چهره جدید افسانه بیگانه: بازنگری هویتی و اخلاقی در Alien: Earth

چهره جدید افسانه بیگانه: بازنگری هویتی و اخلاقی در Alien: Earth

۱۴۰۴-۰۵-۲۵
0 نظرات کیان جلیلی

9 دقیقه

چهره نوین اسطوره بیگانه

«بیگانه: زمین» اثر نوآ هاولی، با جمله‌ای تأمل‌برانگیز آغاز می‌شود: «مسابقه جاودانگی، در سه چهره پدیدار خواهد شد.» همین وعده نمایشی مشخص، در دو قسمت نخست این سریال به‌خوبی به اجرا درمی‌آید و پایه‌های اسطوره آشنای این فرنچایز مانند هوش مصنوعی، جاه‌طلبی بی‌پروا شرکت‌ها و وحشت زیستی را در قالبی امروزی و تامل‌برانگیز حول محور هویت، اخلاق و فناوری برمی‌تاباند. چه برای هواداران قدیمی و چه برای تازه‌واردان، «بیگانه: زمین» اقدام به تکرار کلیشه‌های رایج دنیای ریدلی اسکات نمی‌کند، بلکه واژگان این اسطوره را از نو تعریف می‌کند تا پرسش‌هایی اساسی درباره انسان بودن یا هیولایی بودن را مطرح کند.

سه چهره: مروری بر قالب‌ها

این سریال سه‌گانه‌ای از «سنتتیک‌ها»، «سایبورگ‌ها» و «هیبریدها» معرفی می‌کند که هر کدام مسیری برای پیشرفت انسانی و تلاش جهت رهایی از فناپذیری هستند. بر خلاف رویکرد علمی تخیلی صرفاً فنی، «بیگانه: زمین» از این قالب‌ها برای کاوش قدرت شرکتی، سوگ و میل بشر به فرار از مرگ بهره می‌گیرد.

سنتتیک‌ها: موثر، مرموز و آشنا

سنتتیک‌ها یا «سِینتْز» نیروی کار رباتی این جهان هستند؛ طراحی شده برای سودآوری، استقامت و مأموریت‌هایی که از دست انسان‌ها خارج است یا مطلوبشان نیست. سریال قدرت بدنی و دوام آن‌ها را برجسته ساخته و نشان می‌دهد سنتتیک‌ها انتخابی مقرون به صرفه برای مأموریت‌های فضایی بلندمدت هستند. هرچند یادآور شخصیت‌هایی چون «اش» (یان هولم) و «دیوید» (مایکل فسبندر) هستند، اما هاولی آن‌ها را در بستر گسترده‌تری از رقابت شرکتی می‌گذارد؛ به‌طوری که در کنار «وی‌لند-یوتانی»، شرکت «پرادی‌جی» نیز وارد میدان می‌شود و ساختار تجاری نوینی شکل می‌گیرد.

سِینتْزها ماشین‌هایی با خودآگاهی برنامه‌ریزی شده‌اند که به‌خوبی می‌توانند رفتارهای انسانی، حتی احساسات، را تقلید کنند. با این حال، درونمایه آن‌ها ـ اگر اصلاً وجود داشته باشد ـ همچنان محاسباتی است. همین امر زمینه‌ساز تنش‌های فلسفی می‌شود: آیا وفاداری و غم یک سنتتیک واقعا انفعال انسانی است یا صرفا ایفای نقش؟

سایبورگ‌ها: پیوند استمرار انسانی با فناوری مکانیکی

سایبورگ‌ها افزوده‌ای ساکت اما تعیین‌کننده به اسطوره بیگانه در این سریال هستند. نماینده آن‌ها «مارو» (بابو سیسی)، بازمانده منزوی یک مأموریت قدیمی فضایی است که بدن انسانی‌اش با اجزای سایبرنتیک تقویت شده. بر خلاف سنتتیک‌ها که مخلوق کامل فناوری‌اند، سایبورگ‌ها جوهره انسانی خود را با افزونه‌های مکانیکی نگاه داشته‌اند.

افزایش‌های فیزیکی مارو قدرت فرابشری و توانایی‌های تسلیحاتی به او داده و نمایشی از سایبورگ‌های کلاسیک علمی‌تخیلی را تداعی می‌کند. اما اهداف مأموریت‌محور و صنعتی او هشداری است نسبت به انتقاد ابدی این فرنچایز از شرکت‌های عظیم که همیشه منافع نمونه‌های تحقیقاتی را به جان افراد ترجیح می‌دهند.

هیبریدها: نگران‌کننده‌ترین نوآوری سریال

مفهوم «هیبرید» در «بیگانه: زمین» ذهنیت‌ها را دگرگون می‌کند. برخلاف هیبریدهای پیشین فرنچایز ـ که آمیزه‌ای هولناک از ژن انسان و زنومورف بودند ـ هاولی هیبریدهایی را طراحی کرده که ذهنیت‌ انسانی (در عمل ذهن کودکان رو به مرگ) به بدن‌های سنتتیک انتقال می‌یابد. مرکز «نورلند» شرکت «پرادی‌جی»، به مکانی ترسناک برای درهم تنیدن هویت، سوءاستفاده و میل به جاودانگی بدل می‌شود.

این هیبریدها توانایی «تکنوپاتی» دارند؛ به‌این معنی که با ذهن‌شان قادر به کنترل سخت‌افزارها و شبکه‌ها هستند و در اسکلت‌های ظاهراً شکست‌ناپذیر زندگی می‌کنند که شبیه سِینتْزهاست. تفاوت اساسی درونی است: ذهن انسانی در کالبد ماشینی که نه تنها پیوستگی روانی دارد، بلکه واکنش‌های واقعی و گاه عاطفی بروز می‌دهد. شخصیتی چون «وندی» (سیدنی چندلر) رهبری گروهی از کودکان ـ مانند «توتِلز»، «اسلایتلی» و «کرلی» ـ را بر عهده دارد که باید با وضعیت تازه خود دست‌وپنجه نرم کنند، آن هم در شرایطی که مدیران پرادی‌جی توجیهات شرکتی خود را پی می‌گیرند.

اهمیت سریال: مفاهیم اساسی و پیوستگی روایت فرنچایز

سریال هاولی هم دنباله به‌شمار می‌آید، هم بازتعریف. در حالی که به المان‌های کلیدی فرنچایز ـ مثل دسیسه‌های وی‌لند-یوتانی و اسطوره زنومورف‌ها ـ وفادار است، دامنه اخلاقی خود را گسترش می‌دهد؛ از جمله پرسش درباره انتقال ذهنیت و تجارت بر بیماری‌های لاعلاج. تصمیم به آزمایش روی کودکان، بار دراماتیک و اخلاقی بزرگی به داستان می‌افزاید: این امر وحشت داستان را تشدید و پرسش‌هایی جدی درباره رضایت، لاپوشانی و مرزهای اخلاقی شرکت‌ها در پی دارد.

در سطح مفهومی، سریال هم‌ردیف آثاری چون Westworld و Blade Runner درباره هویت و هوش مصنوعی قرار می‌گیرد و همزمان بازتابی از دغدغه‌های Termiantor و Matrix ـ نبرد انسانیت با سیستم‌هایی که جایگزین آن می‌شوند ـ است. با این همه، رنگ و بوی «بیگانه» را با تمرکز بر تهدید زیستی و فساد شرکتی حفظ می‌کند.

بازیگری، کارگردانی و جهان‌سازی

این اثر با تکیه بر گروه بازیگری توانمند، لایه انسانی پررنگی به مناسبات علمی و تجاری خود می‌بخشد. تیموتی اولیفنت (کیرش) و ساموئل بلنکین (بوی کاوالییر) دو چهره متفاوت از مرجعیت پدرانه شرکتی و جاه‌طلبی تکنوکراتیک را نقش‌آفرینی می‌کنند. بابو سیسی در نقش مارو، چهره‌ای تراژیک و تا حدی کهنه از عصری قدیمی‌تر فناوری است که تقابلش با سنتتیک‌های پیشرفته پرادی‌جی، تنشی جذاب ایجاد می‌کند.

Noah Hawley، با تجربه موفق در Fargo و بلندپروازی سوررئال Legion، آمیزه‌ای از دلهره و شوخ‌طبعی تاریک را به این سریال تزریق می‌کند. طرفداران حتما ارجاعات بصری به سبک ریدلی اسکات را درمی‌یابند، اما ریتم و شخصیت‌پردازی متفاوت هاولی باعث شده این اثر هویتی مستقل بیابد.

زمینه، تاثیر فرهنگی و گرایش‌های صنعت

«بیگانه: زمین» درست زمانی عرضه شده که تلویزیون جریان اصلی آماده پذیرش درام‌های علمی-تخیلی عمیق و سریالی است که بهای اخلاقی فناوری را به چالش می‌کشند. این سریال به دغدغه‌های اخلاقی پیرامون هوش مصنوعی، مالکیت داده‌ها و دست‌درازی شرکت‌ها به حریم زندگی خصوصی پاسخ داده و بازتابی از دلواپسی‌های امروز در باره پیشرفت‌های واقعی هوش مصنوعی و زیست‌فناوری است.

در منظر صنعتی، سریال بازی بزرگی در عصر استریم به‌حساب می‌آید: استفاده خلاقانه از یک برند محبوب جهت حمایت از تلویزیون خلاقانه کارگردان‌محور. این الگو نشان می‌دهد چطور می‌توان فیلم‌های پرطرفدار را به داستان‌پردازی سریالی تبدیل کرد و اجازه داد پرداخت فلسفی عمیق‌تری نسبت به نسخه‌های سینمایی پیدا کنند.

حقایق جالب و نکات طرفداران

  • این سریال به‌طور نمادین از موتیف پیتر پن (نورلند و پسران گمشده) بهره می‌گیرد تا سرپرستی شیطانی شرکت‌ها را به دو شکل نجات خیالی و دیکتاتوری پدرانه تصویر کند.
  • برخی طرفداران معتقدند تکنوپاتی هیبریدها، یادآور بدعت‌های پیشین بدنه‌هراس (Body Horror) فرنچایز است، ولی این بار تمرکز را بر سیاست هویت و مالکیت ذهنی برده است.

«نوآ هاولی از ژانر به‌عنوان آینه استفاده می‌کند. بیگانه: زمین کمتر به ترس‌های آنی می‌پردازد و بیشتر به چگونگی بازتعریف خانواده، حافظه و بقا توسط شرکت‌ها توجه دارد.» به اعتقاد مارکو ینسن، مورخ سینما: «این سریال نگرانی همیشگی فرنچایز را با تاملی مدرن درباره جاودانگی و بهای آن جایگزین می‌کند.»

نقد: اخلاقیات، ریتم روایی و سوالات بی‌جواب

«بیگانه: زمین» با جسارتش در دامنه موضوعی شایسته ستایش است، هرچند بی‌کم‌وکاست نیست. بار اخلاقی جایگاه بالایی دارد و در حالی که روند آهسته اثر به ایجاد تعلیق کمک می‌کند، برخی بینندگان توضیح بیشتری درباره جزئیات فنی انتقال ذهنیت می‌طلبند. استفاده از کودکان به‌عنوان سوژه آزمایش شاید شوک‌آور باشد و اگر سریال به موضوع مسئولیت‌پذیری و پیامد نپردازد، می‌تواند این شوک را بی‌هدف کند.

بزرگ‌ترین دستاورد اثر، توان آن در طرح پرسش‌های دشوار است: اگر ذهن انسان در پوسته‌ای سنتتیک حفظ شود، آیا هنوز آن فرد انسان باقی‌ می‌ماند؟ زمانی که ذهنیت به کالای شرکتی بدل شد، مالکیت هویت با کیست؟ این مسائل شالوده درام هستند و سریال را اسیر جلوه‌های صرفاً دیداری نمی‌کنند.

جایگاه در خط زمانی بیگانه و روش تماشا

«بیگانه: زمین» در کنار پیش‌درآمدها و دنباله‌ها، بیشتر به بازتفسیر اسطوره مشغول است تا ادامه خطی زمان رویدادها. از عناصر آشنای فرنچایز چون امپراتوری‌های شرکتی و پژوهش روی زنومورف‌ها بهره می‌گیرد و در عین حال بحران‌های فناورانه و اخلاقی جدیدی می‌افزاید. دو قسمت اول سریال اکنون از طریق هولو قابل پخش است و قسمت‌های تازه به‌صورت هفتگی منتشر می‌شود.

سخن پایانی: وعده سریال برای آینده فرنچایز

«بیگانه: زمین» تلفیقی است از عشق و نقد تیزبینانه به دغدغه‌های ریشه‌ای فرنچایز: جاودانگی، استثمار و مرز پرمناقشه انسان و ماشین. با معرفی هیبریدها ـ ذهن انسانی در کالبد مصنوعی ـ این سریال مباحث هوش و آگاهی را به سطحی برده که فیلم‌های سینمایی هرگز مجالی برای کاوش آن نداشتند. دستاورد آن اثری هراس‌انگیز و اندیشمندانه است که تماشاگر را به بازاندیشی درباره معنای زنده‌بودن سوق می‌دهد.

فرقی ندارد برای ترس، جهان‌سازی یا معماهای اخلاقی به تماشای آن آمده باشید؛ «بیگانه: زمین» جسورانه اعلام می‌کند: آینده این فرنچایز فقط درباره هیولاهایی در تاریکی نیست، بلکه درباره آن‌هایی است که به نور تسلط دارند.

جمع‌بندی

با پیشرفت داستان، ببینید چگونه «بیگانه: زمین» میان جلوه‌های بصری و مسایل فلسفی تعادل برقرار می‌کند. مفهوم هیبریدی تازه، اهرمی روایی است که می‌تواند مباحث فرنچایز درباره هویت و مسئولیت‌پذیری شرکت‌ها را دگرگون سازد. اگر هاولی همچنان به شخصیت‌محوری و کاوش انسانیت وفادار بماند، این سریال به یکی از اندیشمندانه‌ترین آثار تاریخچه بیگانه تبدیل خواهد شد.

منبع: collider

سلام! من کیانم، منتقد فیلم، گیمر و کسی که از تماشای یه سریال خوب لذت می‌بره. اینجا براتون از بهترین فیلم‌ها، سریال‌ها و بازی‌های روز دنیا می‌نویسم.

نظرات

ارسال نظر