دیدگاه جان بویگا درباره کاستی های سه گانهٔ دنباله ها

دیدگاه جان بویگا درباره کاستی های سه گانهٔ دنباله ها

0 نظرات

8 دقیقه

دیدگاه جان بویگا درباره کاستی‌های سه‌گانهٔ دنباله‌ها

جان بویگا، که بسیاری او را با نقش فین در سه‌گانهٔ دنبالهٔ جنگ ستارگان می‌شناسند، همواره بی‌پرده دربارهٔ چشم‌انداز خود نسبت به این حماسه سخن گفته است. او در صحبت‌هایش در رویداد Florida Supercon 2025 یک مسیر جایگزین جسورانه را ترسیم کرد: اگر از روز اول تهیه‌کننده بود، دنباله‌ها با تأکید بیشتر بر میراث، کشمکشِ شخصیت‌ها و پیوستگی عمیق‌تر با اساطیر شناخته‌شدهٔ جنگ ستارگان ساخته می‌شدند.

در حالی که برخی از فیلم‌های اخیر جنگ ستارگان ترجیح دادند سریعاً عصا را به قهرمانان جدید بدهند و بوم روایی را با شخصیت‌های شرور تازه و ابزارهای روایی گسترش دهند، بویگا بر انتقال تدریجی و محترمانهٔ این میراث تأکید کرد. او گفت که شخصیت‌های نمادینی مانند هان سولو و لوک اسکای‌واکر را در مرکزِ احساسی داستان حفظ می‌کرد — نه به‌عنوان مِهره‌های صرف برای ظاهر شدن، بلکه به‌عنوان شخصیت‌هایی که قوس داستانی‌شان تکمیل و ارج گذاشته شده باشد، قبل از اینکه قهرمانان تازه بار مسئولیت کهکشان را بر دوش بگیرند. این دیدگاه او، در واقع، خواستار احترام‌گذاری به سرمایهٔ عاطفی طرفداران و در عین حال آماده‌سازی سناریو برای قهرمانان نوین است.

تعادل بین میراث و قهرمانان تازه

نسخهٔ پیشنهادی او برای هر فرنچایزی آشناست: گذشته را ارج بنهید و در عین حال اجازه دهید شخصیت‌های جدید جایگاه خود را از طریق مبارزه و رشد به‌دست آورند. بویگا با مخالفت با این ایده که شخصیت‌های جدید صرفاً به‌دلیلِ تسهیلاتِ طرح باید «از ابتدا بدانند چه باید بکنند»، تاکید کرد که بهتر است آن‌ها زمین‌گیر شوند، خطا کنند، یاد بگیرند و رشد نمایند؛ همان ساختار کلاسیک سفر قهرمان که در فرنچایزهای قویِ محور شخصیت مانند فیلم‌های نخست هری پاتر و سه‌گانهٔ اصلی جنگ ستارگان دیده شد. این نوع توسعهٔ شخصیتی باعث می‌شود مخاطب پیوند عاطفی قوی‌تری با قهرمانان جدید برقرار کند و گذار بین نسل‌ها معنا پیدا کند.

مقایسه‌ای آشکار با نحوهٔ مدیریت شخصیت‌های میراث در جهان سینمایی مارول نیز وجود دارد: قوس تونی استارک زمان کافی برای حل و فصل یافتن گرفت پیش از اینکه مسئولیت‌های اخلاقی و نمادین به نسل جدید واگذار شود. دیدگاه بویگا از این لحاظ با آن‌ روند موافقت دارد — یعنی پاک کردن کامل قهرمانان قدیمی نه، بلکه طراحی یک انتقال معنادار و احساسی. اگر چنین الگویی در دنباله‌ها رعایت می‌شد، احتمالاً بینشی عمیق‌تر در مورد انگیزه‌ها، تضادهای درونی و پیامدهای اخلاقی وقایع شکل می‌گرفت که می‌توانست تجربهٔ تماشاگر را ملموس‌تر کند.

جمهوری قدیم، Force Unleashed و گسترش دنیاسازی

بویگا همچنین گفت که از مواد قدیمی‌تر و دنیای گسترش‌یافته بهره می‌برد — از دورهٔ جمهوری قدیم تا روایت‌هایی مانند Force Unleashed — تا اسطوره‌شناسی دنباله‌ها را بدون شکستن هستهٔ آن‌چه طرفداران دوست دارند گسترش دهد. این رویکرد از منظر صنعت هوشمندانه است: تکیه بر اساطیر از پیش موجود می‌تواند دنیاسازی را عمیق‌تر کند و در عین حال به نویسندگان یک کتابخانه از گره‌ها و موتیف‌های روایی بدهد تا اقتباس یا بازطراحی شوند؛ چیزی که به تعادل انتظارات طرفداران و نوآوری در داستان‌سرایی کمک می‌کند. با این روش، سازندگان می‌توانند گوشه‌های کمتر دیده‌شدهٔ کهکشان را کشف کنند؛ مکان‌هایی با ساختار اجتماعی و تاریخچه‌هایی متفاوت که خود ظرفیت خلق زیرموضوع‌ها و سوژه‌های مستقل را دارند.

چنین انتخابی می‌توانست از اصطکاک با بخشی از جامعهٔ طرفداران بکاهد که احساس کردند دنباله‌های بعدی شخصیت‌های پیشین را رها یا در برخورد با شخصیت‌های میراث تصمیمات ناگهانی اتخاذ کرده‌اند. پیشنهاد بویگا بر گسترش محترمانه تأکید دارد: گوشه‌های جدیدی از کهکشان اضافه کنید، اما در مرزهای اصول بنیادین جنگ ستارگان بمانید — قربانی، ابهام اخلاقی و کشش اسرارآمیزِ نیرو. به‌علاوه، پرداختن به دوره‌هایی چون جمهوری قدیم یا روایت‌هایی مانند Force Unleashed می‌تواند فرصت ارائهٔ تضادهای جدید میان گروه‌ها، عقاید و تکنولوژی‌های متفاوت را فراهم کند که هم موضوعِ دراماتیک تولید می‌کند و هم بافتِ تاریخی متین و جذابی به فرنچایز می‌افزاید.

واکنش طرفداران و زمینهٔ پشت‌صحنه

طرفداران جنگ ستارگان به‌خوبی شناخته شده‌اند که صداهای بلند و متنوعی دارند. پس از اکران فیلم‌هایی مانند The Last Jedi و The Rise of Skywalker، مباحث دربارهٔ نحوهٔ برخورد با شخصیت‌ها و رهبری فرنچایز گسترده بود و در تالارهای گفت‌وگو، شبکه‌های اجتماعی و صفحات نقد دیده می‌شد. اظهارات بویگا به‌طرزی طبیعی به آن گفتگوها گره می‌خورد و علاوه بر ارائهٔ نقد، یک گزینهٔ سازنده هم به میدان می‌آورد؛ گزینه‌ای که نه فقط به خطاها اشاره می‌کند، بلکه راه‌هایی برای حل و بهبود پیشنهاد می‌دهد. این ترکیب نقد و پیشنهاد کمک می‌کند بحث از سطح عصبانی شدن وارد سطح تحلیل و برنامه‌ریزی سازنده بشود.

نکتهٔ جالب برای طرفداران: «Force Unleashed» از ابتدا در قالب یک بازی ویدیویی محبوب در سال 2008 آغاز شد و دربارهٔ یک شاگرد مخفی و بسیار قدرتمندِ دارث وِیدِر روایت می‌کرد — ایده‌هایی که به‌طور دوره‌ای در رمان‌ها، کمیک‌ها و هنر مفهومی فیلم‌ها بازگوشی شده‌اند یا الهام‌بخش آثار دیگر قرار گرفته‌اند. از سوی دیگر، جمهوری قدیم (Old Republic) منبعی سرشار از داستان‌ها در بازی‌ها و کتاب‌ها بوده و همچنان یکی از منابعی است که سینما می‌تواند از آن برای ساختن خطوط روایی تازه بهره‌مند شود. این نکات نشان می‌دهد که دنیای گستردهٔ جنگ ستارگان مملو از مواد خامی است که اگر با دقت و احترام به بافت اصلی استفاده شوند، ظرفیت خلق آثار بدیع و موردپسند طرفداران سنتی و جدید را دارد.

«بازتعریف سه‌گانه توسط بویگا صرفاً یک آرزوی بازیگر نیست — یک مانیفست خلاقانه دربارهٔ مدیریت میراث است»، می‌گوید مارکو جنسن، تاریخ‌نگار سینما. «او استمرار و نتیجه‌گیری قوس‌های شخصیتی را بر ارزش تکانه‌ای یا شوک‌آور ترجیح می‌دهد، امری که می‌توانست بازدهٔ عاطفی عمیق‌تری برای تماشاگران قدیمی داشته باشد.» این تحلیل نشان می‌دهد که رویکرد بویگا فراتر از یک دیدگاه شخصی است و می‌تواند چارچوبی مفید برای تیم‌های خلاق در پروژه‌های بزرگ ارائه دهد.

به‌طور انتقادی، برنامهٔ بویگا یک درس مهم صنعتی را برجسته می‌سازد: فرنچایزهای بلاک‌باستر زمانی بیشترین بهره را می‌برند که قسمت‌های جدید به حرکت رواییِ پیشین و سرمایه‌گذاریِ عاطفی شخصیت‌ها احترام بگذارند. چالش اصلی اما هماهنگی میان کارگردانان متعدد، فیلمنامه‌نویسان گوناگون و ذی‌نفعان شرکتی است — پیچیدگی‌ای که حتی روشن‌ترین چشم‌اندازهای خلاقانه را نیز می‌تواند رقیق کند یا از مسیر خود منحرف سازد. مدیریت این هماهنگی نیازمند ساختار تولیدی و خلاقیتی است که امکان گفتگو میان تیم‌های مختلف را فراهم کند و همچنین یک چشم‌انداز بلندمدت مشخص در سطح استودیویی داشته باشد.

صرف‌نظر از اینکه آیا پوشیدن کلاه تهیه‌کنندگی بویگا واقعاً می‌توانست شکل نهایی دنباله‌ها را تغییر دهد یا نه، ایده‌های او به بحث وسیع‌تری دربارهٔ میراث، مؤلفیت و خدمات‌رسانی به طرفداران در سینمای مدرنِ بلاک‌باستر اضافه می‌کند. برای علاقه‌مندان سینما که به کارِ کاراکتر و طرح‌بندی منسجم سه‌گانه اهمیت می‌دهند، دیدگاه او دعوتی است پرکشش به تصور یک جنگ ستارگان جایگزین، شاید صبورتر و با تمرکز بیشتر بر پرداخت‌های احساسی و ساختار روایی متقن. در نهایت، این نوع گفتگوها خود می‌تواند موتورِ بازنگری و اصلاح در پروژه‌های آینده باشد و به سازندگان کمک کند تا میان احترام به میراث و نوآوری تعادلی هوشمندانه برقرار کنند.

منبع: deadline

نظرات

ارسال نظر