10 دقیقه
چگونه یک بلاکباستر به یکی از پرهزینهترین پروژههای سینما تبدیل شد
فیلم «ددپول و وولورین» نه تنها با طنز R-rated و حضورهای غیرمنتظره مخاطبان را شگفتزده کرد، بلکه قیمت تولید آن نیز باعث تعجب بسیاری شد؛ رقمی که این اثر را در میان گرانترین فیلمهای تاریخ سینما قرار میدهد. مدارک مالی جدیدی که در بریتانیا منتشر شده نشان میدهد استودیوهای دیزنی و مارول حدود 533.7 میلیون دلار برای تولید این فیلم هزینه کردهاند — رقمی که از برآوردهای اولیه فراتر رفته و فیلم را به فهرست ده تولید پرهزینه تاریخ وارد کرده است. این گزارش، برای تحلیل هزینه تولید فیلم، بودجهبندی استودیو و نقش معافیتهای مالیاتی در کاهش ریسک مالی پروژه اهمیت دارد.
برای درک بهتر این رقم چشمگیر لازم است ترکیب عوامل فنی، لجستیکی و بازاریابی را بررسی کنیم: از دستمزد بازیگران و تیم فنی گرفته تا جلوههای عملی و دیجیتال، لوکیشنهای بینالمللی، بیمه و پوشش تعویقها؛ همه در عدد نهایی نقش دارند. در ادامه جزئیات اصلی هزینهها، منابع درآمد و مقایسه با دیگر پروژههای بزرگ را با نگاه تخصصیتر خواهیم کاوید تا تصویر کاملتری از معادله مالی یک فیلم بزرگ استودیویی بهدست بیاید.
چرا هزینهها افزایش یافت: اعتصابها و لجستیک استودیو
علاوه بر تأخیرها، تیم سازنده برای حفظ امضای اکشن پرانرژی این فرنچایز در مقیاس بزرگ، سرمایهگذاری زیادی در جلوههای عملی، بدلکاریهای پیچیده و صحنهسازیهای بزرگ انجام داد. این نوع جلوهها اغلب نیاز به تمرینهای طولانی، تجهیزات ایمنی مجهز، استفاده از بدلهای حرفهای و سرمایهگذاری روی طراحی صحنه و سازههای قابل تخریب دارد؛ مواردی که هم هزینه تولید مستقیم را بالا میبرند و هم احتمال رزوشوت (بازبرداشت) را افزایش میدهند. در کنار اینها، هزینههای مربوط به بیمه تولید (برای پوشش ریسک توقفها یا حوادث در صحنه) و هزینههای حقوقی و قراردادها نیز به نظر از جمله مواردی بودهاند که در تجمیع رقم نهایی نقش داشتهاند.
بهعلاوه، پیچیدگیهای لجستیکی یک تولید بینالمللی — هماهنگی تیمهای محلی، مجوزهای تصویربرداری در کشورهای مختلف، حملونقل تجهیزات سنگین، اسکان نیروها و تنظیم قراردادهای محلی — همگی تبدیل به اجزایی پرهزینه میشوند که در مجموع میتوانند تا دهها میلیون دلار به هزینهٔ نهایی اضافه کنند. در شرایطی که تولیدی مانند «ددپول و وولورین» ساز و کار تبلیغاتی و لجستیکی پیچیدهای دارد، متحمل شدن هزینههای فراتر از برآورد اولیه چندان هم غیرمنتظره نیست.
تفکیک بودجه و مشوقهای مالیاتی
اگرچه رقم اعلامشده بیش از نیم میلیارد دلار است، پروندههای مالیاتی نشان میدهد که دیزنی در بریتانیا مبلغی معادل 104.7 میلیون دلار بهعنوان معافیت و بازپرداخت مالیاتی دریافت کرده است که هزینهٔ خالص تولید برای دیزنی را تا حدود 429 میلیون دلار کاهش میدهد. این نوع معافیتهای مالیاتی، بهویژه برای تولیدهای بزرگ بینالمللی، شایع است و به استودیوها کمک میکند تا بخشی از ریسک مالی سنگین تولید را پوشش دهند و انگیزهای برای تصویربرداری در مقاصد خاص ایجاد میکند.
نحوهٔ عملکرد این مشوقها معمولاً بهصورت اعتبار مالیاتی تولید (tax credit) یا بازپرداخت هزینههای واجد شرایط است؛ یعنی بخشی از هزینههایی که در قلمرو کشور میزبان انجام شدهاند میتوانند بهصورت نقدی یا کاهش مالیات به تهیهکننده بازگردند. برای فیلمهای بلاکباستر که بخش بزرگی از هزینهها صرف دستمزدها، خدمات محلی و اجارهٔ تجهیزات در کشوری میشود، این بازپرداختها میتواند از اهمیت بالایی برای توجیه انتخاب لوکیشنهای بینالمللی برخوردار باشد. در مجموع، مشوقهای مالیاتی بریتانیا در این پرونده نقش قابلتوجهی در تعدیل صورتحساب نهایی داشته و نمونهای از چگونگی تعامل بین سیاستهای دولتی و بازار تولید سینمایی است.
با این حال باید توجه داشت که معافیت مالیاتی تنها یکی از متغیرهای کاهشدهنده هزینه است و نمیتواند تمام ریسکهای مالی را پوشش دهد؛ مخصوصاً وقتی که عوامل غیرقابلپیشبینی مانند اعتصابها یا افزایش ناگهانی هزینههای دستمزد وارد معادله میشوند. به همین دلیل است که محاسبهٔ سودآوری واقعی هر پروژه نیازمند نگاه جامعتری است که درآمدها، هزینههای پنهان و درآمدهای پس از اکران را هم لحاظ کند.

باکس آفیس، بازاریابی و منابع سود
در سمت درآمد، «ددپول و وولورین» مجموعی خیرهکننده بالغ بر 1.34 میلیارد دلار در سطح جهانی فروخت. برآوردهای صنعتی سهم دیزنی از این رقم را نزدیک به 670 میلیون دلار نشان میدهد که در عمل به یک سود تئوریک مستقیم سینمایی نزدیک به 241 میلیون دلار پیش از کسر هزینههای بازاریابی منجر میشود. اما واقعیت حسابداری یک استودیوی بزرگ این است که کمپینهای بازاریابی جهانی برای چنین آثار تِنتپولی (tentpole) هرگز کوچک نیستند؛ برآوردها نشان میدهد هزینههای تبلیغاتی و پروموشن حداقل 100 میلیون دلار است و برای پوشش جهانی و تبلیغات گسترده احتمالاً این عدد میتواند تا دو برابر یا بیشتر شود.
وقتی هزینههای بازاریابی (P&A – Prints and Advertising) وارد معادله میشود، حاشیهٔ سود اکران سینمایی بهطور قابلتوجهی کاهش مییابد. از این رو بخش عمدهای از سود نهایی فیلمها اغلب از پنجرههای پس از اکران حاصل میشود: فروش دیجیتال (VOD)، قراردادهای اجاره و حق پخش استریمینگ، فروش دیسک و نسخههای خانگی، و همچنین معاملات بینالمللی و حق امتیازهای تجاری مانند اسباببازی و کالاهای مرتبط. برای آثار فرنچایزی مانند این، ارزش برند و درآمدهای زنجیرهای (downstream revenues) میتوانند حتی از سود خالص اکران اولیه نیز مهمتر باشند، زیرا حقوق پخش در سرویسهای استریمینگ یا قراردادهای چندپلتفرمه میتوانند جریان درآمدی بلندمدتی ایجاد کنند.
علاوه بر این، تقسیم درآمد بین پخشکنندگان محلی و سینماها در بازارهای مختلف معمولاً باعث میشود که درصد قابلتوجهی از گیشه برای توزیعکننده بازنگردد؛ در نتیجه، سهم استودیو از فروش جهانی تابعی از قوانین قراردادی، سهم گیشه در هر کشور و زمانبندی پخش است. همه این عوامل نشان میدهد که گرچه رقم ناخالص 1.34 میلیارد دلار چشمگیر است، تحلیل واقعی سودآوری نیازمند محاسبهٔ دقیقتری از هزینههای عملیاتی، بازاریابی و درآمدهای پس از اکران است.
زمینه و مقایسهها
در مقایسه با دیگر عناوین پرهزینهٔ مارول یا پروژههای بزرگ دیگر — مانند Avengers: Endgame یا Avatar: The Way of Water — هزینه تولید «ددپول و وولورین» در همان دستهٔ رده بالا قرار میگیرد، بهخصوص اگر اثر تورم دوران پاندمی و افزایش هزینههای ناشی از اعتصابها را نیز لحاظ کنیم. نکتهٔ قابلتوجه این است که بسیاری از این پروژههای عظیم برای جذب مخاطب خانوادگی طراحی شدهاند؛ اما «ددپول و وولورین» با تکیه بر طنز R-rated و شخصیتهای موروثی، استراتژی متفاوتی در بازاریابی و هدفگذاری مخاطب دنبال کرد که ممکن است نیازمند سیاستهای تبلیغاتی دقیقتر برای حفظ جذابیت جهانی بوده باشد.
یکی از تفاوتهای کلیدی این فیلم با بسیاری از بلاکباسترها، لحن بزرگسالانهتر و حضور شخصیتهایی است که برای بازارهای مختلف روایت و پذیرش متفاوتی دارند. در چنین شرایطی، تیم بازاریابی باید بین محافظت از هویت برند اثر و تلاش برای گسترش مخاطب در بازارهای حساس توازن برقرار کند. این استراتژی میتواند مستلزم خرج بیشتر در کمپینهای محلی، ترجمه و بومیسازی محتوا، و تولید مواد تبلیغاتی جداگانه برای مناطق مختلف باشد تا هم پیام اصلی حفظ شود و هم امواج فرهنگی محلی نادیده گرفته نشود.
نکتهٔ جالب توجه برای تحلیلگران باکس آفیس این است که ترکیب نامهای محبوبی مانند هیو جکمن و رایان رینولدز و شایعات دربارهٔ حضور چهرههای شاخص دیگر، مخاطب را ترغیب به بازدیدهای مجدد کرده است. واکنش جامعهٔ طرفداران و بازنشرهای اجتماعی اغلب به «پاگیری طولانی» فیلمها در گیشه کمک میکند و باعث میشود سودآوری فراتر از هفتهٔ افتتاحیه ادامه یابد.
اما یادآوری یک نکتهٔ مهم خالی از فایده نیست: فروش چشمگیر گیشه همیشه به معنای سود کلان برای استودیو نیست، بهویژه وقتی هزینههای پنهان حسابداری، مشارکتهای سود، و تعهدات قراردادی را در نظر بگیریم. برای شرکتهایی مانند مارول و دیزنی، ارزش فرنچایز، تداوم شخصیتها در محصولات جانبی و درآمد بلندمدت از مجوزها گاهی به همان اندازه یا حتی بیشتر از درآمد خالص هفتهٔ افتتاحیه اهمیت دارد.
در جمعبندی، «ددپول و وولورین» از منظر تجاری پیروزی چشمگیری بود و از نظر استراتژیک نیز یک فرآیند پیچیده را نشان داد: قمار بزرگی که در چندین پنجرهٔ درآمدی به ثمر نشست، حتی اگر حاشیههای سود نمایش سینمایی کمتر از آنچه رقم ناخالص نشان میدهد بوده باشد.
اضافهبراین، درسهای قابلاستخراج از این پرونده برای تهیهکنندگان و سرمایهگذاران سینمایی عبارتاند از اهمیت مدیریت ریسک در تولیدهای بزرگ، ارزش مشوقهای مالیاتی در انتخاب لوکیشن، ضرورت برنامهریزی برای هزینههای بازاریابی جهانی و نیاز به تنوعبخشی منابع درآمدی پس از اکران. تحلیل دقیق این عوامل میتواند به راهکارهایی منتهی شود که پروژههای بزرگ را از فشارهای مالی ناگهانی محافظت کند و در عین حال توان تولید آثار جسورانه و خلاقانه را حفظ نماید.
منبع: smarti
ارسال نظر