6 دقیقه
بازنگری در منشأ جهان: گذر از مدل بیگ بنگ
برای دههها، نظریه بیگ بنگ به عنوان سنگبنای کیهانشناسی مدرن، آغاز جهان را با رویدادی انفجاری توصیف کرده است که طی آن فضا، زمان و ماده بهطور ناگهانی از نقطهای واحد پدیدار شدند. اما پژوهشی نوآورانه که در نشریه Physical Review D منتشر شده، دیدگاهی متفاوت و جسورانه را مطرح میکند: چه میشود اگر بیگ بنگ، آغاز واقعی جهان نبوده، بلکه رخدادی گذرا و نتیجهای از یک فروپاشی کیهانی پیشین باشد؟
پیشزمینه: بیگ بنگ و پرسشهای بیپاسخ
مدل کیهانشناسی استاندارد که ترکیبی از بیگ بنگ و تورم کیهانی (دورهای بسیار کوتاه از گسترش شتابدار پس از تولد جهان) است، موفقیتهای چشمگیری داشته است. این مدل تابش زمینه کیهانی، ساختار کلان جهان و فراوانی عناصر سبک را توضیح میدهد. با این حال، معماهای بنیادی همچنان بر جای مانده است. مهمترین آنها مسئله تکینگی است: مدل بیگ بنگ پیشنهاد میکند که جهان از نقطهای با چگالی تقریباً بینهایت آغاز شده که در آن قوانین شناختهشده فیزیک ناکارآمد میشوند.
برای رفع تناقضات، فیزیکدانان فرضیههایی مانند تورم را مطرح کردهاند که توسط میدانی کوانتومی ناشناخته هدایت میشود و همچنین انرژی تاریک – مفاهیمی نظری که عمدتاً شواهد غیرمستقیم دارند. بنابراین پرسشهایی نظیر اینکه پیش از بیگ بنگ چه رخ داده یا چرا جهان تا این اندازه یکنواخت، هموار و وسیع است، همچنان بیپاسخ ماندهاند.
فرضیه جهان-سیاهچاله: جایگزینی رادیکال اما آشنا
اکنون گروهی از فیزیکدانان ایدهای متفاوت را مطرح کردهاند: به جای اینکه جهان از هیچ بهوجود آمده باشد، شاید جهان ما از فروپاشی گرانشی ناحیهای عظیم مانند شکلگیری سیاهچاله از ستارگان شکل گرفته باشد. این دیدگاه به مفهوم "جهان سیاهچاله" میانجامد؛ که در آن بیگ بنگ در حقیقت یک «بازگشت» (یا انفجار برگشتی) ناشی از فشردگی گرانشی است و از بروز یک تکینگی اولیه جلوگیری میکند.
این ایده ریشه در فیزیک شناختهشده دارد. در مرگ ستارگان، فروپاشی گرانشی منجر به تشکیل سیاهچاله میشود. این اجرام از بررسیشدهترین پدیدهها در اخترفیزیک هستند، اما منطقه فراتر از افق رویدادشان همچنان مرموز باقی مانده است.
بر اساس کارهای کلاسیک مانند راجر پنروز و استیون هاوکینگ، فروپاشی گرانشی به ناچار به تکینگی منجر میشود. یافتههایی که جایزه نوبل را برایشان به ارمغان آورد و مبنای درک رایج ما شد. اما این نظریهها مبتنی بر فیزیک کلاسیکاند و اثرات کوانتومی را که در چگالیهای بالای ماده مهم هستند، نادیده میگیرند.
فیزیک کوانتومی و تحولی در داستان کیهان
محاسبات جدید نشان میدهد مکانیک کوانتومی، که رفتار ذرات زیراتمی را توصیف میکند، میتواند از فروپاشی کامل به یک تکینگی جلوگیری کند. عامل کلیدی، اصل طرد پائولی است؛ قانونی که بیان میکند دو فرمیون همسان (مانند الکترون یا پروتون) نمیتوانند حالت کوانتومی یکسانی داشته باشند. این اصل از فشردگی نامحدود ماده جلوگیری کرده و امکان فروپاشی کامل را در شرایط خاص منتفی میکند.
بر اساس این مدل، زمانی که ماده درون سیاهچالهای عظیم فشرده میشود، اثرات کوانتومی این فروپاشی را متوقف و روند را معکوس کرده و سبب انفجاری برگشتی یا بازگشت میشود. نتیجه، جهانی در حال گسترش است که شروعی شبیه به توصیف بیگ بنگ دارد، اما نه از عدم بلکه از برگشتی گرانشی.
پیشبینیها و فرصتهای رصدی
یکی از مزیتهای مهم نظریه جهان سیاهچاله، قدرت پیشبینی آن است. این مدل وجود انحنای فضایی مثبت بسیار اندک را پیشبینی میکند؛ به این معنا که فضا اندکی خمیده و شبیه سطح کره خواهد بود و نه کاملاً مسطح. این انحنا مستقیماً از شرایط اولیه فروپاشی نشأت میگیرد.
مشاهدات اخترشناسی در حال انجام، شامل مأموریت اقلیدس سازمان فضایی اروپا که به نقشهبرداری هندسه جهان اختصاص یافته، بهدنبال شواهدی از این انحنا هستند. تأیید انحنای مثبت ضعیف میتواند پشتیبانی قوی از مدل بازگشتی باشد.
این نظریه همچنین دیدگاه تازهای درباره تورم کیهانی و انرژی تاریک – دو فاز اسرارآمیز گسترش شتابدار – ارائه میدهد. بهجای تکیه بر میدانهای فرضی کوانتومی، هر دو پدیده را پیامد طبیعی دینامیک بازگشت، در چارچوب نسبیت عام و مکانیک کوانتومی، میداند.

پیامدها برای ماده تاریک، سیاهچالهها و تحول کهکشانها
فراتر از تعریف دوباره لحظات آغازین کیهان، چارچوب جهان سیاهچاله ممکن است به برخی معماهای کهن اخترفیزیک پاسخ دهد. بهعنوان نمونه، منشأ سیاهچالههای فوقسنگین در مرکز کهکشانها همچنان نامشخص است. مدل بازگشتی میگوید برخی از این سیاهچالهها ممکن است بقایای اولیه و بازمانده از فاز پیشاز بازگشت باشند.
همچنین، این مدل میتواند در یافتن ماهیت ماده تاریک – یکی از مهمترین و ناشناختهترین عناصر تاثیرگذار بر ساختار و رفتار کهکشانها – یاریرسان باشد. مأموریتهایی مانند آرخیس و روشهای نوین مطالعه هالههای ستارهای و کهکشانهای ماهوارهای (همراهان کوچک کهکشانهای اصلی که تنها با ابزار دقیق قابل مشاهدهاند) میتواند نشانههایی از بقایای فشرده – سیاهچالهها یا اجرام چگال دیگر – متعلق به پیش از بازگشت را آشکار کند.
این مطالعات در خط مقدم پژوهش در زمینه ماده تاریک وشناخت نحوه تجمع و تکامل ساختارهای کیهانی قرار دارند.
جایگاه ما در چرخهای بزرگتر
شاید عمیقترین پیامد نظریه جهان سیاهچاله، بازتعریف جایگاه کیهانشناختی ما باشد. بر اساس این مدل، جهان قابل مشاهده ما بهطور کامل درون یک سیاهچاله متعلق به «جهانی مادر» جای میگیرد. بنابراین ما شاهد آغاز همه چیز نیستیم، بلکه بخشی از فرایندی چرخهای و تکرارپذیر در طول دوران کیهان هستیم.
این ایده مفهومی کهن را به چالش میکشد؛ همانطور که انقلاب کپرنیکی جایگاه مرکزیت زمین را زیر سوال برد، این نظریه تاریخ کیهانی ما را تنها یکی از فصول مجموعهای بزرگ و خودتکرارشونده در قالب چندجهانی میداند که توسط تعامل میان گرانش و قوانین کوانتومی هدایت میشود.
چشمانداز آینده: مشاهدات و فناوریها
در آیندهای نزدیک، با توسعه ماموریتهای فضایی و تلسکوپهای پیشرفته، دادههای بیشتری بهدست خواهد آمد. پروژههایی مانند تلسکوپ اقلیدس و ماموریت آرخیس احتمالا این پیشبینیهای نوآورانه را راستیآزمایی خواهند کرد. با بررسی ناهمسانگردیهای تابش زمینه کیهانی، ساختارهای کلان، ویژگیهای هالهای و بقایای فشرده، دانشمندان شاید بهزودی نظریه جهان بازگشتی را اثبات یا رد نمایند.
همچنین، تلفیق نسبیت عام با مکانیک کوانتومی در مقیاس کیهانی همچنان عرصهای پویای پژوهش نظری محسوب میشود و میتواند نه تنها گذشته، بلکه سرنوشت آینده کیهان را نیز برای ما روشن سازد.
جمعبندی
فرضیه جهان سیاهچاله جایگزینی جسورانه و قابل آزمایش برای مدل استاندارد بیگ بنگ ارائه میدهد. این نظریه که بر مبنای اصول فیزیکی پذیرفتهشده است، آغاز جهان را نه بهعنوان یک تکینگی بلکه بهعنوان جهشی بازگشتی از فروپاشی گرانشی بازتعریف میکند و بهطور طبیعی مراحل تورم کیهانی و انرژی تاریک را توضیح میدهد.
با پیامدهای عمیق برای درک ماهیت فضا-زمان، نقش مکانیک کوانتومی و جایگاه بشر در کیهان، این نظریه افق تازهای برای پژوهش تجربی و فلسفی میگشاید. در حالی که ماموریتها و مشاهدات آینده در حال بررسی شکل، گسترش و اجزای پنهان جهان هستند، شاید بهزودی پرده از گذشته و ساختار چرخهای تحول کیهان برداشته شود.
.avif)
نظرات