10 دقیقه
فصل دوم پلوتونیک؛ کمدی عمیق که باید جدیاش بگیرید
سریال «پلوتونیک» در اپل تیوی پلاس، جزو معدود آثاری است که با فیلمنامهای هوشمند و قلبی احساسی، ریتمی طنزآمیز و دقیق را ارائه میدهد. این مجموعه که به قلم نیکلاس استولر و فرانچسکا دلبانکو خلق شده، به سراغ موضوعی میرود که به ندرت در تلویزیون با ظرافت کافی پرداخته میشود: دوستی صمیمانه و بدون عاشقانه میان یک مرد و زن دگرجنسگرا. فصل اول به آرامی ثابت کرد کمدی موقعیت میتواند هم عمیق باشد و هم صادقانه بخنداند؛ حال آنکه فصل دوم با غنای بیشتر شخصیتها، عبور از مرزهای لحنی و خلق موقعیتهایی فراموشنشدنی – بهویژه یک شام دستهجمعی فوقالعاده معذب – جلوتر میرود، طوری که خود سازندگان و بازیگران اذعان دارند صحنه، بیاندازه واقعی حس میشد.

از رفقای دانشگاه تا بزرگسالی پرکشمکش
درونمایه اصلی پلوتونیک، داستان ویل (ست روگن) و سیلویا (روز بایرن) است؛ دو دوست جانبرکف دوران دانشگاه که پس از سالها دوباره با هم ارتباط پیدا میکنند. سیلویا حالا زندگی باثباتی دارد؛ شوهرش چارلی (لوک مکفارلین) و فرزندانشان، اما ویل یک آبجوساز آرام و راحتطلب است که شکستهای عاطفی و بحران میانسالی به سراغش آمده. خط داستانی میتوانست به کلیشه تبدیل شود، اما فیلمنامه با جزییاتی ملموس به قلم دلبانکو و نگاه بصری استولر، شیمی میان شخصیتها را واقعی و قابل لمس میکند. هر بار که ویل و سیلویا با هم هستند، آشفتگی و همدلی جای هم را عوض میکنند؛ شوخیها حاصل لطافتاند و لطافتها به مدد طنز عمیقتر حس میشوند.

صحنه شام: وقتی معذب بودن دردناک میشود
در فصل دوم، سکانسی از شام مشترک به سرعت به نقطه بحث تماشاگران بدل شد. نشستن ویل، سیلویا، جنا و چارلی دور میز، به سرعت از فضای پرتنش محترمانه به انفجاری از خجالت و ناراحتی میرسد. روز بایرن این شام را «عجیب و معذبکننده» توصیف میکند و ست روگن این صحنه را بازتاب بسیاری از مهمانیهای واقعی میداند که ناراحتیهای فروخورده، بالاخره به سطح میآیند. رمز موفقیت این سکانس، اعتماد بازیگران به متن و همدیگر است: حرکات خفیف، وقفههای پربار و لحنهای ریز باعث میشوند تنش آنقدر بالا برود که تماشاگر منتظر برخورد بزرگ بعدی بماند.

چرا این صحنه به دل مینشیند
این سریال صرفاً تکیه بر شوخیهای سطحی ندارد؛ بلکه شاهد نمایشی از فروپاشی قواعد اجتماعی هستیم – گونهای طنز مشاهدهگر که شناخت موقعیت، بهجای punchline، ارزش لحظه را تعیین میکند. هواداران سریالهایی چون Fleabag و Catastrophe ترکیب آشنایی خواهند دید: کمدیای صمیمی که با معذب کردن، شخصیت را آشکار میکند. پلوتونیک بهجای اغراق، اجازه میدهد ناراحتی خودش را بیان کند؛ همین هم یکی از مؤثرترین لحظات فصل دوم را پدید میآورد.
روز بایرن: کمدین فیزیکی که نبودش را احساس میکردیم
شخصیت سیلویا با بازی روز بایرن، پرانرژی، عصبی و اغلب درگیر واکنشهای فیزیکی عجیبی است. بایرن که پیشتر در نقشهای دراماتیک همچون Damages تحسین شده بود، اینجا دامنه کمدی وسیعی را به نمایش میگذارد. او بازی با زمانبندی، حالات ریز صورت و دیالوگهای سریع را با مهارتی مثالزدنی اجرا میکند. خودش گفته در واقعیت به اندازه سیلویا پرجنبوجوش نیست، که فقط جذابیت اجرایش را بیشتر میکند. سریال نیز مناسب همین تواناییها، او را در موقعیتهایی قرار میدهد که کمدی بدنی میطلبد: پاسخهای نصفه و نیمه، حرکات بدن حاکی از طفرهرفتن و وحشتی حسابشده.

نقطه اوج بازیگری
چه زمانی که به دلایل ساختگی توجیه میآورد یا موقع پرتلاشش برای پنهان کردن یک دروغ، حرکات فیزیکی بایرن روایت را بامزه و به یادماندنی میکند. علاقهمندان به تحول کمدی تصویری قطعاً متوجه خواهند شد که بازیگری کمدی عالی، ترکیبی از زمانبندی دقیق و دل به خطر زدن بدنی است.
جسارت تیپ پوشی ست روگن: چرا لباسهای ویل اینگونه است؟
یکی از جذابیتهای فصل دوم، انتخاب لباسهای ویل است. با همکاری طراح لباس، کامرون لننوکس، و تاکید روگن، ویل بهجای تیپ کلیشهای آبجوساز، سراغ لباسهایی مدرن و جسورانه میرود. روگن توضیح داده این انتخاب عمدی است: ویل میخواهد مانند جوانان بیستساله لباس بپوشد تا کمی جوانتر و جذابتر به نظر برسد؛ تلاشی برای بازیابی غرور دوران جوانی.
گفته میشود الهام از چهرههایی با استایل خاص – از جمله دوست روگن یعنی تهیهکننده موسیقی بنی بلانکو – در منش کار وجود داشته و لباسها در طول فصل، از تیپهای الهامگرفته از سبک ژاپنی تا لایهبندی شبیه کیمونو، جابهجا میشوند. منتقدان و هواداران، لباسهای ویل را نوعی بیان خاموش شخصیت دانستهاند: استایلی که بیش از دیالوگها درباره جایگاه و آرزوی ویل حرف میزند.
مقایسه و جایگاه پلوتونیک در کمدیهای معاصر تلویزیون
پلوتونیک در کنار مجموعهای از کمدیهای شخصیتمحور، با اولویت دادن به جزییات شخصیتی و اهمیت روابط، قرار میگیرد: نزدیکی Fleabag، صداقت احساسی Ted Lasso، یا فرم بزرگسالانه کمدیهایی چون Catastrophe. با این حال، پلوتونیک بر عشق افلاطونی و دوستی تمرکز دارد و نگاهش متفاوت با اکثر سیتکامهایی است که دوستی زن و مرد را همواره به گرایش عاشقانه تقلیل میدهند.
تجربه قبلی استولر در آثاری چون «همسایهها» و «فراموش کردن سارا مارشال» تعادلی جذاب میان ساختارشکنی و احساسات فراهم میکند که اینجا در قالب سریالی پیاده شده؛ در کنار نوشتار دلبانکو که تجربه والدگری و دغدغه برگشت به کار را ملموس به تصویر میکشد، فضایی بزرگسال و دلنشین به مجموعه میبخشد.
پشتصحنه: نکات جالب و واکنش تماشاگران
- کامرون لننوکس با تجربهای در ترکیب جزییات تاریخی و ایدههای مدرن، تاکید کرده که لباسها میتوانند خلاصهای فشرده از شوخی باشند. طراحی لباسهای ویل یکی از بحثهای داغ شبکههای اجتماعی میان طرفداران است.
- پیشینه دراماتیک روز بایرن، خاصه در سریالی چون Damages، به او کمک کرده که میان کنترل و رهاسازی، بهخوبی توازن ایجاد کند و در پلوتونیک این مهارت در قالب جدیدی شکوفا شده است.
- صحنه شام با هدف افزایش تدریجی تنش طراحی شد؛ بازیگران و کارگردان زمان زیادی صرف تمرین جزئیات کردند تا حس معذب بودن صحنه واقعی و نه تصنعی منتقل شود. هواداران، تداوم گرمای فصل اول و قدرت ورود به کمدیهای ریسکپذیرتر در فصل دوم را ستایش کردهاند.
چشمانداز صنعت: چرا تهیهکنندگان بر کمدیهای ظریف سرمایه میگذارند؟
پلتفرمهای پخش آنلاین به دنبال سریالهایی هستند که بتوانند مخاطبان وفادار را فصل به فصل جذب کنند و کمدیهای شخصیتمحور دقیقاً چنین پتانسیلی دارند. آثاری همچون پلوتونیک به لحاظ هزینه تولید، در مقایسه با سریالهای اکشن بهصرفهترند و در عین حال قابلیت ایجاد بحث، تولید میم و جلب توجه منتقدان را دارند. اپل تیوی پلاس با ساخت سریالهای اصیل و متفکر شناخته میشود و پلوتونیک دقیقاً مطابق همین استراتژی پیش میرود: صداهای خلاقانه متمایز، بازیگران برجسته و روایتی که هم بینندگان کمدی و هم مخاطبان جستوجوگر تجربه عاطفی را جذب میکند.
به گفته آنا کووکس، منتقد سینما، «موفقیت پلوتونیک نشان میدهد تماشاگران تشنه روایتهای صادقانه و بزرگسالانهای هستند که فقط به عاشقانهها نمیپردازند. این سریال با ترکیب تعادل بین لحظات معذبکننده و همدلی، منعکسکننده جریانهای غالب کمدی امروز است؛ جایی که آسیبپذیری به اندازه شوخیها ارزشمند است.»
نقدها و نقاط قابل بهبود
هیچ سریالی بینقص نیست. برخی تماشاگران ممکن است ریتم بعضی شوخیها را ناموزون بیابند – مرز باریکی میان وقفه معنادار و سکانسی که صرفاً از پیش نمیرود وجود دارد. گروهی دیگر معتقدند سریال گاهی بیش از حد روی کشمکش عشقی افلاطونی مانور میدهد که احتمال برداشت اشتباه پیام را به همراه دارد. با این وجود، این ضعفها در دل فصلی قرار میگیرند که عمدتاً تمام ویژگیهای مثبت فصل اول را قویتر و متمرکزتر دنبال میکند.
جمعبندی: موفقیتهای فصل دوم
فصل دوم پلوتونیک جهان ویل و سیلویا را با چاشنی ریسکهای کمدی و ابعاد دقیقتر گسترش میدهد. این مجموعه مطالعهای درباره دوستیهای بزرگسالانه، بازسازی هویت در میانسالی و قواعد نامطمئن روابط خانوادگی و اجتماعی است. صحنههای برجسته، از افشاگریهای لباس تا شام فراموشنشدنی، نشانه سریالی هستند که اعتماد به نفس بیشتری در بیان خود یافته است.
مارکو ینسن، تاریخنگار سینما، میگوید: «پلوتونیک از آن جهت برایم جالب است که ظرفیتهای کمدی دوستی در دنیای بزرگسال را احیا میکند و محوریت را از عاشقانهها میگیرد. سریال، عشق افلاطونی را به موتور اصلی خود بدل میکند؛ حرکتی خوشایند در روایتهای مدرن تلویزیونی.»
کجا باید تماشا کرد و انتظار چه چیزهایی را داشته باشیم؟
فصل دوم پلوتونیک هر هفته از اپل تیوی پلاس پخش میشود. باید منتظر گستره لحنی وسیعتر، لحظاتی که شخصیت را با استایل تعریف میکنند و همان گروه بازیگری منسجم باشید. اگر به کمدیهایی علاقه دارید که هم گرم و هم سبک زندگیمحور هستند، تماشای پلوتونیک از واجبات این فصل است.
نتیجهگیری: دوستی و کمدی با نگاه تازه
فصل دوم پلوتونیک به چیزی فراتر از تیترهایش تبدیل شده؛ چه تاثیر تیپهای الهامگرفته از بنی بلانکو، چه شام معذبکننده یا هماهنگی تیم بازیگری. این سریال اثبات کرده کمدی معاصر میتواند هم پیشرو و هم انسانی باشد. جسارت فیزیکی بایرن، انتخابهای غیرمنتظره مد روگن و قلم تیز استولر و دلبانکو، پلوتونیک را به الگویی از روایات دوستی بالغ تبدیل کرده است. برای آنها که مشتاق کمدیهای هوشمند، بزرگسال و ریشهدار در حقیقتاند، پلوتونیک لذتی صادقانه پیشکش میکند.
فرقی نمیکند برای شوخیها، لباسها یا واقعیتهای معذبکننده سراغ این سریال بیایید؛ پلوتونیک همچنان نشان میدهد بازنمایی دوستیهای افلاطونی روی پرده نه تنها ممکن است، بلکه میتواند افق تازهای را در تلویزیون بگشاید. فصل دوم انتظارات را بالا برده و مشتاقیم ببینیم این راه به کجا خواهد رسید.
منبع: collider
ارسال نظر