدن واژه که به آن «circumlocution» گفته میشود، نشانهٔ اختلال در بازیابی لغت است و معمولاً با گذر زمان واضحتر میشود. در مصاحبههای بالینی یا ضبط گفتار روزمره، الگوهای مکث و طولانی شدن زمان پاسخدهی قابل اندازهگیری هستند و میتوانند شاخصهای اولیهٔ کاهش شناختی را نشان دهند.
2. جایگزینی واژهها با عبارات نادرست یا بسیار کلی
در مراحل اولیهٔ آلزایمر ممکن است افراد واژههای مرتبط یا طبقهبندیهای کلیتر را به کار ببرند وقتی که واژهٔ دقیق در دسترس نیست. مثلاً به جای «سگ» ممکن است «گربه» بگویند، یا به جای «گربه» از واژهٔ کلی «حیوان» استفاده کنند. این خطاهای معنایی نشاندهندهٔ تحلیل در شبکههای معناشناختی مغز است و وقتی مکرر شوند، جنبهٔ تشخیصی پیدا میکنند. این جایگزینیها در تکالیف نامگذاری تصویری، در مکالمات روزمره یا در آزمونهای طبقهبندی واژگان بهوضوح مشاهده میشود و میتواند به افتراق آلزایمر از دیگر اختلالات زبانی کمک کند.
3. صحبت دربارهٔ وظیفه به جای انجام یا توضیح دقیق آن
وقتی از فرد خواسته میشود کاری را انجام دهد یا توضیح بدهد، بعضی افراد ممکن است به جای توصیف مراحل لازم برای انجام کار، دربارهٔ احساساتشان نسبت به آن وظیفه یا تواناییهای گذشتهٔ خود صحبت کنند. جملاتی مانند «مطمئن نیستم که از عهدهاش بر بیام» یا «قبلاً در این کار خوب بودم» میتواند نشاندهندهٔ دشواری در برنامهریزی، توالیسازی و چندوظیفهای باشد؛ حوزههایی از شناخت که اغلب در مراحل ابتدایی آلزایمر تحتتأثیر قرار میگیرند. در عمل بالینی، این شیوهٔ پاسخدهی میتواند نمایانگر مشکلات در بازنمایی گامبهگام و اجرای فرایندهای پیچیدهٔ شناختی باشد.

4. کاهش تنوع واژگانی
نشانهٔ ظریفتر اما مهمی که باید به آن توجه شود، محدود شدن دایرهٔ واژگان بیانی است. افراد ممکن است به تکرار اسامی، افعال و صفات معدود روی بیاورند و بیشتر از واژههای عملکردی رایج مانند «و»، «یا»، «اما» برای پیوند جملات کوتاه استفاده کنند. این سادهسازی زبانی—به جای واژگان غنیتر از واژههای آشنا و با فراوانی بالا استفاده کردن—ممکن است در مکالمهٔ روزمره یا طی ارزیابیهای رسمی زبان دیده شود. کاهش تنوع واژگان میتواند کیفیت ارتباط را پایین بیاورد و نشانهٔ تغییرات تدریجی در ذخیرهٔ لغت و بازیابی معنایی باشد.
5. مشکل در نام بردن اعضای یک دسته
مشکل در فهرست کردن اعضای یک دسته (مثلاً انواع میوه، اعضای بدن یا کلماتی که با یک حرف مشخص آغاز میشوند) از آزمونهای رایج حافظهٔ معناشناختی است. کسانی که در مراحل اولیهٔ آلزایمر قرار دارند، ممکن است در تولید چند مثال برای یک گروه بهسختی بیفتند و عملکرد آنها با پیشرفت بیماری افت بیشتری نشان میدهد. این آزمونهای «سیلانسیِ فلوئنسی» (fluency) سریع و ساده هستند و در مراقبتهای اولیه و مراکز نورولوژی بهعنوان ابزار غربالگری مورد استفاده قرار میگیرند؛ همچنین میتوانند جهتگیری برای ارزیابیهای بیشتر فراهم کنند.
زمینهٔ علمی و پیامدهای تشخیصی
تغییرات زبانی در آلزایمر بازتابدهندهٔ تغییرات بیولوژیک مانند از دست رفتن سیناپسها، تجمع پلاکهای آمیلوئید و پیچشهای پروتئینی تاو، و آتروفی منطقهای مغز هستند—به ویژه در قشرهای گیجگاهی و آهیانهای که نقش مهمی در زبان و حافظه دارند. تصویرسازی عصبی (MRI، PET) میتواند الگوهای آتروفی و تغییرات متابولیک را نشان دهد که با نقصانهای زبانی همبستگی دارند. ترکیب تحلیل گفتار با نشانگرهای زیستی دقت تشخیصی را بالا میبرد و در افتراق آلزایمر از دیگر علل آفازی یا اختلالات شناختی مفید است. برای نمونه، الگوی توزیع رسوب آمیلوئید در PET و کاهش غلظت پروتئین تاو در بررسیهای مایع مغزی-نخاعی میتواند به افتراق بین انواع مختلف دمانس کمک کند.
سن قویترین عامل خطر است: احتمال ابتلا به آلزایمر پس از 65 سال تقریباً هر پنج سال یکبار دو برابر میشود. با این حال حدود یک نفر از هر بیست فرد تشخیصدادهشده زیر 65 سال است که به آن آلزایمر جوان یا شروع زودرس گفته میشود. جمعیتهای خاصی مانند افراد دارای نشانگان داون نیز در معرض خطر بالاتری قرار دارند و از نظارت زودهنگام سود میبرند. در عمل بالینی، سابقهٔ خانوادگی، آزمایشهای ژنتیکی در موارد مشکوک و شرایط همافزای دیگر باید در ارزیابی ریسک لحاظ شوند.
کاهش ریسک و گامهای عملی
هرچند برخی عوامل خطر مانند سن و ژنتیک قابل تغییر نیستند، مداخلاتی که سلامت مغز را حمایت میکنند—فعالیت بدنی منظم، کنترل عوامل خطر قلبیعروقی (فشارخون، دیابت، کلسترول)، تحریک شناختی و تعاملات اجتماعی—در مطالعات جمعیتی با کاهش خطر دمانس مرتبط بودهاند. شواهدِ روزافزون نشان میدهد سبک زندگی سالم میتواند سرعت افت شناختی را کاهش دهد یا آغاز آن را به تعویق اندازد. اگر مشکلات مداوم در یافتن واژه، کاهش تنوع واژگان یا دیگر تغییرات گفتاری مشاهده شد، توصیهٔ کلینیکی شامل ارزیابی رسمی است: غربالگری شناختی، آزمونهای نوروسایکولوژیک دقیقتر و در صورت لزوم تصویربرداری عصبی و بررسی نشانگرهای زیستی.
در عمل، گامهای عملی برای خانوادهها و مراقبان میتواند شامل ثبت نمونههای گفتار روزانه، توجه به تغییرات در عملکرد روزمره، و مراجعه به پزشک برای یک ارزیابی پایه باشد. برنامهریزی برای مراقبتهای آینده، اطلاع از منابع حمایتی محلی و مشارکت در برنامههای آموزشی و گروههای پشتیبانی نیز از اقدامات مفید به شمار میآیند.
دیدگاه کارشناسی
"زبان یک شاخص حساس از سلامت مغز است،" دکتر لائورا مندس، عصبشناس شناختی که در حوزهٔ زبان و پیری پژوهش میکند، میگوید. "تغییرات ظریف در نحوهٔ صحبت فرد—انتخاب واژهها، مکثها و نحوهٔ توصیف وظایف—اغلب قبل از کاهش قابل اندازهگیری حافظه ظاهر میشوند. پایش گفتار محاورهای همراه با تصویرسازی عصبی و نشانگرهای مایع، سیگنال هشداری کاملتری برای پزشکان فراهم میکند و دسترسی به پشتیبانی و مداخلات زودهنگام را ممکن میسازد."
علاوه بر این، ترکیب روشهای سنتی ارزیابی با فناوریهای نوین مانند تحلیل گفتار مبتنی بر هوش مصنوعی میتواند حساسیت و مشخصهٔ تشخیصی را افزایش دهد. ابزارهای مبتنی بر یادگیری ماشین قادرند الگوهای پیچیدهٔ مکث، تغییرات آکوستیکی و ویژگیهای نحوی را استخراج کنند که چشم انسان بهتنهایی ممکن است تشخیص ندهد. با این حال، این فناوریها باید در کنار ارزیابیهای بالینی و نشانگرهای زیستی بهکار روند تا از تفاسیر اشتباه جلوگیری شود.
نتیجهگیری
نقصانهای گاهبهگاه در یافتن واژه معمولاً طبیعی و بیخطر هستند. با این حال، الگوهای مداوم یا رو به وخامت—مکثهای مکرر، توصیفهای مبهم، جایگزینی نادرست واژهها، کاهش تنوع واژگان و مشکل در نام بردن اعضای یک دسته—باید مخصوصاً در افراد مسن یا کسانی که عوامل خطر اضافی دارند، بررسی شوند. شناسایی زودهنگام امکان برنامهریزی بهموقع مراقبت، دسترسی به درمانها و حمایتها، و مشارکت در کارآزماییهای بالینی را فراهم میآورد؛ همچنین به توسعهٔ فناوریهای تشخیصی مانند تصویرسازی پیشرفته و غربالگری گفتاری مبتنی بر هوش مصنوعی کمک میکند. اطلاعات و مداخلات زودهنگام میتواند کیفیت زندگی بیمار و مراقبان را بهطور معنیداری بهبود بخشد.
منبع: sciencealert
ارسال نظر