6 دقیقه
یک کانن مشترک: جهت جسورانهٔ جدید تومب رایدر
آمازون و استوری کیچن تومب رایدر را به قلمرویی ناآشنا هدایت میکنند. سریال لایواکشن آینده — که توسط فوئبی والر-بریج نوشته و تهیه میشود — قرار نیست بازآفرینی مستقلی باشد همانند فیلمهای آنجلینا جولی. در عوض، این مجموعه عمداً با پیوستگی داستانی بازیهای ویدئویی مرتبط خواهد شد تا یک جهان روایی یکپارچه و مشترک بین بازیها و تلویزیون شکل بگیرد. این تصمیم نشاندهندهٔ یک استراتژی فرانچایزی هدفمند است که فراتر از اقتباس صرف حرکت میکند و تلاش دارد تا روایتها را میان رسانهها پیوند بزند.
این رویکرد فراتر از یک بازنویسی معمولی است؛ در بیانیهٔ استوری کیچن پروژه بهعنوان یک بازآفرینی در مقیاس بزرگ معرفی شده که سریال لایواکشن را با اسطورهها و تاریخچهٔ بازیها مرتبط میسازد و در نتیجه درِ روایت میانرسانهای و معماهای سریالی را که بین فرمتها پژواک میکنند، باز میکند. هدف نه تنها جذب بینندگان تازه بلکه ایجاد یک تجربهٔ چندلایه است که بازیکنها و تماشاگران تلویزیون را با هم درگیر کند، از طریق ارجاعات متقابل، سرنخهای متقابل و زمینهسازی داستانی که در هر دو رسانه تکمیل میشود.
ارتباطات، بازیگران و همکاری صنعتی
تأیید شده که سوفی ترنر نقش لارا کرافت را بازی خواهد کرد و اخیراً مارتین باب-سمپل به گروه بازیگران پیوسته، هرچند نقش او هنوز اعلام نشده است. نکتهٔ کلیدی این است که آمازون در کنار تولید سریال، با استودیوی توسعهٔ بازی کریستال دینامیکس نیز همکاری میکند تا برروی بازی بعدی تومب رایدر کار کند. این همکاری دوطرفه نشان میدهد که سریال و بازی جدید میتوانند سرنخهای متقابل، ایستر اگها یا خطوط داستانی همپوشان ارائه دهند تا به طرفدارانی که هر دو اثر را دنبال میکنند پاداش بدهند.
نتفلیکس قبلاً در انیمیشن تومب رایدر: افسانهٔ لارا کرافت سراغ پیوستگی رفت و آن داستان را در ادامهٔ رخدادهای بازی Shadow of the Tomb Raider دنبال کرد و شخصیتهایی را از مثلث ریبوت معرفی نمود. تلاش لایواکشن جدید به نظر میرسد که آن رویکرد مرتبط را عمیقتر کند و به جای بازسازیهای مجزا، کاننی یکپارچه و هماهنگ را برگزیده است. این نوع طراحی روایی میتواند به تولید محتوای متقابل منجر شود که نه تنها دنیا را غنیتر میکند بلکه فرصتهای بازاریابی، همکاریهای محتوایی و ارتباطات بلندمدت با طرفداران را نیز افزایش میدهد.

چرا این مهم است — و چه خطراتی ممکن است وجود داشته باشد
جهانهای میانرسانهای به استراتژی برجستهای برای فرانچایزهای سینما و تلویزیون تبدیل شدهاند؛ این حرکت را میتوان با نحوهٔ تلفیق منابع مختلف در سریهایی مثل ویچر و برخی اقتباسهای کمیکی مقایسه کرد که متنهای کتابی، عناوین بازی و تولیدات تلویزیونی را با هم میآمیزند. مزیت بالقوهٔ این رویکرد قابل توجه است: افزایش عمق درگیرسازی طرفداران، محصولات جانبی و همکاریهای تجاری با بازیها، و ایجاد یک موتور روایت پیوسته که میتواند محتوا را در طول زمان تغذیه کند. وقتی محتوا در چند رسانه تعریف شود، فرصتهای متنوعی برای استراتژیهای درآمدی و حفظ مخاطب پیش میآید.
با این حال، اتصال سخت کانن میان رسانهها میتواند مخاطبان گذری یا کسانی را که تجربهٔ بازیها را ندارند دچار ناآگاهی کند یا باعث شود احساس کنند برای پیگیری داستان باید چندین قالب را مصرف کنند. این مسئله ممکن است به «خستگی فرانچایز» منجر شود؛ یعنی هر قسمت از مجموعه بهعنوان یک پازل دیده شود که برای حل آن باید فیلم، سریال، ویدئوگیم و شاید حتی کمیک یا انیمیشن را دنبال کرد. چنین پیچیدگیای میتواند مرز ورود مخاطب جدید را افزایش دهد و در نتیجه رشد مخاطب را در کوتاهمدت محدود سازد.
طرفداران و منتقدان بهدقت نظاره خواهند کرد که چگونه سریال صدای متمایز فوئبی والر-بریج را با شخصیت تثبیتشدهٔ لارا کرافت متعادل میکند. آیا این پروژه قادر خواهد بود تا قوس شخصیتی لارا را عمق بخشد، یا مجبور خواهد بود از انعطافپذیری خلاقانهٔ نویسنده بکاهد تا با خطوط داستانی بازیها همسو بماند؟ پاسخ این سؤال تعیین میکند که سریال چه توازنی میان احترام به میراث بازی و نوآوری خلاقانه برقرار خواهد کرد؛ توازنی که برای موفقیت بلندمدت یک دنیای میانرسانهای حیاتی است.
نکتهٔ جالب: برخلاف فیلمهای جولی که بهطور عمده مستقل ایستادند، این پروژه از الگوی انیمیشن نتفلیکس پیروی میکند که خط زمانی بازیهای ویدئویی را میپذیرد — اما در یک مقیاس بزرگتر و میانپلتفرمی. این بدان معناست که آثار قبلی اکوسیستم تومب رایدر دیگر صرفاً منابع الهام نیستند، بلکه عناصر قابل استناد و سازگار برای ساخت یک روایت جامع و پیوستهاند؛ رویکردی که با هدف ایجاد کانن واحد و قابل اتکا برای طرفداران طراحی شده است.
چه شما گیمر باشید، چه علاقهمند به تماشای سریالهای ماراتنی، یا علاقهمند سینما، این تجربهٔ تومب رایدر نوید یک مدل تازه برای روایت فرانچایزها را میدهد. بهخصوص برای کسانی که به دنبال تعامل عمیقتر با دنیای بازی و سریال هستند، این نوع کانن مشترک میتواند فرصتهای جذابی برای کشف شخصیتها، تاریخچهها و جزئیات مخفی فراهم کند. همزمان، سرمایهگذاران رسانهای و تیمهای بازاریابی باید در توسعهٔ استراتژیهای معرفی محتوا دقت کنند تا مخاطب جدید را از مسیر پیوستن به این جهان نترسانند.
در ماههای پیش رو، مراقب اخبار مربوط به انتخاب بازیگران، جزئیات تولید و اولین ارجاعات متقابل بین بازی و سریال باشید — احتمالاً این ارجاعات دقیق و هدفمند خواهند بود و برای دنبالکنندگان دو حوزه تجربهٔ رضایتبخشی ایجاد میکنند. سازندگان میتوانند با برنامهریزی دقیق و شفافیت در سطح ورود مخاطب، هم طرفداران سختگیر بازیها را راضی نگه دارند و هم تماشاگران جدید را جذب کنند؛ کاری که نیازمند هماهنگی بین نویسندگان، تیم توسعه بازی، و تیم تولید تلویزیونی است تا کاننی همگون و در دسترس ایجاد شود.
منبع: smarti
ارسال نظر