چرا نامیدن «تیلی نروود» به عنوان «بازیگر» اشتباه است

چرا نامیدن «تیلی نروود» به عنوان «بازیگر» اشتباه است

+ نظرات

10 دقیقه

چرا نامیدن تیلی نروود «بازیگر» اشتباه است

وقتی یک استودیوی مستقر در لندن تیلی نروود را معرفی کرد و برخی تیترها فوراً او را «اولین بازیگر تولیدشده توسط هوش مصنوعی» خواندند، واکنش صنعت سریع و عمدتاً خشن بود. بازیگران و افراد داخل صنف نه تنها از سر محافظه‌کاری، بلکه از روی اصل موضوع انتقاد کردند: بازیگری یک فن است که با همدلی، تجربه زیسته و انتخاب‌های انسانی شکل می‌گیرد، نه فقط با تقلید ظاهری. در زمانی که سینما هنوز از اختلال‌های کرونا، اختلافات کاری و تغییرات عظیم در توزیع آثار در حال بازیابی است، وارد کردن یک شخصیت مصنوعی به گفت‌وگو برای بسیاری، تحریکِ بی‌موقع و بی‌فهمی از شرایط بود.

این شخصیت توسط Xicoia، یک «استودیوی استعداد هوش مصنوعی» که توسط Eline Van der Velden و شرکت تولید تکنولوژی Particle6 راه‌اندازی شده، معرفی شد. ون‌در‌ولدن تیلی را «اثری خلاقانه — یک قطعه هنری» توصیف کرده و حتی زبان به‌کار رفته توسط او هم پروژه را از اجراگران زنده دور نگه می‌دارد: خلق، شخصیت، کارِ هنری. این تمایز اهمیت دارد. شباهت ساختگی‌ای که از کد، مدل‌ها و تصمیمات تدوینی سرِهم می‌شود با بازیگری که زندگی درونی، انتخاب‌های غیرقابل‌پیش‌بینی و بعد اخلاقی به نقش می‌آورد برابر نیست.

صِفت «بازیگر» برای یک چهره تولیدشده، معنای اجرا را تخت می‌کند. کار فیزیکی و احساسی بازیگری — آزمون‌ها، تمرینات طولانی، شب‌های فیلمبرداری، زحمات نقش‌های کوچک، گرسنگی و پایداری که سال‌ها تمرین ساخته — وقتی یک الگوریتم کلیپی صیقلی تحویل می‌دهد، نامرئی می‌ماند. این کوشش‌های انسانی پشتِ هنر اجرا را نمی‌توان با رندر یا مونتاژ دیجیتال خلاصه کرد.

واکنش منتقدان و بازیگران

پاسخ‌های عمومی از ناامیدی تا هشدار متغیر بود. چندین بازیگر به نکته بدیهی اشاره کردند: زمان‌بندی نامناسب و پیام‌رسانی ضعیف. چهره‌های صنعت این نمایش تبلیغاتی را مانند یک دیپ‌فیک که خودش را در قالب یک انسان زنده جا می‌زند توصیف کرده و بازاریابی را متهم کردند که حرفه را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد. البته این به معنی نفی ارزش هنری شخصیت‌های سنتتیک نیست؛ بحث بر سر نام‌گذاری، رضایت و زمینه‌ای است که این آثار در آن قرار می‌گیرند. اگر ون‌در‌ولدن نروود را به‌عنوان یک پروژه هنری در نظر داشته باشد، نامیدنِ او «خلق‌شده» صداقت بیشتری دارد. معرفی او به‌عنوان رقیبی برای اجراگران شناخته‌شده پیام دیگری می‌فرستد که بحث‌برانگیزتر است.

منتقد فیلم آنا کوواکس دیدگاهی متعادل ارائه می‌دهد: «تیلی نروود سوالات مشروعی درباره مؤلفیت و کار در سینما مطرح می‌کند. به‌عنوان یک شیء هنری می‌تواند جذاب باشد؛ به‌عنوان جانشینی برای بازیگران زنده، هشدارهای اخلاقی و حقوقی به‌وجود می‌آورد.» Anna Kovacs، منتقد فیلم.

زمینه: هوش مصنوعی، دیپ‌فیک و تغییرات در صنعت فیلم

لحظه نروود از هوا نیامده است. سال‌هاست که شاهد نقش‌های دوقلوی دیجیتال و شخصیت‌های CGI در فیلم‌های بزرگ بوده‌ایم — از بازیگرانِ جوان‌شده گرفته تا بازسازی‌های تماماً CGI مانند نمونه دیجیتال پل واکر در Furious 7 یا بازسازی بحث‌برانگیز پیتر کاشینگ در Rogue One. اینفلوئنسرهای مجازی مثل Lil Miquela و ستارگان وکالَوید مانند Hatsune Miku نیز خارج از مسیرهای سنتی سرگرمی به فعالیت پرداخته‌اند؛ آن‌ها توجه و قراردادهای برند را بدون محدودیت‌هایی که برای اجراگران انسانی وجود دارد، کسب کرده‌اند. اما آن نمونه‌ها در اکوسیستم‌های مجاور زندگی می‌کنند: بازاریابی، موسیقی، تبلیغات. تبدیل یک شخصیت دیجیتال به «بازیگر» انتظارات و مسئولیت‌های متفاوتی را به‌همراه می‌آورد.

صنعت همچنین می‌داند که فناوری چقدر می‌تواند مخرب باشد. دیپ‌فیک‌ها پیش‌تر برای دستکاری تصاویر و ویدئوها استفاده شده‌اند، گاهی بدون رضایت افراد. آموزش مدل‌ها روی دیتاست‌های وسیع — که ممکن است شامل تصاویر و اجراهای بازیگران واقعی باشد — سوالات مربوط به مالکیت معنوی و اخلاق را مطرح می‌کند. چه کسی مالک چهره یا اجرای سنتز شده‌ای است که به بازیگران واقعی شباهت دارد؟ و وقتی یک استودیو یک اجراگر مصنوعی را به‌عنوان نامزدِ نقش‌ها بازاریابی می‌کند، احتمالاً به تضعیف هنرمندان زنده که از بازیگری امرار معاش می‌کنند، دامن می‌زند.

مقایسه‌ها و سوابق مشابه

مقایسه‌ها به روشن شدن خطرات کمک می‌کنند. بر خلاف اجراهای جوان‌شده یا ترکیبی که نیت بازیگر را حفظ و ادامه می‌دهند، شخصیت‌های تولیدشده با هوش مصنوعی توسط مهندسان و تیم‌های بازاریابی مونتاژ می‌شوند. آن‌ها به کاراکترهای انیمیشنی مثل آثار دیزنی یا اجراهای موشن‌کپچر شباهت دارند — اجراهایی که همچنان به اجراگران انسانی برای حرکت و ظرایف صوتی وابسته‌اند. تفاوت تیلی نروود در وعدهٔ «خودمختاری» است: سیستمی ادعا می‌کند که قابلیت رزرو، مصاحبه و کسب درآمد مانند یک هنرمند انسان را دارد. این مفهوم شبیه اینفلوئنسرهای مجازی است که «نشست خبری» می‌روند یا قرارداد برند می‌بندند، اما انتقال آن مدل به نقش‌های فیلمنامه‌ای پر از پیامدهای قراردادی، حقوقی و اخلاقی است.

بازاریابی، بی‌حوصلگی به مقتضیات صنعت و اشتباهات ترویجی

کلیپ‌های تبلیغاتی اولیه برای نروود به‌خاطر لحن سطحی‌شان به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفتند. عباراتی مثل «بهینه‌شده برای BAFTA» یا گمانه‌زنی درباره کسب درآمد از کلیپ‌ها در تیک‌تاک، ذهنیتی معامله‌ای را منتقل می‌کرد — رفتار با اجرا به‌صورت کالایی که برای کلیپ‌های کوتاه مناسب است. این نگرش نشان‌دهندهٔ درکی ناقص از صنعت بود: بازی خوب تنها به‌خاطر اینکه در فرمت کوتاه خوب عمل می‌کند، تبدیل به دارایی اقتصادی نمی‌شود؛ بلکه به‌خاطر توانایی‌اش در حرکت دادن تماشاگر در طول یک قوس داستانی، نگهداری ظرایف و گاه تبدیل یک روایت، ارزش پیدا می‌کند.

هشدار دیگری که به چشم می‌خورد، آوردن نام ستارگانی مانند اسکارلت جوهانسن و ناتالی پورتمن به‌عنوان مقایسه‌های آرمانی بود. این بازیگران نمایندهٔ حرفه‌هایی‌اند که با انتخاب‌ها، کنشگری و روابط طولانی‌مدت در صنعت شکل گرفته‌اند. آن‌ها به‌صورت قالب‌های صیقلی‌ای که الگوریتم بتواند بازتولید کند، وارد نشدند. پیشنهاد جانشینی مصنوعی برای جوهانسن یا پورتمن یا هر بازیگر برجستهٔ دیگری، یا از بی‌پروایی سرچشمه می‌گیرد یا صرفاً تبلیغات اغراق‌آمیز است.

مقایسه با اجراگران دیجیتال پیشین

نگاه به سوابق: دوقلوهای دیجیتال کارکردهای مشخصی داشته‌اند — احیا، بدل‌کاری، جوان‌سازی — جایی که اجرای انسانی همچنان محوری باقی می‌ماند. در مقابل، اینفلوئنسرهای مجازی اغلب شخصیت‌های برند دست‌چین‌شده‌ای هستند که با تعاملات اجتماعی رشد می‌کنند تا پیچیدگی روایی. تیلی نروود تلاش کرده هر دو دنیا را به هم پیوند بزند و همین عبور باعث اصطکاک شده است. صنعت تحمل و حتی جشن می‌گیرد CGI و VFX را وقتی که اجرای انسانی را تکمیل می‌کنند؛ اما زمانی که شخصیت‌های مصنوعی به‌عنوان جانشین هنر انسانی معرفی شوند، محتاط می‌شود.

پیامدهای حقوقی، اخلاقی و فرهنگی

سؤالات عملی زیادی مطرح است: آیا تصاویر یا اجراهای مبنا با رضایت استفاده شدند؟ وقتی «اجرای» یک هوش مصنوعی نتیجهٔ ورودی‌های متعدد انسانی است (بانک‌های صوتی، چهره‌های ترکیب‌شده، دیتاست‌های حرکت)، چه کسی شایستهٔ اعتبار است؟ اتحادیه‌هایی مثل SAG-AFTRA این پروژه‌ها را چگونه دسته‌بندی می‌کنند؟ فراتر از قراردادها، پیامدهای فرهنگی وجود دارد: چه معنایی دارد که یک الگوریتم را انسان‌وار کنیم و به آن جنسیت، شخصیت و داستان پس‌زمینه بدهیم؟ عمل نامیدن و جنسیت‌بخشی به یک هوش مصنوعی سوالاتی درباره نمایندگی و پاسخگویی به‌وجود می‌آورد — چه کسی مسئول بیانیه‌های عمومی، تبلیغات یا مسئولیت‌های قانونی شخصیت خواهد بود؟

انجمن‌های طرفداری و عموم مردم نیز بسته به زمینه و نحوهٔ معرفی، واکنش‌های متفاوتی به شخصیت‌های مصنوعی نشان می‌دهند. یک شخصیت CGI در یک فرانچایز محبوب، وقتی با دقت و احترام ساخته شود، قابل پذیرش است؛ یک شخصیت تجاری‌شدهٔ AI که به‌نظر می‌رسد دارد خلأ شغلی هنرمندان را پر می‌کند، احتمالاً با واکنش منفی گسترده‌تری روبه‌رو خواهد شد.

چه معنایی برای بازیگران و تماشاگران دارد

برای بازیگران، ماجرای نروود اضطراب‌ها درباره امنیت شغلی و احترام به حرفه را متمرکز می‌کند. بازیگری صرفاً درباره ظاهر نیست؛ شامل بداهه‌پردازی، انتخاب‌های اخلاقی و همان «آن چیزی»ی نامحسوسی است که هنوز قابل‌گرفتن توسط الگوریتم‌ها نیست. تماشاگران نیز اجرا را فقط برای زیبایی سطحی مصرف نمی‌کنند؛ آن‌ها برای آسیب‌پذیری و اصالتی می‌نشینند که نقص‌ها را انسانی می‌کند و شخصیت را زنده جلوه می‌دهد.

با این‌حال، این بحث درهای خلاقانهٔ جدیدی را نیز باز می‌کند. ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند به پیش‌تصویرسازی کمک کنند، به نویسندگان امکان دهند نسخه‌های متفاوتی از صحنه را بررسی کنند و به اجراگران در مطالعات حرکتی یاری برسانند. نکته کلیدی این است که فناوری باید هنر انسانی را تقویت کند — نه آن را پاک کند.

«فناوری همیشه سینما را بازتعریف کرده است،» مارکو جنسن تاریخ‌نگار سینما یادآور می‌شود. «آنچه جدید است سرعت و به‌خلافی شفافیت هوش مصنوعی است. فیلم‌سازی می‌تواند از این ابزارها سود ببرد، اما فقط وقتی خالقان در روش‌ها صریح باشند و به کارِ انسانی که زیرساخت اجرا را تشکیل می‌دهد احترام گذارند.» Marco Jensen، تاریخ‌نگار سینما.

پشت صحنه و مسیر پیش رو

اگر خالقان می‌خواهند شخصیت‌های دیجیتال پایدار بسازند، صنعت به استانداردهای روشنی نیاز دارد: رضایت برای داده‌های آموزشی، شفافیت در اعطای اعتبارها، مدل‌های جبران منصفانه اگر شباهت از اجراگران زنده استخراج شده و تعهد به بازاریابی اخلاقی. استودیوها و استارتاپ‌ها باید از ابتدا با اتحادیه‌ها، فنی‌کاران، اخلاق‌گرایان و اجراگران وارد گفت‌وگو شوند، نه اینکه بعد از شکل‌گیری واکنش عمومی به دنبال جبران باشند.

فضا برای شخصیت‌های دیجیتال در سینما و تلویزیون وجود دارد — اگر اندیشمندانه استفاده شوند، می‌توانند داستان‌ها را به جهت‌های جدیدی باز کنند. اما نامیدن یک ساختار مصنوعی «بازیگر» بدون توضیح اینکه چگونه ساخته شده یا قرار است چگونه استفاده شود، کوتاهی است که جامعه‌ای را که پروژه ممکن است به دنبال جذبش باشد، از خود می‌راند.

خلاصه اینکه: تیلی نروود می‌تواند یک پروژه هنری جذاب، نمایشگر فناوری یا نوع جدیدی از شخصیت برند باشد. اما او در حس مرسوم و مبتنی بر حرفهٔ بازیگری، بازیگر نیست. تا وقتی یک هوش مصنوعی چرخهٔ آزمون‌گیری، دشواری‌های اقتصادی، مذاکره‌های انسانی و مصالحه‌های خلاقانه‌ای را که اجرا را شکل می‌دهد تحمل نکند، سزاوارِ آن عنوان نخواهد بود.

یادداشت پایانی: این لحظه فرصتی برای صنعت است تا ارزش‌هایش را واضح کند. آیا از هوش مصنوعی برای تقویت روایت انسانی استفاده خواهیم کرد یا از شباهت‌های قابل‌تعویض برای کالایی‌سازی و تضعیف کارِ خلاقانه بهره خواهیم برد؟ پاسخ تعیین‌کننده فصل بعدی سینما خواهد بود.

منبع: variety

ارسال نظر

نظرات