7 دقیقه
وقتی یک اسطوره در مسیر خاموشی آرام قرار میگیرد: فرضیه تازه کریپتونیتی
سوپرمن سالهاست که از رویدادهای کیهانی، دشمنان عالم و بحرانهای وجودی در کمیک، سینما و تلویزیون جان سالم به در برده است. اما نظریهای خبرساز میان علاقهمندان و منتقدان پخش شده که میگوید کریپتونیت سبز — نه بر اثر ضربهای سهمگین، بلکه مواجههٔ مستمر و آرام — میتواند به مرور، قدرت و جان ابرمرد را تحلیل برد تا جایی که سرانجام او نیز مرگ دردناک و انسانی را تجربه کند. این مواجهه مثل تابش آنی و ناتوانکننده در کمیکها نیست؛ اینجا با پوسیدگی تدریجی در ساختار زیستی کریپتونی به واسطه تماسهای مکرر با مادهای سمی طرف هستیم که عملکرد طبیعی سلولهای او را مختل میکند.
کریپتونیت سبز؛ وقتی همچون تابش مزمن عمل میکند
در زمین، سلولهای سوپرمن زیر خورشید زرد به باتریهای خورشیدی تبدیل میشوند و با جذب فوتون، نیروی فراانسانی و قدرت ترمیم بدست میآورند. به طور معمول، کریپتونیت سبز را سمی سریعالاثر میدانند: سوپرمن با نزدیک شدن به آن، ناگهان ناتوان، گیج و آسیبپذیر میشود تا وقتی که از منبع دور گردد. اما اگر به کریپتونیت مثل آلایندههای مزمن یا تابش اشعه فکر کنیم، تماسهای مکرر میتواند سلولها را تدریجاً تخریب کند، DNA را آسیب بزند و جذب تابش خورشیدیاش را کاهش دهد.

تقاطع زیستشناسی و اسطوره: اهمیت عمر طولانی
عمر فراطبیعی سوپرمن — از دههها تا حتی سدهها، به شرط تغذیه از نور خورشید — زمانبندی بروز بیماری را تغییر میدهد. بیماریهای مزمنی که در انسان به آرامی ظهور میکنند، میتوانند طی قرنها در بدن کریپتونی فاجعهآمیز شوند. تخریب پیوسته سلولی، کاهش توانایی جذب انرژی و خستگی ماندگار، آرام آرام زره آسیبناپذیری او را میفرساید و آخرین پسر کریپتون را، با هر دهه، انسانیتر و فانیتر نشان میدهد.
نمونههای روایی: لکس لوتر و زیان بلندمدت کریپتونیت
برخی اثرات بلندمدت کریپتونیت در داستانهای رسمی نیز قابل مشاهده است. در شماره ۱۹ کمیک سوپرمن (۱۹۸۸)، لکس لوتر به دلیل استفاده مداوم از حلقهٔ کریپتونیتی، دچار مسمومیت شدید و نهایتاً قطع دست شد. در دنیای انیمیشنی DC هم لکس به خاطر تماس طولانی با کریپتونیت، به نوعی بیماری وخیم (مانند سرطان) مبتلا گشت تا نشان دهد این ماده حتی برای انسانها هم کشنده است. بستن کریپتونیت اضطراری بتمن در محفظه سربی نیز نشانه احتیاط همیشگی به خطرات بالقوه آن است.

دانستنیهای جالب برای طرفداران
جزئیات پشتصحنه هم این نظریه را جذابتر میکند: داستان مسمومیت لکس در دوران جان بیرن، عصر تیرهتر و واقعگرایانهتر کمیکهای اواخر قرن بیستم را تثبیت نمود. خیلیها روایت بیرحمانه انیمیشن DC از لکس را از غمانگیزترین نقاط انسانی این مجموعه میدانند. واقعیت این است که دیسی همیشه پیامدهای تاریک کریپتونیت را نشان داده اما کمتر سوپرمن را در معرض زوال تدریجی ناشی از آن قرار داده است.
از کمیک تا پرده: بازنمایی در سینما و تلویزیون چگونه خواهد بود؟
مسمومیت آهسته با کریپتونیت، در مدیوم سینما تغییر جهتی چشمگیر است. در سالهای اخیر فیلمهای ابرقهرمانی با گرایشی واقعگرا و تیرهتر ساخته میشوند — مثل «شوالیه تاریکی» و «لوگان» که محوریت با مرگ و افول است. در «لوگان»، بیماری و کهولت روحیهٔ شخصیت را به تصویر میکشند؛ «جوکر» به الگوهای درماندگی اجتماعی میپردازد. اگر سوپرمن نیز قربانی مسمومیتی تدریجی شود، فیلمی میتوان ساخت که درباره میراث، شکنندگی و بهای نگهبان جاودان اندیشه میکند.
البته، اجرای چنین روایتی حساسیت میطلبد: پذیرش دیدن افول تدریجی یک نماد میتواند برای مخاطبانی که به تماشای فانتزی و عظمت عادت دارند، سنگین و دشوار باشد. کارگردانانی مانند زک اسنایدر که تلاقی مقیاس حماسی و نگاه شخصی را بلدند یا دنی ویلنوو با حساسیتش به فضای درونی، میتوانند این مسیر را طی کنند — اما نویسنده و کارگردانی میخواهد که هوشمندانه میان ظرافت احساس و درام تعادل برقرار کنند.

مقایسهها و جایگاه فرهنگی
در کمیکها و سینما آثار مشابهی وجود دارند که ظرفیت دراماتیک چنین روایتی را آشکار میکنند. در مارول، «مرد عنکبوتی: سلطه» به فقدان و بیماری میپردازد؛ «هالک: پایان» جاودانگی را به نوعی نفرین معرفی میکند. حتی در دیسی، «واچمن» و «بازگشت شوالیه تاریکی» قهرمانان را فانی و اجتماعی جلوه میدهند. نظریهٔ تدریجی مسمومیت سوپرمن به روندی گستردهتر در این صنعت اشاره دارد؛ جاییکه داستانهای ابرقهرمانی دیگر فقط سرگرمی نیستند بلکه درباره اندوه، پیری و سقوط نهادها تأمل میکنند.
واکنش هواداران احتمالاً دوگانه است. برخی به دنبال رویکردهایی تازه و پختهاند که اسطوره شکستناپذیری را به چالش میکشد، بعضی دیگر مایلند همان امید همیشگی سوپرمن باقی بماند. اگر داستان به درستی روایت شود، پاداش عاطفی آن عظیم خواهد بود؛ اما کافی است کمی اشتباه پیش برود تا به ورطه احساسات و ملودرام بیفتد.
دیدگاه منتقدان و نگاهی از میدان نقد
آنا کوواکس، منتقد سینما، میگوید: «تبدیل نقطهضعف سوپرمن به بیماری مزمن، یکی از جسورانهترین ریسکهای خلاقانه در سینمای معاصر ابرقهرمانان است. این کار نماد را به قلب انسانیاش کاهش داده و بینندگان را وادار میکند به جای جشن گرفتن فداکاری، برای یک نشانه سوگواری کنند. اگر فیلمسازان واقعاً پایبندی به صمیمیت و ابعاد اخلاقی چنین روایتی داشته باشند، میتواند آثاری دگرگونکننده خلق کند — وگرنه ممکن است اعتبار اسطوره را زیر سؤال ببرد.»

تا کجا میتوان تاریک شد؟ اخلاقمداری درام ابرقهرمانی
در ریشه این مفهوم، پرسشی اخلاقی نهفته است: آیا مرگی تدریجی و ناتوانکننده، اسطوره سوپرمن را ارج مینهد یا یک نماد امید را بیجهت مجازات میکند؟ کمیکها بارها به پیچشهای تاریک روی خوش نشان دادهاند، اما نتیجه همیشه بیواسطه نیست. فرق یک تراژدی ماندگار با تراژدی بیهوده در همین است: روایت باید انسانیت کلارک کنت را محور قرار دهد، میان اندوه و لحظات کرامت، شفقت و معنا تعادل بیاورد.
جمعبندی: فرضیهای برای گسترش مرزهای روایت ابرقهرمانی
فرضیه مسمومیت بلندمدت با کریپتونیت، نقطهضعفی آشنا را به مسأله زمان، میرایی و بهای استثنایی بودن بدل میسازد. این رویکرد جسورانهای است برای نویسندگان و فیلمسازانی که بخواهند سوپرمن را نه فقط به عنوان نجاتبخشی حادثهساز، بلکه به عنوان آینهای برای آسیبپذیری انسانها بیان کنند. اینکه DC اجازه دهد افسانه سوپرمن به این شکل خاتمه بیابد، هنوز روشن نیست — اما همین ایده ذهن هواداران را وادار کرده تا درباره معنای قهرمانی در کمیک و سینمای مدرن بازاندیشی کنند.
چه این تحول را جهشی درخشان، غمانگیز بدانیم و چه مرگ امید، مسلم است روایت ابرقهرمانان همچنان بیباکانه مرزها را میشکند. همین خطرپذیری فرهنگی عامل بقای ژانر است: حتی نمادها نیز میتوانند بازتعبیر شوند تا پرسشهای جدیدی درباره زندگی، فقدان و میراث مطرح شود.
منبع: screenrant
.avif)
نظرات