رِمو جیرونه؛ بازیگری که شرارت را آراسته کرد

نگاهی مفصل به زندگی و کارنامهٔ رِمو جیرونه، بازیگری که شرارت را با ظرافت تصویر کرد؛ از تانو کاریدی در «لا پیوورا» تا نقش انزو فراری.

نظرات
رِمو جیرونه؛ بازیگری که شرارت را آراسته کرد

9 دقیقه

رِمو جیرونه، بازیگر ایتالیایی که با حضور آرام اما نافذش در تئاتر و سینما شناخته می‌شد، در ۷۶ سالگی درگذشت. او برای تماشاگران تلویزیون نقش گائتانو «تانو» کاریدّی را در سریال نمادین لا پیوورا و برای سینمادوستان جهانی نقش انزو فراری را در فیلم Ford v Ferrari شناخته‌شده بود. جیرونه پس از نبرد با سرطان مثانه در مونت‌کارلو چشم از جهان فروبست.

از اریتره تا آکادمی رم: آغازِ راهِ یک بازیگر

رِمو جیرونه در اول دسامبر ۱۹۴۸ در اریتره به دنیا آمد، جایی که خانواده‌اش — ایتالیایی‌تبار — زندگی می‌کردند. او تحصیلات هنری خود را در آکادمی ملی هنرهای دراماتیک سیلویو دآمیچو در رم گذراند؛ نهادی که بازیگران شناخته‌شده‌ای از آن بیرون آمده‌اند و به تربیت هنرمندان متعهد معروف است. جیرونه ابتدا روی صحنه تئاتر فعالیت می‌کرد، جایی که فنونِ کنترلِ بدن و کلام را شکل داد — ویژگی‌هایی که بعدها امضای بازیگری‌اش شدند.

حرکت به سوی سینما و تلویزیون در اواسط دهه ۱۹۷۰ نقطه عطفی بود. طی پنج دهه، جیرونه تصویری خاص ساخت: شخصیت‌هایی آراسته، موقر و اغلب از منظر اخلاقی پیچیده. این ترکیبِ ظرافتِ ظاهری و تهدیدِ خاموش، او را برای نقش‌های درام‌های مافیایی و آثار دوره‌ای بدل به انتخابی طبیعی کرد.

نقطه اوج تلویزیونی: تانو کاریدی و تأثیر «لا پیوورا»

ورود جیرونه به مجموعه «لا پیوورا» در فصل سوم (۱۹۸۷) یکی از مهم‌ترین اتفاقات حرفه‌ای او بود. نقش گائتانو «تانو» کاریدّی — بانکدار فاسد و سیاست‌زده — به سرعت به یکی از آنتاگونیست‌های به‌یادماندنی سریال تبدیل شد. گفته می‌شود این شخصیت از چهره‌ها و سازوکارهای واقعی شبکه‌های مالی و مافیایی در ایتالیا الهام گرفته بود؛ یک نمونه آشکار از آنچه که رسانه‌ها و هنر درباره هم‌آمیختگی قدرت، پول و جرم فریاد می‌زنند.

لا پیوورا (به معنای «اختاپوس») نه تنها یک درام جنایی بود؛ بلکه نمایشی از خزنده‌گی نفوذ سازمان‌های جنایی در هر لایهٔ جامعه به شمار می‌آمد. این سریال راه را برای تولیدات بعدیِ جسورانه‌تر در عرصهٔ جناییِ ایتالیا هموار کرد؛ آثاری مانند گوموررا که بعدها با رویکردی نیمه‌مستند به همین حوزه پرداختند. تانو کاریدیِ جیرونه، با تلفیقِ شیک‌پوشیِ بورژوایی و تهدیدی که همیشه زیر پوستش جریان داشت، تبدیل به چهره‌ای شد که بیننده را به تماشا و احساس واکنش وامی‌داشت.

ورود به سینمای بین‌المللی: نقش‌هایی که جهانی شدند

جیرونه در سینمای بین‌الملل نیز حضوری محسوس داشت. در فیلم Live by Night به کارگردانی بن افلک (۲۰۱۶) نقش ماسو پِسکاتوره را بازی کرد؛ شخصیتی که حتی در لحظات کوتاه حضورش، فضای داستان را تغییر می‌داد. در The Equalizer 3 (۲۰۲۳) نیز نقش مکملی ایفا کرد که گرچه زمان کمی بر پرده داشت، اما وزنِ هنریِ صحنه را بالا برد.

در Ford v Ferrari (۲۰۱۹)، جیرونه انزو فراری را به تصویری تبدیل کرد که هم غرور و هم اقتدار را به همراه داشت. منتقدان بازی او را به‌خاطر مهارِ خشم و غرورِ نهفته تحسین کردند؛ نمونه‌ای از بازیِ درونی و فاقد جلوه‌گریِ اغراق‌آمیز که نشان‌دهنده تجربهٔ دیرین او بر صحنه و جلوی دوربین بود.

Remo Girone

شیوهٔ بازیگری: تهدیدِ آرام یا خشمِ پوشیده؟

یکی از ویژگی‌های بارزِ جیرونه، توانایی انتقالِ تهدید بدون فریاد یا ژست‌های نمایشی بود. او از حرکاتی ظریف، کنترل‌شده و نگاه‌هایی حساب‌شده استفاده می‌کرد تا شخصیت‌های صاحبِ قدرتش را بسازد. این نوع بازیگری، که بیشتر بر ارتفاعِ زیرپوستیِ رابطه‌ها و منطقِ رفتار تأکید دارد تا بر انفجارِ احساسات، باعث می‌شد مخاطب با نوعی تعلیقِ اخلاقی روبه‌رو شود: از یک سو مجذوبِ شیکی و کُنش‌های کنترل‌شده می‌شد و از سوی دیگر از موضعِ انسانیِ شخصیت‌ها آگاه و نگران می‌ماند.

این الگوی بازی، جیرونه را به ستونی برای نقش‌های اَبَرِقدرتِ عصر خود بدل کرد: بانکدارانِ متقلب، رؤسای کارتل و سرمایه‌دارانِ بی‌رحم که در پسِ ظاهری مُتمدنانه، دست‌های آلوده‌ای داشتند. تفاوتِ او با بازیگرانِ کلیشه‌ایِِ «آنتاگونیست» در همین لایه‌های انسانی بود؛ جایی که او همیشه ذره‌ای درد، پشیمانی یا تضادِ درونی می‌گذاشت تا نقش بدل به یک کاریکاتور مطلق نشود.

جوایز، تقدیرها و بازشناسی بین‌المللی

جیرونه در سال‌های پایانیِ عمرش نیز مورد تقدیر قرار گرفت. در ۲۰۲۱، هر دو جشنوارهٔ فیلم ونیز و جشنوارهٔ فلیا‌نو جایزه‌هایی برای یک عمر فعالیت هنری به او اهدا کردند؛ نشانه‌ای از بازشناسیِ هم تئاتری بودنِ ریشه‌ها و هم دوامِ حضوری که در سینما و تلویزیون داشت. این جوایز نه فقط اطلاعاتی دربارهٔ کارنامهٔ او که گواهی‌ای بودند بر تأثیری که سبکِ بازی و انتخاب‌های هنری‌اش بر نسل‌های بعدی گذاشت.

علاوه بر این‌ها، منتقدان و پژوهشگران رسانه‌ای، آثار او را نمونه‌ای موفق از تبدیلِ «تیپ شدن» به «هنر» می‌دانند؛ جایی که یک بازیگر به‌طرز هوشمندانه‌ای نقش‌های تکرارشوندهٔ قدرت را طوری اجرا می‌کند که هر بار لایه‌ای جدید از معنی و پیچیدگی نمایان می‌شود.

زندگی شخصی و روابط؛ پشتِ پردهٔ تصویر عمومی

رِمو جیرونه در سال ۱۹۸۲ با ویکتوریا زینی، بازیگر، ازدواج کرد. این پیوندِ طولانی‌مدت و زندگی خانوادگیِ نسبتاً کم‌هیاهو، تصویری از ثباتِ شخصی در مقابل طوفانِ تصویرهای عمومی ساخت. او فرزندخواندگانی چون ورونیکا و کارل داشت که از زندگی خصوصی او محافظت می‌کردند. برای بسیاری از طرفداران، تضادِ بین زندگی خانوادگیِ آرامِ جیرونه و نقش‌های متمایل به فسادش خود جزیی از جذابیتِ هنری او بود؛ نشان از تواناییِ تفکیکِ دنیای خلق‌شده روی پرده و جهان واقعیِ بازیگر.

جیرونه و ژانر مافیایی: میراثی که ادامه خواهد داشت

یکی از مؤثرترین جنبه‌های کارنامهٔ جیرونه، تأثیرش بر ژانرِ درامِ مافیایی اروپایی است. او نه تنها نقش‌هایی را بازی کرد که انعکاس‌دهندهٔ واقعیت‌های تلخِ جامعه بودند، بلکه با نوعِ شیوهٔ بازی‌اش نشان داد که چگونه می‌توان پیچیدگی‌های اقتصادی، سیاسی و اخلاقیِ فساد را در قالب شخصیت‌هایی کم‌حرف اما عمیق نمایش داد.

اگر دربارهٔ آیندهٔ درام‌های جنایی اروپا صحبت کنیم، ردپای جیرونه را در دو جا می‌توان دید: نخست در شیوهٔ خلقِ شخصیت‌هایی که چندوجهی‌اند، و دوم در توجه به بافتِ اجتماعی و اقتصادی که جرم در آن ریشه می‌گیرد. آثار بعدیِ این ژانر که به دنبال نشان دادنِ تار و پودِ نفوذ و همدستی می‌روند، از میراثِ این نوع بازیگری سود برده‌اند.

نقد و نگاه علمی: چرا بازیِ جیرونه مهم‌تر از نقش‌ها بود؟

از منظر نقدِ سینمایی، بازی رِمو جیرونه نمونهٔ درسی از «اقتصادِ بیان» است. به جای آنکه هیاهوی دراماتیک را ابزارِ تأثیر قرار دهد، او از سکوت، مکث و کوچک‌ترین اشاره‌های بدنی بهره برد تا معنا بسازد. این تکنیک الزاماً بازتابِ تجربهٔ تئاتری اوست؛ تجربه‌ای که به بازیگر می‌آموزد چگونه هر واژه و هر نفس می‌تواند بارِ معنایی زیادی به همراه داشته باشد.

تحلیلگران فرهنگی نیز به این نکته اشاره کرده‌اند که شخصیت‌های جیرونه اغلب зеркало‌ای از مسائلی بودند که در ایتالیا و اروپا رخ می‌داد: فساد مالی، هم‌پوشانیِ قدرت سیاسی و اقتصادی، و فرهنگِ پوشیده‌ای که جرم را مشروع جلوه می‌داد. به این ترتیب، کار او فقط تفریح یا سرگرمی نبود؛ بلکه نوعی بازنمایی اجتماعی که می‌توانست بیننده را به تفکر و بحث وادارد.

نمونه‌هایی برای بازیگران جوان؛ آموختنی‌ها از کارنامهٔ او

  • اهمیت کنترلِ بدن و صدا: جیرونه نشان داد که چگونه کنترلِ دقیقِ بیان می‌تواند اعتبارِ نقش را افزایش دهد.
  • چگونگی کار با نقش‌های تیپیکال: او ثابت کرد که تیپ‌سازی اگر با جزئیاتِ انسانی همراه باشد، از تکرار صرف فراتر می‌رود.
  • انتخاب نقش‌های متنوع در حیطهٔ بین‌المللی: حضور در پروژه‌های خارجی کمک کرد تا او به بازیگری فراتر از مرزها بدل شود.
  • حفاظت از زندگی خصوصی: جیرونه مثالِ خوبی از چگونگی حفظ ثباتِ زندگی شخصی در برابر فشارِ رسانه‌ها بود.

چرا مرگ او برای سینما اهمیت داشت؟

درگذشت رِمو جیرونه به این معنا نیست که تنها یک بازیگر را از دست دادیم؛ بلکه گونه‌ای از بازیگری را که مبتنی بر دیرپایی، ظرافت و تأمل بود، از منظرِ زنده‌ها کم‌رمق‌تر کردیم. در روزهایی که دراماتیک‌سازیِ لحظه‌ای و اغراق در برخی تولیدات تجاری دیده می‌شود، کارنامهٔ جیرونه یادآورِ ارزشِ صبر و ظرافت است. او به ما نشان داد که چه‌گونه یک نقشِ آنتاگونیست می‌تواند به وسیلهٔ آوا، نگاه و حرکتِ دقیق، انسانی عمیق و قابل‌تأمل ساخته شود.

میراثِ او در فیلم‌ها و سریال‌هایی که بازی کرد باقی خواهد ماند؛ از صحنه‌های پرتنشِ لا پیوورا تا قاب‌های آرام در Ford v Ferrari. برای علاقه‌مندان به تاریخِ سینما و پژوهشگرانِ رسانه، رِمو جیرونه نمونه‌ای از کاریزما و کمالِ بازیگری است که ارزشِ مرور و تحلیل را دارد.

در پایان، شاید بهترین شیوهٔ بزرگداشتِ او، نگاه دوباره به آثارش و مطالعهٔ سازوکارهایی باشد که او از طریق بازی‌اش روایت می‌کرد: سازوکارهایی که نشان می‌دادند قدرت تا چه اندازه می‌تواند آراسته و هم‌زمان فاسد باشد. جیرونه برای مخاطبانش شخصیتی ساخته بود که هم می‌ترساند و هم جذب می‌کرد؛ ترکیبی که کمتر در زمانهٔ امروز یافت می‌شود.

منبع: hollywoodreporter

ارسال نظر

نظرات