تأثیر هورمون های قاعدگی بر ساختار مغز: شواهد MRI طولی

تأثیر هورمون های قاعدگی بر ساختار مغز: شواهد MRI طولی

نظرات

9 دقیقه

نوسان‌های ریتمیک هورمونی که چرخه قاعدگی را تعریف می‌کنند، تنها در تنظیم تولیدمثل نقش ندارند — بلکه تغییرات ساختاری قابل اندازه‌گیری در سراسر مغز انسان نیز ایجاد می‌کنند. یک مطالعه طولی مبتنی بر تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) به سرپرستی نوروساینتیست‌ها الیزابت ریزور و ویکتوریا بابنکو در دانشگاه کالیفرنیا، سانتا باربارا، 30 زن را در چند مرحله از چرخه پیگیری کرد و تغییرات هماهنگ در ریزساختار ماده سفید، ضخامت قشر و حجم مایع مغزی-نخاعی را در همگامی با نوسان سطوح هورمونی ثبت نمود.

این پژوهش شکاف قدیمی را تا حدی پر می‌کند: با اینکه حدود نیمی از جمعیت جهان در بخش بزرگی از عمرشان قاعدگی را تجربه می‌کنند، بررسی‌های وسیع درباره چگونگی بازآرایی ساختار مغز توسط هورمون‌های وابسته به چرخه محدود بوده است. مطالعه هدایت‌شده توسط UCSB یکی از مجموعه‌داده‌های انسانی روشن را فراهم می‌آورد که نشان می‌دهد این تأثیرات فراتر از نواحی کلاسیک غنی از گیرنده‌های محور HPG (هیپوتالاموس-هیپوفیز-گناد) است و به آناتومی سراسر مغز سرایت می‌کند.

پیش‌زمینه علمی و اهمیت موضوع

هورمون‌هایی مانند 17β-استرادیول، هورمون لوتئینی‌کننده (LH)، هورمون محرک فولیکولی (FSH) و پروژسترون در الگوهایی پیش‌بینی‌شونده در طول چرخه قاعدگی افزایش و کاهش می‌یابند. تحقیقات پیشین نشان داده‌اند که گذارهای هورمونی—مانند بلوغ، استفاده از روش‌های جلوگیری هورمونی، درمان هورمونی تأیید جنسیت و درمان استروژنی در یائسگی—با تغییراتی در ماده سفید و ساختار قشر ارتباط دارند. ماده سفید از آکسون‌های میلین‌شده تشکیل شده که سرعت ارتباط بین نواحی ماده خاکستری را افزایش می‌دهد؛ ضخامت قشر نشان‌دهنده لایه‌های نورون‌ها و بافت‌های پشتیبان در سطح بیرونی مغز است. هر دو با تکنیک‌های MRI مدرن قابل اندازه‌گیری‌اند و به عملکرد شناختی و رفتاری مربوط می‌شوند.

اهمیت این خط تحقیق چندوجهی است: اولاً، دانستن اینکه هورمون‌های فیزیولوژیک روزمره چگونه ساختار مغز را بازتعریف می‌کنند، برای درک پایه زیست‌شناختی تفاوت‌های جنسی در عملکرد شناختی و آسیب‌پذیری نسبت به اختلالات روانی حیاتی است. دوم، این یافته‌ها پیامدهایی برای طراحی مطالعات نوروسایکولوژیک و بالینی دارند؛ عدم کنترل یا ثبت فاز قاعدگی می‌تواند به عنوان یک متغیر بیولوژیک مخدوش‌کننده عمل کند. نهایتاً، شناسایی روابط بین هورمون، ساختار و عملکرد ممکن است راه‌هایی برای مداخلات هدفمند، از جمله زمان‌بندی درمان‌ها یا پیگیری دقیق‌تر علائم رفتاری مرتبط با چرخه، فراهم کند.

روش‌ها: تصویربرداری در سه مرحله از چرخه

طرح مطالعه

پژوهشگران هر شرکت‌کننده را در سه بازدید مشخص اسکن کردند: دوران عادت ماهانه (منسترو)، زمان تخمک‌گذاری و فاز لوتئال میانی. در هر جلسه نمونه خون گرفته شد تا غلظت‌های هورمونی در گردش اندازه‌گیری شود و از توالی‌های تصویربرداری ساختاری و دیفیوژن MRI برای ارزیابی ریزساختار ماده سفید، ضخامت قشر و حجم مایع مغزی-نخاعی (CSF) استفاده گردید. انتخاب این سه نقطه زمانی بر اساس مشخصه‌های فیزیولوژیک چرخه بود تا نوسانات اصلی هورمونی — اوج‌های استرادیول و LH، افزایش FSH و اوج پروژسترون پس از تخمک‌گذاری — به دقت ضبط شوند.

این طراحی طولی مزایای روش‌شناختی مهمی دارد: با اسکن همان افراد در فازهای متفاوت، اثرات فردی ثابت (مانند ساختار پایه‌ای مغز یا تفاوت‌های ژنتیکی) تا حد زیادی کنترل می‌شود و امکان مشاهده تغییرات در داخل‌فردی (within-subject) فراهم می‌آید. علاوه بر این، ترکیب داده‌های هورمونی سرمی با نشانگرهای تصویربرداری امکان همبستگی مستقیم بین تغییرات بیوشیمیایی و آناتومیک را می‌دهد؛ یعنی نه فقط توصیف یک پدیده، بلکه یافتن همزمانی و جهت‌گیری رابطه بین هورمون‌ها و بافت مغزی.

یافته‌های کلیدی

این مطالعه تغییرات هماهنگی را در سراسر مغز گزارش داد که با نوسانات هورمونی همزمان بودند:

  • نزدیک به زمان تخمک‌گذاری، هنگامی که 17β-استرادیول و هورمون لوتئینی‌کننده (LH) افزایش قابل‌توجهی نشان می‌دهند، ریزساختار ماده سفید نشانه‌هایی از بهبود کارایی انتقال اطلاعات در شبکه‌های مغزی نشان داد. این الگوها می‌تواند بازتاب‌دهنده افزایش موقت سرعت انتقال عصبی یا بهبود هماهنگی بین نواحی مختلف باشد که با افزایش استرادیول و LH همبستگی دارد.
  • افزایش در FSH، که در فرآیند رسیدن فولیکول‌های تخمدانی نقش دارد و پیش از تخمک‌گذاری به اوج می‌رسد، با افزایش ضخامت قشر در چندین ناحیه مغزی ارتباط داشت. این تغییر ممکن است نشان‌دهنده تغییرات در تراکم نورونی یا در ماتریس میان‌سلولی و ریزساختار بافت قشری باشد.
  • پس از تخمک‌گذاری، در فاز میانی لوتئال که پروژسترون صعود می‌کند، پژوهشگران افزایش حجم بافت همزمان با کاهش حجم مایع مغزی-نخاعی در نواحی خاصی از مغز مشاهده کردند. چنین جابجایی حجمی می‌تواند ناشی از تغییرات در تورم سلولی، جریان خون موضعی یا تغییرات در توزیع مایع بین فضای سلولی و بین‌سلولی باشد.

تراک‌های ماده سفید که نواحی مختلف مغز انسان را به هم متصل می‌کنند

نویسندگان تأکید می‌کنند که این تغییرات ساختاری به صورت هم‌زمان در بسیاری از نواحی مغز رخ داده است، نه اینکه تنها به هسته‌های کلاسیک گیرنده‌دار محور HPG محدود بماند. این الگوی گسترده نشان می‌دهد که پاسخ مغز به نوسانات هورمونی سیستمی است و می‌تواند مسیریابی اطلاعات، همگامی شبکه‌ها و پویایی سیالات مغزی را تحت تأثیر قرار دهد.

پیامدها برای شناخت، خلق‌وخو و تحقیقات بالینی

در حالی که اندازه‌گیری‌های MRI تغییرات آناتومیک ناشی از ریتم‌های هورمونی روزمره را مستند می‌کند، این مطالعه ارتباط مستقیم بین تغییرات ساختاری و نتایج شناختی یا رفتاری مشخص را برقرار نکرد. با این وجود، یافته‌ها چند محور مهم پژوهشی و بالینی را باز می‌کنند:

  • مطالعات مکانیسیتی اکنون می‌توانند بررسی کنند آیا بهبودهای موقت در همبستگی و اتصال نزدیک به زمان تخمک‌گذاری با تغییرات قابل‌اندازه‌گیری در توجه، حافظه یا سرعت پردازش ارتباط دارد یا خیر. برای مثال، آزمایش‌های رفتاری زمان‌بندی‌شده در دوره‌های مختلف چرخه می‌تواند پاسخ‌ها را آشکار کند.
  • درک پویایی‌های مغز-هورمون ممکن است توضیح دهد چرا برخی افراد اختلالات شدید خلقی و شناختی وابسته به چرخه را تجربه می‌کنند، مانند اختلال دیسفوریک قبل از قاعدگی (PMDD). شناسایی بیومارکرهای ساختاری می‌تواند به تفکیک زیست‌شناختی این گروه‌ها کمک کند و مسیرهای درمانی هدفمندتری ارائه دهد.
  • نتایج برای طراحی مطالعات نورورادیولوژیک و بالینی اهمیت دارد: پژوهشگران باید فاز قاعدگی را به‌عنوان یک متغیر زیستی یا عامل مخدوش‌کننده بالقوه در مطالعات شامل زنان در سن باروری در نظر بگیرند. ثبت و گزارش دقیق فاز چرخه می‌تواند به افزایش تکرارپذیری و دقت تعمیم نتایج کمک کند.
  • از منظر بالینی، زمان‌بندی معاینات شناختی یا ارزیابی‌های روان‌پزشکی ممکن است تحت‌تأثیر فاز چرخه قرار گیرد؛ بنابراین، آگاهی از این تغییرات می‌تواند مدیریت بهتر علائم و تعیین زمان مناسب برای مداخلات را ممکن سازد.

جهت‌های پژوهشی آینده

برای ترسیم روابط علی–معلولی بین هورمون‌ها، ساختار و عملکرد، نیاز به مجموعه‌های داده‌ای بزرگ‌تر، نمونه‌برداری تکرارشونده در چرخه‌های متعدد و یکپارچه‌سازی MRI عملکردی (fMRI) و آزمون‌های رفتاری است. مطالعات آینده می‌توانند از طراحی‌های چندرسانه‌ای بهره ببرند که شامل تصویربرداری ساختاری، دیفیوزیون، عملکردی و همچنین داده‌های فیزیولوژیک نظیر جریان خون منطقه‌ای و متابولیسم باشد تا بینش‌های دقیق‌تری از مکانیسم‌ها به‌دست آید.

پارادایم‌های چالش هورمونی یا آزمایش‌های سرکوب هورمونی می‌توانند کمک کنند تا مشخص شود کدام گیرنده‌ها و فرایندهای سلولی مسئول دینامیک بافتی مشاهده‌شده هستند. به عنوان مثال، استفاده از آگونیست‌ها یا آنتاگونیست‌های انتخابی گیرنده استروژن/پروژسترون در زمینه کنترل‌شده ممکن است نشان دهد تغییرات در ماده سفید ناشی از اثرات مستقیم سلولی میلین، تغییرات مویرگی یا التهاب ملایم است.

علاوه بر این، مطالعات ژنتیکی و اپی‌ژنتیکی می‌تواند تعیین کند آیا تفاوت‌های بین‌فردی در پاسخ مغزی به هورمون‌ها تحت تأثیر واریانت‌های ژنی مرتبط با گیرنده‌های هورمونی، مسیرهای سیناپتیک یا تنظیم‌کننده‌های میلین‌سازی است. ترکیب این لایه‌های داده‌ای به ایجاد یک مدل چندسطحی از چگونگی تأثیر سیکل‌های هورمونی بر عملکرد و سلامت مغزی کمک خواهد کرد.

بینش کارشناسی

«این مطالعه نشان می‌دهد که مغز بزرگسالان نسبت به ریتم‌های درونی هورمونی واکنش دینامیک دارد و بین دوره‌های قاعدگی ثابت و ایستا نیست»، می‌گوید دکتر کلر مندس، یک نوروساینتیست بالینی فرضی متخصص نورواندوکرینولوژی. «این موضوع پیامدهای عملی دارد: پزشکان و پژوهشگران باید هنگام ارزیابی شناخت یا خلق‌وخو فاز چرخه را در نظر بگیرند و آزمایش‌های آینده باید این نوسانات زیستی را طبقه‌بندی یا کنترل کنند.»

نظر متخصص همچنین نشان می‌دهد که علاوه بر اثرات مستقیم هورمونی روی نورون‌ها، مسیرهای غیرنورونی مانند سلول‌های گلیال، ریزرگ‌ها و تعاملات ایمنی-عصبی ممکن است نقش مهمی در این پاسخ‌های ساختاری ایفا کنند. به همین دلیل، تحقیقات بین‌رشته‌ای که نوروساینس، اندوکرینولوژی و بیولوژی سلولی را پیوند می‌دهد، بیشترین پتانسیل را برای ارائه توضیحات جامع دارد.

نتیجه‌گیری

این مطالعه طولی مبتنی بر MRI شواهد قوی ارائه می‌کند که هورمون‌های معمول چرخه قاعدگی باعث تغییرات ساختاری سراسر مغز در ماده سفید، ضخامت قشر و حجم مایع مغزی-نخاعی می‌شوند. اگرچه پیامدهای رفتاری دقیق این تغییرات هنوز نیاز به بررسی دارد، یافته‌ها یک پایه مهم برای تحقیقات آتی در زمینه شناخت مرتبط با هورمون، سلامت روان و رویکردهای پزشکی شخصی‌سازی‌شده برای افرادی که قاعدگی را تجربه می‌کنند فراهم می‌آورد.

تراک‌های ماده سفید که نواحی مختلف مغز انسان را به‌هم متصل می‌کنند. (Thom Leach/Science Photo Library)

منبع: sciencealert

ارسال نظر

نظرات