10 دقیقه
یک موجود کوچک و شبیه قارچ که هرگز نور خورشید را نمیبیند: بالانوفورا (Balanophora) یک گیاه گلدار است که بسیاری از پیشفرضها دربارهٔ گیاهان را بههم میزند. این گیاه فاقد کلروفیل و ریشههای واقعی است و بهعنوان یک انگل اجباری (گیاه پارازیت) روی ریشههای درختان زندگی میکند؛ گلها و بذرهای آن بسیار ریز هستند و روشهای تولیدمثلی نشان میدهد که سازوکارهایی را بهکار میبرد که بهندرت در قلمرو گیاهان دیده میشود. تیمهای علمی که در جنگلهای دورافتاده جزایر مطالعه میکنند، به تدریج دریافتهاند که این جنس عجیب چگونه طی دهها میلیون سال زنده مانده و چرا آیندهٔ آن ممکن است شکننده باشد.
گیاهی شبیه قارچ ولی غیرقارچی
در نگاه اول، بالانوفورا شبیه تودهای از قارچهاست که از میان خزه بهطور دستهای سر برآوردهاند. با وجود این شباهت ظاهری، بالانوفورا یک گیاه گلدار است که فرایند فتوسنتز را کاملاً کنار گذاشته است. بدون کلروفیل و ریشههای متعارف، این گیاه به ریشههای زیرزمینی گونههای درختی خاص متصل میشود و آب، قندها و مواد مغذی را از میزبان خود میکشد. بخش قابلمشاهده روی سطح زمین در واقع یک خوشهٔ تولیدمثلی است که با گلهای بسیار کوچک پوشیده شده و بذرهایی تولید میکند که تا مرز میکروسکوپی شدن ریزند.
زیستشناسان مدتهاست که از بالانوفورا جذب شدهاند، زیرا این جنس بسیاری از انتظارات ما دربارهٔ «الزامات» یک گیاه را به چالش میکشد. خود نام جنس—مشتق از واژگان یونانی balanos (بلوط یا دانهٔ آبنوس/غلاف مانند) و phoros (حامل)—به ظاهر عجیب و شبیه بلوط آن اشاره دارد. تیمهای میدانی از مؤسسه علوم و فناوری اوکیناوا (OIST)، دانشگاه کوبه و دانشگاه تایپه اخیراً همکاری مشترکی را برای نمونهبرداری از جمعیتهای بالانوفورا در ژاپن، تایوان و جزایر نیمهگرمسیری آغاز کردند. نمونهبرداری و مطالعات میدانی آنها الگوهایی را در ژنتیک، زیستشناسی سلولی و روشهای تولیدمثلی نشان داد که نوری تازه بر این گروه مرموز افکنده است؛ از جمله دادههای مربوط به تنوع در صفات مولکولی و سازگاریهای خاص جزیرهای.
پلاستیدهای کوچک با نقشهای بیوشیمیایی مهم
یکی از ویژگیهای شناختهشدهٔ گیاهان انگل، از دست دادن تدریجی ژنهای پلاستیدی است زمانی که فتوسنتز دیگر ضروری نیست. پلاستیدها بخشهای سلولی هستند که شامل کلروپلاستها در گیاهان سبز میشوند؛ آنها مسیرهای فتوسنتزی و واکنشهای مهم بیوسنتزی دیگر را در خود جای میدهند. در گونههای کاملاً فتوسنتزی، معمولاً ژنوم پلاستید حاوی نزدیک به 200 ژن است. در سطح ژنتیکی، محققان در بالانوفورا کاهش چشمگیری در ژنوم پلاستید مشاهده کردند؛ بهطوری که تنها حدود 20 ژن باقی مانده است.
با این حال، این کاهش به معنی از کار افتادگی کامل پلاستیدها نیست. تحلیلهای پروتئومیک و ژنتیکی نشان دادهاند که بالانوفورا بیش از 700 پروتئین را از سیتوپلاسم سلولی به پلاستیدهای خود وارد میکند. به بیان دیگر، این اندامکها تا حد زیادی سادهسازی شدهاند اما هنوز نقشهای غیرفتوسنتزی مهمی را حفظ کردهاند: سنتز پیشسازههای پیگمانتها، اسیدهای چرب، و دیگر متابولیتهای لازم برای چرخهٔ زندگی این انگل. این عملکردها برای تولیدمثل، رشد و تعامل با میزبان اهمیت حیاتی دارند و نشان میدهند که «ریزش ژن» به معنای بیفایده شدن کامل ارگانل نیست، بلکه تبدیل به یک شبکهٔ وابستگی پیچیده میشود.
پروفسور فیلیپ هوسنیک، که آزمایشگاه او به زیستشناسی تکاملی سلولی میپردازد، اشاره میکند که ترتیب از دست رفتن ژنهای پلاستیدی در بالانوفورا شباهتهایی به روندهای کاهشیابنده در سایر انگلهای یوکاریوتیک نشان میدهد—بهویژه آپیکومپلکسا (Apicomplexa) مانند انگل مالاریا که اجداد فتوسنتزی داشتهاند. این موازیسازی نشان میدهد محدودیتهای بیوشیمیایی مشترکی وجود دارد که تعیینکنندهٔ نحوهٔ پیرایش پلاستیدها هنگام ترک فتوسنتز است؛ محدودیتهایی که در سطوح مولکولی و پروتئومی نمود پیدا میکنند و دیدگاههایی دربارهٔ تطور ارگانلها ارائه میدهند.

یک عکس ماکرو از خوشهای از گیاهان شبیه قارچ روی کف جنگل در مقابل زمینهای خزهای. اینها نمونههایی از Balanophora fungosa ssp. fungosa از جنوب جزیرهٔ اوکیناوا هستند. عکاس: فیلیپ هوسنیک. تصویر نشان میدهد چگونه شکل ظاهری میتواند بذر و گل را پنهان کند و تعامل پیچیدهٔ بین گیاه انگل و محیط زیست جزیرهای را به نمایش بگذارد.
تبار دیرین و تکامل در جزایر
با مقایسهٔ DNA از چندین جمعیت بالانوفورا، تیم پژوهشی شجرهٔ تکاملی این جنس را بازسازی کرد. خانوادهٔ Balanophoraceae بسیار کهن است: احتمالاً در اواسط دورهٔ کرتاسه، حدوداً 100 میلیون سال پیش، از سایر گیاهان گلدار جدا شده و تنوع یافته است. این زمانبندی بالانوفورا را بهعنوان یکی از اولین شاخههایی قرار میدهد که فتوسنتز را رها کرده و به یک سبکِ زندگی کاملاً پارازیتی سازگار شدهاند—رویدادی مهم در تاریخ تکامل گیاهی که نشاندهندهٔ انعطافپذیری و مسیرهای تکاملی غیرمتعارف است.
جزایر نقش برجستهای در داستان بالانوفورا دارند. چندین گونه و جمعیت از این جنس در جزایر شرق آسیا مشاهده شدهاند—مکانهایی که از نظر جغرافیایی ایزوله و از نظر زیستمحیطی متمایزند. زندگی در جزیره بهظاهر استراتژیهای تولیدمثلی نامتعارفی را در این جنس تقویت کرده است. در حالی که برخی از جمعیتهای بالانوفورا هنوز بهصورت جنسی تولیدمثل میکنند و برای تولید بذر نیاز به گردهافشانی و لقاح دارند، برخی دیگر قادرند بدون لقاح نیز بذر تولید کنند (آگاموسپرمی اختیاری یا facultative agamospermy). حتی واضحتر این است که بعضی از جمعیتهای جزیرهای تنها از طریق آگاموسپرمی اجباری (تولید بذور شبیهسازیشده یا کلونال) تکثیر مییابند.
نتایج ژنتیکی و جمعیتی نشان میدهد که توازن بین تولیدمثل جنسی و غیرجنسی در جزایر میتواند با فشارهای انتخابی محلی، در دسترس بودن میزبان مناسب، و تاریخچهٔ استعماری/استعمارزدایی زیستگاهها مرتبط باشد. در بسیاری از موارد، تولیدمثل کلونال ممکن است امتیازات کوتاهمدتی برای گسترش در مناطق ناهمگون جزیرهای فراهم کند، اما پیامدهای طولانیمدت آن روی تنوع ژنتیکی و سازگاری جمعیتها نیز قابل توجه است.
تولیدمثل، اختصاص میزبان و پیامدهای حفاظتی
آگاموسپرمی اجباری در میان گیاهان نادر است زیرا تنوع ژنتیکی را محدود میکند و میتواند تجمع جهشهای زیانبار را تسریع کند. با این حال برای بالانوفورا، تولید بذر بهصورت کلی—یعنی تولید کلونهای بذری—ممکن است یک مزیت در استقرار باشد: یک گیاه مادهٔ تنها میتواند بدون نیاز به جفت، جمعیتی جدید در یک جزیرهٔ جداافتاده ایجاد کند. این امر تا حدی توضیح میدهد که چگونه بالانوفورا میتواند در یک چشمانداز جزیرهای پراکنده که درختان میزبان مناسب بهصورت لکهای پخش شدهاند، گسترش یابد و بقای کوتاهمدتی را تضمین کند.
اختصاص میزبان یا تخصص میزبان آسیبپذیری این گیاه را تشدید میکند. جمعیتهای مجزای بالانوفورا معمولاً تنها از محدودهٔ نسبتاً باریکی از گونههای درختی تغذیه میکنند. اگر آن درختان میزبان بهدلیل واردات، قطع درختان، تغییر کاربری اراضی، یا گردآوری غیرقانونی کاهش یابند، احتمالاً انگل نیز متأثر شده و جمعیت آن کاهش مییابد. بسیاری از زیستگاههای بالانوفورا کوچک، موضعی و گاه محافظتشده هستند—اما حفاظت رسمی همیشه ریسکهای مستمر از فعالیتهای انسانی را حذف نمیکند. همچنین تغییرات اقلیمی میتواند ترکیب گونههای میزبان و الگوهای پراکنش را تغییر دهد و فشارهای جدیدی بر این انگلها وارد سازد.

نمونهای از گیاهان بالانوفورا که نمونهبرداری شدهاند. (a) B. japonica (چپ و مرکز: کیوشو، ژاپن؛ راست: تایوان)، (b) B. mutinoides (تایوان)، (c) B. tobiracola (از چپ: اوکیناوا، ژاپن؛ تایوان)، (d) B. subcupularis (کیوشو، ژاپن)، (e) B. fungosa ssp. fungosa (از چپ: اوکیناوا، ژاپن؛ تایوان)، (f) B. yakushimensis (از چپ: کیوشو، ژاپن؛ تایوان)، (g) B. nipponica (هونشو، ژاپن). اعتبار تصویر: Svetlikova و همکاران، 2025. این مجموعه نمایانگر گسترهٔ جغرافیایی و تنوع مورفولوژیکی است که در مطالعات ژنومی و تنوعشناسی مدرن بررسی شد.
کار گروه، ترکیبی از نمونهبرداری میدانی با روشهای ژنومی و سلولی است و پایهای برای پژوهشهای آتی در زمینهٔ عملکرد پلاستیدها، تعاملات میزبان-انگل، و بیوژئوگرافی جزیرهای فراهم میآورد. پژوهشگران تأکید میکنند که همکاری مستمر با گیاهشناسان محلی و مقامات محیطزیستی برای دسترسی به جمعیتهای دورافتاده و همچنین تضمین انجام کار میدانی طبق دستورالعملهای حفاظتی اساسی بوده است.
دیدگاه کارشناسی
«بالانوفورا ما را وادار میکند تا دوباره دربارهٔ معنای «گیاه» فکر کنیم»، دکتر لیان مورنو، یک گیاهشناس تکاملی که روی گیاهان پارازیت تحقیق میکند، میگوید. «این گیاه تنها ماشینآلات سلولی کافی را برای عملکرد نگه داشته و همهٔ چیزهای دیگر را به میزبانش واگذار کرده است. چنین تبادل تعادلی میتواند در زیستگاههای جزیرهای پایدار زیبا و کارآمد بهنظر برسد اما وقتی محیط بهسرعت تغییر میکند، بسیار شکننده است.»
دکتر مورنو میافزاید که بالانوفورا مدل ارزشمندی برای مطالعهٔ تکامل کاهشیافته (reductive evolution) و عملکرد ارگانلهاست. «درک اینکه چگونه پلاستیدها پس از از دست رفتن فتوسنتز همچنان مفید باقی میمانند میتواند ما را دربارهٔ انعطافپذیری متابولیکی در سراسر حیات آگاه سازد—یافتههایی که فراتر از گیاهشناسی به سامانههای میکروبی و انگلها نیز مرتبط میشوند.»
حفظ بالانوفورا مستلزم محافظت از جوامع جنگلی خاص و درختان میزبان است که این گیاه بر آنها تکیه دارد. برای دانشمندان، سیاستگذاران و عموم مردم، این گیاه هم بهعنوان یک اولویت حفاظتی و هم بهعنوان آزمایشگاهی زنده برای آزمایشهای تکاملی غیرمنتظره اهمیت دارد. حفاظت مؤثر نیازمند ترکیبی از تحقیق علمی، مدیریت زیستگاه، آموزش جامعهٔ محلی، و سیاستهای حفاظتی هدفمند است—بهویژه در زمینهٔ جزیرهای که آسیبپذیری جمعیتها افزایش مییابد.
منبع: scitechdaily
نظرات
اتو_ر
نکتهی مهم: حفاظت میزبان یعنی حفاظت انگل، پارادوکس عجیبیه. سیاستگذاری محلی و آموزش مردم واقعا تعیینکنندهست.
رضاخان
جذاب ولی گاهی اضهارات شبیه هایپر بول میشه، 'باید دوباره معنی گیاه رو فکر کنیم'؟ بله اما کمی محتاطانهتر دوست داشتم.
بیونیکس
تو پروژهی میدانی ما هم یه ژانر انگل مثل این دیدیم، چندتا گونه جزیرهای عجیب رفتار مشابه داشتن، حافظهی جمعیت و کلونال بودن خیلی مهم بود
توربو
این کاهش ژن پلاستید فقط 20 تا؟ یعنی واقعا پلاستیدها کارای دیگه انجام میدن؟ منابع و دادهها رو میخوام ببینم، شک دارم.
کوینپ
منطقیشه، جزایر و انگل بودن انتخاب برای آگاموسپرمی رو توضیح میده اما ترس از انقراض واقعا جدیه، امون از انسان
دیتاپالس
وای😮 یعنی یه گیاه بدون کلروفیل؟ شبیه قارچ ولی گیاه، دنیای طبیعت همیشه سورپرایزم میکنه... نمیدونستم پلاستیدها اینقدر کمحجم میشن!
ارسال نظر