تحلیل مفصل سفر احساسی و اخلاقی امیلیا هارکورت در Peacemaker

تحلیلی جامع از قوس احساسی و اخلاقی امیلیا هارکورت در فصل دوم Peacemaker، با تمرکز بر صحنه‌های درگیری، پیچش Earth X و پیامدهای اخلاقی برای فینال.

نظرات
تحلیل مفصل سفر احساسی و اخلاقی امیلیا هارکورت در Peacemaker

10 دقیقه

هشدار اسپویلر: فصل دوم Peacemaker قسمت ۷

وقتی امیلیا هارکورت دوباره در فصل دوم Peacemaker روی صفحه ظاهر می‌شود، او بیش از تجهیزات تاکتیکی و زبان تیز با خود آورده است — او قلبی زخمی و لجباز هم دارد. در مصاحبه‌ای اخیر با Variety، جنیفر هالند به عمق چشم‌انداز احساسی هارکورت، شدت فیزیکی صحنه‌های درگیری و انتخاب‌های اخلاقی پرتشویش پرداخته که فصل دوم را به سمت یک پایان انفجاری هدایت می‌کنند. این مقاله آن نکات فاش‌شده را موشکافی می‌کند، آن‌ها را به دی‌ان‌ای خلاقانه گسترده‌تر جیمز گان پیوند می‌دهد و بررسی می‌کند چرا مسیر هارکورت در منظرهٔ تلویزیون امروز—که بیشتر تشنه داستان‌های ابرقهرمانی پیچیده و بزرگ‌سالانه است—اهمیت دارد.

از افسر A.R.G.U.S. تا نقش رمانتیک زخمی

فصل اول بذرهای کشش تدریجی میان هارکورت و کریستوفر اسمیت (جان سنا) را کاشت. فصل دوم آن تنش را شتاب می‌دهد و به چیزی خام‌تر تبدیل می‌کند: هارکورت از A.R.G.U.S. اخراج شده، با لایه‌هایی از غم و بحران هویت درگیر است و خود را در مقابل نسخه‌ای از کریس می‌یابد که عاشق هارکورتِ واقعیتی جایگزین در Earth X شده است. پیچش Earth X — یک خط زمانی جایگزین که در آن نازی‌ها جنگ جهانی دوم را برده‌اند و اقلیت‌ها پاک‌شده‌اند — چرخشی جسورانه در لحن سریال است، برای برنامه‌ای که بین هجو، طنز گزنده و رمانس غیرمنتظره تعادل برقرار می‌کند.

هالند توضیح می‌دهد که او بسیاری از نقاط عطف هارکورت را در اوایل پیش‌تولید می‌دانست، اما نه همهٔ پیچش‌ها را. با توجه به رابطهٔ شخصی او با شوارانِر سری، جیمز گان — که هم سازندهٔ مشترک سری است و هم نویسندهٔ صحنه‌های محوری فصل — هالند برخی سرنخ‌های داستان را زودتر دریافت کرد و در عین حال برخی غافلگیری‌ها را مثل تماشاچیان کشف نمود. این ترکیب از دسترسی داخلی و شگفتی واقعی به هالند کمک کرده تا اصالتِ لایه‌دار به هارکورت بدهد: او سخت و صلب به نظر می‌رسد اما آسیب‌پذیری‌ای درونی دارد که مانع می‌شود سه کلمهٔ انتظاررفته را به زبان آورد.

هماهنگی صحنه‌های درگیری به‌عنوان کارکردی از شخصیت

دو سکانس در این فصل وضعیت احساسی هارکورت را از طریق عمل به‌صورت واضحی نشان می‌دهند. نخست، دعوای خشن در یک بار در قسمت اول است؛ این صحنه ماه‌ها تمرین و بازنمایی خشونتِ درونی کاراکتر بود: تهاجمی که از احساس خیانت، رهاشدگی و کوچک دیده شدن برمی‌خیزد. هالند توصیف می‌کند که این دعوا از نظر احساسی فرساینده بود؛ صحنه در طی دو روز فشرده با هماهنگ‌کننده‌های بدل‌کاری باتجربه اجرا شد که به ترجمهٔ زندگی درونی هارکورت به ضربات جسمی کمک کردند.

صحنهٔ دوم، یک قطعهٔ صحنه‌ای عبوری از جهان‌ها در قسمت هفتم است که لحن را هم از نظر روایی و هم از جنبهٔ فیزیکی وارونه می‌کند. در Earth X، سازمان A.R.G.U.S. به‌عنوان نازی‌ها نمایان می‌شود و روبه‌رو شدن هارکورت با آن‌ها تبدیل به تخلیه‌ای کاتارسیستی از خشمِ سرکوب‌شده می‌شود. هالند به یاد می‌آورد که روی صحنه حرکتِ بدل‌کاری جدیدی یاد گرفته و از لحظه‌ای که طنز تیره و خشم عادلانه را با هم می‌آمیزد هیجان‌زده شده بود: او توانست یک نسخهٔ نمادین از Mein Kampf را به سمت صورت یک نازی پرتاب کند. این نمونه‌ای برجسته است از اینکه چگونه Peacemaker از طنز، شوک و اکشن لمسی برای ارائهٔ نکات سیاسی گسترده‌تر استفاده می‌کند در حالی که به بازیگران صحنه‌هایی می‌دهد که از نظر احساسی و حسی ثبت می‌شوند.

صحنهٔ بازجویی: گفتنِ همهٔ چیز بدون گفتن «دوستت دارم»

مبادلهٔ اتاق بازجویی در قسمت هفتم میان کریس و هارکورت برجسته است چون از پی‌آمد احساسی سرراست خودداری می‌کند. کریسِ جان سنا عشقش را اعتراف می‌کند؛ هارکورت یخ می‌زند و قادر به پاسخ گفتن به آن خطی که همه انتظارش را دارند نیست. در عوض او عمل نشان می‌دهد: عبور از ابعاد برای آوردن او به خانه، به خطر انداختن لو رفتن و از دست دادن شغل. هالند اشاره می‌کند که ناتوانی هارکورت در بیان احساساتش مرکزی است برای شخصیت او — مکانیزم دفاعی‌ای که از دل از دست دادن‌ها و سرکوب عاطفی شکل گرفته است.

«آیا کافی نیست که دارم به تو می‌گویم می‌خواهم برگردی؟» این پرسش به‌ظاهر ضمنی از زبان هارکورت شنیده می‌شود. آن صحنه کلاس درسِ احساساتِ زیرِپوست است — در تقابل با بسیاری از ملودرام‌های ابرقهرمانی که اعلام‌های عشقی مانند آتش‌بازی فرود می‌آیند. در اینجا، سکوت و تعهد هستند که کار را انجام می‌دهند و نتیجه، صمیمیتی غنی‌تر و پیچیده‌تر است.

چه چیزی در خطر است زمانی که هارکورت برنامهٔ کشتن کیت را در نظر می‌گیرد؟

شاید متزلزل‌کننده‌ترین لحظهٔ اخلاقی فصل، نقشهٔ هارکورت برای کشتن کیت (دیوید دِنماَن) به‌منظور محافظت از کریس باشد. ایده به‌طرزی رقت‌انگیز نزدیک و شخصی است: کریس برادری جوان‌تر و از بعدی دیگر را کشف کرده و برای هارکورت امکان این‌که در آینده کیت ممکن است کریس را بکشد غیرقابل‌تحمل است. هالند می‌گوید وقتی فیلمنامه را خوانده، منطق هارکورت را درک کرده — تلاشی ناامیدانه برای کنترلِ آینده‌ای که از آن می‌ترسد — حتی اگر اجرای آن رابطه‌اش با کریس را برای همیشه محکوم کند.

این عنصر روایی بیننده را به پرسش وامی‌دارد: آیا عشق می‌تواند خشونت پیشگیرانه را توجیه کند؟ این پرسش در مرکز جهان اخلاقی Peacemaker قرار دارد، جایی که قهرمانان و ضدقهرمانان دائما مرز میان حفاظت و تصاحب را محو می‌کنند. سریال با دقت این مسئله را کاوش می‌کند و بینش‌هایی دربارهٔ چگونهگیِ محاسبات اخلاقی در شرایط فشار ارائه می‌دهد؛ تلاقی مسئولیت، عشق و ترس که به تصمیمات برنده‌باز می‌انجامد.

مقایسه‌ها و زمینهٔ فرهنگی

آمیختگی طنز تاریک، صحنه‌های خشونت‌آمیز و مطالعهٔ احساسی صادقانهٔ Peacemaker آن را در کنار سریال‌های ضدقهرمان دیگری مانند The Boys (آمازون) و برداشت‌های هجوآمیزتر FX از قدرت قرار می‌دهد. اما شاخهٔ Earth X فصل دوم یادآور درام‌های تاریخ‌متفاوت به سبک فیلیپ کی. دیک است و مقایسهٔ تماتیک با The Man in the High Castle آمازون را برمی‌انگیزد — سریالی که هزینه‌های اخلاقی و روانی زندگی در یک واقعیت فاشیستی جایگزین یا مقاومت در برابر آن را بررسی می‌کند. در حالی که The Man in the High Castle روی تنشِ تریلر سیاسی تکیه دارد، Peacemaker آن سنگینی را با بی‌قیدی مشخصِ گان و نوسان‌های فرهنگ‌پاپ ترکیب می‌کند.

همچنین یک خط مستقیم وجود دارد به آثار سینمایی گان. The Suicide Squad و فیلم‌های Guardians تعادل میان کمدی بلند و عجیب و لحظات انسانی برای شخصیت‌های عمیقا معیوب را برقرار می‌کنند — و فصل دوم Peacemaker حس ادامهٔ آن کوکتل لحنِ سینمایی را در مقیاس تلویزیون منتقل می‌کند. هارکورتِ هالند به‌خصوص از میل گان به دادن زندگی‌های درونی پیچیده به ضدقهرمانان و شخصیت‌های جانبی سود می‌برد. نتیجه سریالی است که می‌تواند در یک اپیزود شما را بخنداند، به خود بلرزاند و حتی به گریه وادارد.

پشت صحنه: تمرین، rapport و تیم بدل‌کاری

هالند از هماهنگ‌کنندگان بدل‌کاری و تیم‌های درگیری که صفحات فیلمنامه را به واقعیت جنبشی تبدیل کردند، ستایش می‌کند. دعوای داخل بار هفته‌ها تمرین نیاز داشت؛ درگیری Earth X یادگیری سریع و اعتماد میان بازیگران و بدل‌ها را می‌طلبید. هالند همچنین تأکید می‌کند که اجرا با جان سنا — بازیگری که برای حضور فیزیکی و حساسیت کمدی‌اش شناخته می‌شود — باعث شد صحنه‌های احساسی مانند بازجویی فوری و واقعی به نظر برسند. طرفدارانی که در شبکه‌های اجتماعی هارکورت و کریس را جفت کرده‌اند، در رشته‌های واکنش و کلیپ‌های کوتاه از شیمی میان آن دو تقدیر کردند؛ بسیاری از آن‌ها خودداریِ صحنهٔ بازجویی را بیش از اعترافِ پرملودرام ستایش کردند.

حقیقتی جالب برای طرفداران: هالند و گان گاهی خصوصی دربارهٔ خطوط داستانی گفتگو کرده‌اند — هرچند جیمز نیز عناصری را مخفی نگه داشته تا از لو رفتن شگفتی‌ها جلوگیری شود. این دینامیکِ درونس و درعین‌حال کنترل‌شده احتمالا به اجرا کمک کرده؛ هالند به‌اندازه‌ای در جریان بوده که قوس هارکورت را باورپذیر بازی کند و در عین حال غافلگیری‌هایی را هم کشف کند که واکنش‌هایش را حقیقی نگه داشته‌اند.

نکتهٔ نقدی و پیامدها برای فصل نهایی

انتخاب‌های هارکورت پیامدهای جذابی را در آستانهٔ فصل نهایی شکل می‌دهند. اگر او حاضر است کشتن کیت را در نظر بگیرد، و اگر همچنان کریس را به قیمت از دست دادن شغل و شهرتش محافظت کند، فصل از ما می‌پرسد آیا عشق و وظیفه می‌توانند در جهانی پر از مین‌های اخلاقی هم‌زیستی کنند یا نه. برخی بینندگان ممکن است از بستن دهان هارکورت آزرده شوند؛ دیگران از اجتناب سریال از تسلی‌های آسان قدردانی خواهند کرد. آن دوگانگی بخشی از قدرت Peacemaker است: سریال از دادن قند moral به مخاطب خودداری می‌کند.

نقد فیلم آنا کوواکس دربارهٔ قوس هارکورت: «هالند یک شخصیت مکمل سخت‌دل را به اهرم احساسی سریال تبدیل می‌کند. هارکورت او استدلالی برای آسیب‌پذیریِ آهسته است — یادآوری این‌که شجاعت همیشه به شکل یک سخنرانی نمی‌رسد؛ گاهی به‌صورت انتخابی مخاطره‌آمیز و ساکت نمود پیدا می‌کند.»

چگونه این فصل در روندهای کنونی تلویزیون جای می‌گیرد

تلویزیون ابرقهرمانی بیشتر به ابهام اخلاقی و ترکیب ژانرها علاقه‌مند شده است. فصل دوم Peacemaker با ترکیب طنز تاریک، وحشت تاریخ‌متفاوت و ملودرام مبتنی‌بر شخصیت به این روند می‌پردازد. این باعث می‌شود سریال هم به‌موقع و هم قابل‌تأمل باشد: برنامه‌ای که به تماشاگرانی پاداش می‌دهد که از روایت‌های ترکیبی ژانری و بازیگرانی که هم مشت‌ها و هم دل‌شکستگی‌ها را می‌فروشند لذت می‌برند.

جمع‌بندی نهایی

اجرای جنیفر هالند در نقش امیلیا هارکورت نمایشی از شخصیتی را به نمایش می‌گذارد که هم‌زمان حافظ، دادستان و عاشقِ شکسته است. از طریق بدل‌کاری دقیق، مهار احساسی دقیق و ریسک‌های روایی مثل پیچش Earth X، فصل دوم Peacemaker تماشاگران را دعوت می‌کند با ناراحتی بنشینند: با آدم‌هایی که دوستشان داریم و انتخاب‌های وحشتناک می‌کنند و با جهان‌هایی که نشان می‌دهند وضوح اخلاقی چقدر شکننده است.

اگر به فصل نهایی می‌آیید و منتظر سرانجام‌های مرتب هستید، برای سوالات بیشتر آماده باشید. Peacemaker هرگز به دنبال پایان‌های ساده نبوده — و سفر هارکورت به‌طور خاص نشان می‌دهد که سریال ترجیح می‌دهد سهام‌های واقعی و به‌هم‌ریخته را به نظم‌های کتاب‌های کمیک‌پسندانه ترجیح دهد. اینکه این شما را رضایتمند یا نگران می‌گذارد احتمالاً بستگی به این دارد که چقدر از شخصیت‌هایی که از نقشهٔ عاطفی بیرون زندگی می‌کنند، استقبال می‌کنید.

منبع: variety

ارسال نظر

نظرات