نقش توانایی شناختی در درک گفتار در محیط های پرسروصدا

نقش توانایی شناختی در درک گفتار در محیط های پرسروصدا

0 نظرات

9 دقیقه

یک مطالعه جدید نشان می‌دهد که توانایی شناختی، نه تنها شنوایی، نقش کلیدی در میزان موفقیت افراد در پردازش گفتار در محیط‌های پرسروصدا دارد.

شما در یک کافی‌شاپ شلوغ نشسته‌اید و برای دنبال کردن صحبت دوست‌تان از آن طرف میز تلاش می‌کنید، در حالی‌که گفتگوها، برخورد ظروف و موسیقی مجموعه‌ای از صداهای رقابتی را ایجاد کرده‌اند. تصور رایج اغلب این است که مشکل شنیداری تنها علت ناتوانی در این شرایط است. پژوهش تازه‌ای از دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن این فرض را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که توانایی شناختی اندازه‌گیری‌شده به‌طور قابل‌توجهی پیش‌بینی می‌کند که افراد با آستانه‌های شنوایی بالینی طبیعی تا چه حد می‌توانند در محیط‌های چند‌گوینده گفتار را در میان نویز درک کنند.

طراحی مطالعه و گروه‌های شرکت‌کننده

تیم پژوهشی سه گروه متمایز را فراخواند تا دامنه پروفیل‌های شناختی را گسترش دهد: افرادی که تشخیص اختلال طیف اوتیسم داشتند، افراد مبتلا به اختلالات طیف الکلی جنینی، و گروه کنترل نوروتیپیک همسان شده از نظر سن و جنسیت. در مجموع نمونه شامل 49 شرکت‌کننده بود که سن آنها از اوایل نوجوانی تا میانسالی متغیر بود.

تمام شرکت‌کنندگان یک غربالگری شنوایی را پاس کردند که نشان داد آستانه‌های شنوایی سنتی آنها در محدوده نرمال بالینی قرار دارد. این امر به محققان اجازه داد تا فرآیندهای فرا‌آستانه‌ای مانند توجه، حافظه کاری و استدلال ادراکی را از تأثیر افت شنوایی محیطی جدا کنند و به بررسی نقش مراکز مرکزی و شناختی در درک گفتار بپردازند.

برای بررسی چالش‌های شنیداری واقعی، پژوهشگران از یک آزمایش چندگوینده کامپیوتری استفاده کردند. ابتدا شرکت‌کنندگان با یک گوینده هدف آشنا شدند و دستور داده شد که به آن صدا توجه کنند، در حالی‌که دو گوینده پس‌زمینه به‌طور همزمان شروع به صحبت می‌کردند. هر صدا یک دستور کوتاه ارائه می‌داد که با یک «کال‌ساین» آغاز شده و سپس یک رنگ و یک عدد ذکر می‌شد؛ برای مثال: Ready Eagle go to green five now. صدای هدف مردانه باقی ماند، در حالی‌که اصوات رقابتی ترکیبات متنوعی از گویندگان مذکر و مؤنث را در بر داشتند.

با پیشرفت آزمون، سطح صداهای پس‌زمینه به‌تدریج افزایش یافت، بنابراین شرکت‌کنندگان مجبور بودند رنگ و عددی را که گوینده هدف بیان کرده بود شناسایی کنند و گزینه مطابق را در صفحه انتخاب کنند. این روش به تیم اجازه داد تا آستانه‌های درک گفتار تحت تداخل افزایشی را تعیین کنند؛ معیاری قوی برای سنجش عملکرد گفتار-در-نویز در شرایط چندگوینده که معمولاً به عنوان «speech-in-noise» شناخته می‌شود و در ارزیابی‌های بالینی و پژوهشی اهمیت زیادی دارد.

اندازه‌گیری شناخت و پیوند آن با مهارت شنیداری

پس از تکمیل وظیفه شنیداری، شرکت‌کنندگان ارزیابی‌های استاندارد کوتاهی از توانایی‌های هوشی را گذراندند که شامل معیارهایی از قبیل استدلال کلامی، استدلال غیرکلامی و سازماندهی ادراکی می‌شد. نمرات به‌دست‌آمده سپس با عملکرد هر فرد در چالش چندگوینده همبسته شد تا رابطه میان شناخت کلی و عملکرد شنیداری مورد بررسی قرار گیرد.

تحلیل داده‌ها رابطه‌ای ثابت و از نظر آماری معنادار بین توانایی هوشی و درک گفتار در حضور گویندگان رقابتی در هر سه گروه نشان داد. به عبارت دیگر، نمرات بالاتر در آزمون‌های شناختی استاندارد با توانایی بهتر در جداسازی گفتار هدف از صداهای همپوشان همراه بود؛ و این در حالی بود که همه افراد آستانه‌های ادیومتریک نرمال داشتند.

بانی لاو، محقق ارشد و دانشیار پژوهشی در رشته اتورینولارینگولوژی-جراحی سر و گردن در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن، که مطالعاتی در زمینه رشد مغز شنوایی رهبری می‌کند، اشاره می‌کند که رابطه بین شناخت و عملکرد شنیداری فراتر از دسته‌بندی‌های تشخیصی بود. این اثر در میان شرکت‌کنندگان نوروتیپیک و همچنین افراد دارای اوتیسم یا اختلال طیف الکلی جنینی مشاهده شد، که نشان می‌دهد عملکردهای شناختی مانند توجه، حافظه کاری و استدلال ادراکی نقش محوری در فهم گفتار در نویز ایفا می‌کنند.

چرا شناخت برای شنیدن در محیط‌های پرسروصدا اهمیت دارد

ارتباط موفق در محیط‌های صوتی پیچیده متکی بر فرآیندهای عصبی متعددی است که فراتر از توانایی گوش در تشخیص صداها قرار دارند. مغز باید جریان‌های همزمان گفتار را از هم تفکیک کند، گوینده مرتبط را انتخاب نماید، سیگنال‌های مزاحم را سرکوب کند و سپس به‌سرعت جزئیات آکوستیکی را رمزگشایی کند تا فونم‌ها به کلمات و معنا تبدیل شوند. این دنباله از مراحل بار شناختی را افزایش می‌دهد و به ظرفیت‌های توجه، بازداری، حافظه کاری و پردازش زبان وابسته است.

از منظر علوم عصبی، تفکیک جریان‌های شنوایی و توجه انتخابی بر پایه تعاملات میان قشر شنوایی و شبکه‌های اجرایی فرونتال استوار است. کنترل بالادستی کارا به شنونده کمک می‌کند تا گوینده هدف را اولویت‌بندی کند و مزاحم‌ها را فیلتر نماید، در حالی که رمزنگاری پاین‌دستی ادراکی جزئیات آکوستیکی لازم برای دسترسی واژگانی را فراهم می‌آورد. محدودیت‌ها یا تغییرپذیری در این سیستم‌های درگیر می‌تواند عملکرد گفتار-در-نویز را کاهش دهد، حتی وقتی که آستانه‌های شنوایی محیطی طبیعی به نظر می‌رسند.

این مطالعه تصحیح یک تصور بالینی رایج را نشان می‌دهد: دشواری در درک گفتار در محیط‌های نویزی لزوماً به معنی افت شنوایی محیطی نیست. در عوض، فرآیندهای مرکزی فرا-آستانه و توانایی‌های شناختی عمومی می‌توانند تعیین کنند که فرد چگونه با نویز پس‌زمینه کنار می‌آید و تا چه حد قادر به مشارکت موثر در مکالمه است.

پیامدها برای آموزش، عمل بالینی و فناوری‌های کمک شنیداری

یافته‌ها پیامدهای عملی برای پزشکان، معلمان و ادیولوژیست‌ها دارند. برای افرادی که تفاوت‌های نورودیوِرجنت دارند یا کسانی که نمرات شناختی پایین‌تر از میانگین دارند، تعدیلات محیطی یا فناوری‌های هدفمند می‌تواند نتایج ارتباطی را بهبود بخشد. نمونه‌ها شامل تنظیمات نشستن مانند قرار دادن دانش‌آموز در ردیف جلو، بهینه‌سازی آکوستیک کلاس، استفاده از سیستم‌های میکروفون از راه دور یا سایر دستگاه‌های کمکی شنیداری و کاهش نویز پس‌زمینه در صورت امکان است.

بالینگران باید در هنگام گزارش مشکلات شنیداری در موقعیت‌های روزمره، اندازه‌گیری‌های درک گفتار در نویز و غربالگری شناختی را به عنوان بخشی از ارزیابی‌های جامع در نظر بگیرند. ارزیابی ادیولوژیک که صرفاً بر آستانه‌های تن خالص تمرکز دارد ممکن است مشارکت‌کننده‌های مرکزی شنوایی یا عوامل شناختی مؤثر بر چالش‌های ارتباطی را نادیده بگیرد و در نتیجه راهنمایی‌ها یا درمان‌های نادقیق ارائه دهد.

برای توسعه فناوری‌های شنیداری، نتایج پیشنهاد می‌دهد که دستگاه‌ها و الگوریتم‌هایی که از توجه انتخابی پشتیبانی می‌کنند و بار شناختی را کاهش می‌دهند می‌توانند ارزش عملی بالایی داشته باشند. پردازش سیگنال‌هایی که ویژگی‌های صدای هدف را برجسته می‌کنند یا جدایش فضایی میان گویندگان را بهبود می‌بخشند، می‌تواند مکمل استراتژی‌های شناختی باشد؛ به‌علاوه برنامه‌های تمرینی که توجه شنوایی و حافظه کاری را تقویت می‌کنند نیز می‌توانند مفید واقع شوند و به کاربران کمک کنند در محیط‌های چندگوینده عملکرد بهتری داشته باشند.

محدودیت‌ها و مسیرهای پژوهشی آتی

نمونه مورد مطالعه اندازه‌ای متوسط و کمتر از 50 نفر داشت، که نویسندگان آن را عاملی می‌دانند که تعمیم نتایج را محدود می‌کند. لاو و همکاران پیشنهاد می‌کنند که مطالعات طولی و با نمونه بزرگ‌تر برای تأیید و گسترش این یافته‌ها لازم است، و همچنین برای تفکیک اینکه کدام حوزه‌های شناختی به‌ویژه قوی‌تر پیش‌بینی‌کننده عملکرد در محیط‌های چندگوینده هستند.

پژوهش‌های آینده می‌تواند به بررسی همبستگی‌های نوروفسیوولوژیکی توانایی گفتار-در-نویز بپردازد، با استفاده از معیارهایی مانند دنبال‌سازی عصبی گفتار مورد توجه (neural tracking)، پتانسیل‌های رویدادی (ERP)، یا اتصال عملکردی (functional connectivity) تا نحوه تعامل پردازش شنوایی مرکزی و شبکه‌های کنترل اجرایی را در هنگام گوش‌دادن چندگوینده نقشه‌برداری کند. چنین بررسی‌های چندوجهی می‌تواند همبستگی‌های رفتاری را به مدل‌های مکانیکی تبدیل کرده و برای تشخیص و مداخله‌های هدفمند مفید باشد.

دیدگاه کارشناسان

دکتر ماریا چن، نوروسایکولوژیست شناختی و گزارشگر علمی، درباره اهمیت مطالعه اظهار داشت: شنیدن یک عمل شناختی فعال است. درک گفتار در نویز نیازمند تخصیص سریع منابع توجه و حافظه است. برای پزشکان و معلمان پیام واضح است: اگر کسی در اتاقی پر سر و صدا مشکل دارد، ابتدا بار شناختی و محیط او را بررسی کنید قبل از اینکه به سرعت افت شنوایی محیطی را مقصر بدانید.

دکتر چن افزود که ترکیب ارزیابی‌های رفتاری با تسهیلات کلاسی و تمرینات شنیداری هدفمند می‌تواند به‌طرز چشمگیری ارتباط روزمره بسیاری از افراد را بهبود بخشد، به‌ویژه کسانی که تفاوت‌های رشد عصبی دارند. این راهبردها گاهی ساده اما تأثیرگذارند؛ از تنظیمات مکانی گرفته تا برنامه‌های آموزشی که به صورت نظام‌مند توجه و توانایی‌های پردازش شنوایی را تقویت می‌کنند.

نتیجه‌گیری

این مطالعه از دانشگاه واشنگتن شواهد مهمی اضافه می‌کند مبنی بر اینکه توانایی شناختی یک عامل تعیین‌کننده اساسی در میزان درک گفتار افراد با ادیوگرام‌های نرمال در محیط‌های چندگوینده و پرسروصدا است. در حالی‌که آزمایش‌های آستانه تن خالص همچنان ضروری‌اند، آن‌ها تصویر کاملِ شنیدن روزمره را ارائه نمی‌دهند. بالینگران، معلمان و توسعه‌دهندگان دستگاه‌ها باید هنگام ارزیابی مشکلات در محیط‌های صوتی واقعی و طراحی مداخلات برای پشتیبانی از ارتباط مؤثر، عوامل شناختی را نیز در نظر بگیرند؛ چون پذیرش این دیدگاه چندبعدی می‌تواند منجر به تشخیص‌های دقیق‌تر و راهکارهای کاربردی‌تر شود که کیفیت زندگی و مشارکت اجتماعی را بهبود می‌بخشند.

منبع: scitechdaily

نظرات

ارسال نظر