6 دقیقه
پژوهشگران دانشگاه کمبریج شباهتهای ژنتیکی غیرمنتظرهای بین انسان و سگهای نژاد گلدن رتریور کشف کردهاند که میتواند به توضیح الگوهای مشترک در هیجان، یادگیری و رفتارهای اجتماعی کمک کند. این یافتهها راههای تازهای را برای شاخهای از روانپزشکی مقایسهای (روانپزشکی تطبیقی) باز میکنند و فهم ما را از چگونگی تأثیر روابط بلندمدت انسان-سگ بر رفتار هر دو گونه عمیقتر میسازند. مطالعه حاضر، با ترکیب دادههای ژنومی و ارزیابیهای رفتاری، تصویری دقیقتر از پایههای زیستی سازگاری اجتماعی درون و میانگونهای فراهم میآورد و نشان میدهد که برخی مسیرهای مولکولی ممکن است بین انسان و سگ مشترک باشند.
How the Cambridge team mapped behavior to genes
برای کند و کاو در ریشههای زیستی رفتارهای سگها، تیم تحقیقاتی ژنومها و پروفایلهای رفتاری حدود 1,300 گلدن رتریور را تحلیل کردند. پژوهشگران از آزمونهای رفتاری استاندارد و توالییابی ژنتیکی (شامل ژنوتایپینگ SNP و آنالیزهای وابسته به انجمن ژنی) استفاده کردند تا ژنهای خاصی را در سگها بیابند که با صفاتی مانند ترس از غریبه، اجتماعیشدن و قابلیت آموزش همبستگی دارند. سپس آنها «اورتوولوگهای انسانی» را شناسایی کردند — ژنهای تطابقپذیر که از نیاکان تکاملی مشترک به ارث رسیدهاند — و بررسی کردند آیا همان نواحی ژنتیکی در انسان پیشتر با شناخت، پردازش هیجانی یا ویژگیهای روانپزشکی مرتبط شدهاند یا خیر.
Twelve shared genes — concrete examples and surprises
این مطالعه دوازده ژن را برجسته کرد که در هر دو گونه همارتباطهای عملکردی مشابهی نشان میدهند. یکی از نمونههای قابل توجه، ژن ADD2 است: در سگها همبستگی با ترس از غریبهها نشان میدهد، در حالی که در مطالعات انسانی با انواعی از افسردگی که با کنارهگیری اجتماعی همراه است، مرتبط شده است. سایر ژنها به پاسخها به تجربیات ناخوشایند، حساسیت به خطا در هنگام یادگیری و ویژگیهای شناختی گستردهتر پیوند خوردهاند. این پیوندهای ژنتیکی نه تنها شباهتهای احتمالی در پایههای عصبی رفتارها را نشان میدهند، بلکه میتوانند سرنخهایی برای سازوکارهای مولکولی مشارکتکننده در تنظیم هیجان و توجه فراهم کنند.
برخی از ویژگیهای انسانی مرتبط با این ژنها — مانند خودبازتابی و اندیشه درونی — پیچیدگیهای منحصربهفردی دارند و همین مسأله تیم را به تفسیر محتاطانه نتایج واداشت. به جای ادعای اینکه سگها دارای نوعی خوداندیشی انسانی هستند، نویسندگان پیشنهاد میدهند که معماری ژنتیکی مشترک ممکن است زیربنای فرایندهای عاطفی یا توجهی ابتداییتری باشد که شناخت پیچیده انسانی بر مبنای آنها تکامل یافته است. بهطور مشابه، ژنهایی که با قابلیت آموزشپذیری (trainability) در سگها مرتبط بودند، با نواحیای در ژنوم انسانی همراستا بودند که به هوش، یادگیری و حساسیت به اشتباهات مربوط میشوند، که این موضوع نشاندهنده مکانیزمهای زیستی همپوشان برای یادگیری و سازگاری اجتماعی است. این ارتباطات میتواند درک ما را از چگونگی تأثیر تغییرات ژنتیکی کوچک بر رفتارهای پیچیده در هر دو گونه افزایش دهد.

Context: domestication, social cognition, and mental health
انسان و سگها تاریخ طولانی همتکاملی دارند. انسانهای اولیه احتمالاً آن گروههای پیشسگی را که نسبت به رژیم غذایی انسان و زندگی مشترک قابل تحملتر بودند، ترجیح میدادند و این انتخابهای انسانمحور فشارهای انتخابی ایجاد کرد که خودآگاهی و سازگاری اجتماعی را در سگها تقویت نمود. از منظر شناختی، سگها در دنبالکردن اشارات انسانی مانند اشاره با انگشت (pointing) مهارت قابلتوجهی دارند — در برخی آزمایشها حتی از شامپانزهها بهتر عمل کردهاند — و در واکنشپذیری به نشانههای عاطفی انسان نیز برجستهاند. این هماهنگی اجتماعی عمیق، زمینهای منطقی برای تاثیرات ژنتیکی منفکشده ولی همگرا بر رفتار فراهم میآورد.
پژوهشگران همچنین به اهمیت معاصر این یافتهها اشاره کردند: سبک زندگی مدرن باعث افزایش مشکلات مرتبط با استرس در سگهای خانگی شده است، بهویژه در کشورهایی با نرخ بالای نگهداری حیوانات خانگی. تیم تحقیق به شواهد نوظهور از سندرمهای شبیه اوتیسم در سگها و یافتهای در مارس 2025 اشاره کرد که نشان میداد نشانگرهای ژنتیکی مشابهی میتوانند با برخی دشواریهای اجتماعی در انسان مرتبط باشند. این مشاهدات ترکیبی انگیزهای برای بررسی این پرسش ایجاد میکنند که آیا آسیبپذیریهای مقایسهپذیر به اختلالات اجتماعی و عاطفی بین گونهها وجود دارد یا خیر. در عین حال، چنین شباهتهایی زمینهای برای مطالعه تعامل ژن-محیط در شکلگیری رفتار فراهم میآورد و این که چگونه عوامل محیطی مدرن ممکن است زمینههای ژنتیکی را آشکار یا تقویت کنند.
What this means for science and animal welfare
این نتایج پایهای برای روانپزشکی مقایسهای فراهم میکنند: استفاده از تنوع طبیعی موجود در سگها برای بررسی ژنتیک رفتار اجتماعی و اختلالات عاطفی میتواند مکمل مدلهای آزمایشگاهی سنتی باشد. از دیدگاه علمی، مطالعاتی که از جمعیتهای بزرگ سگهای خانگی استفاده میکنند، قابلیت شناسایی اثرات ژنی با اندازه کوچک را دارند و میتوانند به بازتولید نتایج در نمونههای انسانی و حیوانی کمک کنند. از منظر عملی، پیامدها شامل پالایش روشهای اصلاح نژاد، برنامههای تربیتی مبتنی بر دادههای علمی برای پشتیبانی از سلامت روانی سگها و اطلاعرسانی به درمانهای دامپزشکی برای رفتارهای مرتبط با استرس است. همزمان، دانشمندان تأکید میکنند که تفسیر باید با احتیاط انجام شود — وجود سیگنالهای ژنتیکی مشترک به معنی تجربه ذهنی یکسان نیست، اما نشاندهنده شبکههای زیستشناختی همپوشانی است که ارزش پژوهش دارند.
دکتر الینور رافان، دامپزشک و مدرس فیزیولوژی در کمبریج، در این باره گفت: "نتایج نشان میدهد که انسانها و گلدن رتریورها ریشههای ژنتیکی مشترکی برای برخی رفتارها دارند و این ژنها بر وضعیتهای عاطفی و رفتارها در هر دو گونه تأثیر میگذارند." او افزود: "این یافتهها مسیرهای مسئلهگشایانهای برای مطالعه زیستشناسی رفتارهای اجتماعی میانگونهای باز میکنند، با پیامدهایی هم برای پژوهش سلامت روان انسانی و هم برای رفاه حیوانات."
تحقیقات آینده قرار است مقایسهای بین نژادها انجام دهد، اندازه نمونهها را افزایش دهد و واریانتهای ژنتیکی خاص را به مدارهای عصبی و نتایج رفتاری پیوند بزند؛ بهعبارت دیگر حرکت از همبستگی به سمت مدلهای علّی روشنتر که میتوانند هر دو حوزه علم و مراقبت دلسوزانه از حیوانات را راهنمایی کنند. این مسیر تحقیقاتی شامل آنالیزهای دقیقتر مانند مطالعات GWAS با کُدگذاری بهتر برای متغیرهای محیطی، آزمونهای بازتولید در جمعیتهای مستقل و ادغام دادههای اپیژنتیک و ترانسکرایپتوم بهمنظور شناسایی بیان ژنی مرتبط با وضعیتهای رفتاری خواهد بود.
منبع: smarti
ارسال نظر