9 دقیقه
یک فیلم میتواند تماشاگر را به وجد آورد، عصبانی کند یا او را به گفتگو وادارد. «یک نبرد پس از نبرد دیگر» از پل توماس اندرسون، با بازی لئوناردو دیکاپریو، دقیقاً چنین کاری کرده است: اثری تقریباً سه ساعته که هم به تحسین منتقدان مستقل تبدیل شده و هم محور مناقشههای فرهنگی در شبکههای اجتماعی و رسانهها گردیده است.
فیلمی آمیخته با پینچون و طنزی تلخ
اندِرسون از رمان توماس پینچون، «ونلند»، الهام گرفته و آن را به یک روایت معاصر تبدیل کرده است؛ قصهای سیاسی و تیزبین که عناصر پستمدرن و پیرنگِ توطئهآمیز را بکار میگیرد. در مرکز فیلم، لئوناردو دیکاپریو نقش انقلابی سوختهای را بازی میکند که برای نجات دخترش از دست یک افسر نظامی ملیگرای سفیدپوست، نقشه میکشد. شخصیتِ مقابل، که شان پن آن را بازی میکند، تصویری کاریکاتوری و در عین حال تهدیدآمیز از اقتدار نظامی و افکار افراطی ارائه میدهد.
این ترکیب از واقعگرایی انسانی و فانتزیِ هذیانی باعث شده تا فیلم در مرز میان هشدار و اغواگری قرار گیرد. آیا اندرسون در حال هشدار دادن به مخاطب است یا در حال نمایش جذابیت خشونت سیاسی؟ جواب بسته به خوانشِ بیننده تغییر میکند.
چرا واکنشها به فیلم تا این حد قطبی شدهاند؟
بخش بزرگی از جنجال به زمانبندی و زمینه سیاسی بازمیگردد. اثری که تصویری از آمریکا نشان میدهد شبیه یک سناریوی پارانوئید و نمادین، برای مخاطبانی که از قطببندی سیاسی نگراناند، به منزلهٔ هشداری مستقیم خوانده میشود. تصاویر شورش، ترورها و خشونتهای سازمانیافته دولتی در فیلم میتواند بهعنوان تحریکی واقعی تفسیر شود.
از سوی دیگر، کسانی که فیلم را ستایش میکنند، آن را طنزی تیره و فابل خلاق میدانند؛ اثری که افراطگرایی را کنتراست میکند و چرخهٔ خشونت سیاسی را بهصورت یک داستان اغراقشده به نمایش میگذارد تا مخاطب با هزینهٔ انسانی چنین انتخابهایی مواجه شود. به عبارتی، فیلم بیشتر هشدار میدهد تا تشویق کند.
پیشینه تاریخیِ مناقشه در سینما
آثار سیاسی همیشه بستر بحث بودهاند: از «Do the Right Thing» اسپایک لی تا «نیکسون» الیور استون، سینماگران زیادی با فیلمشان بحث عمومی را تحریک کردهاند. اندرسون با تن صدای تقریباً اپراتیک، زمان اجرا طولانی و شخصیتهای پیچیده، به آن سنت پیوسته و آن را به مرحلهای دیگر کشانده است. کسانی که آثار قبلی او را دیدهاند، مثل «در دل تاریکی» یا «استاد»، متوجه میشوند که او همواره جذب شخصیتهای کاریزماتیک اما اخلاقاً پیچیده شده است.
واکنشهای جناح راست: هشدار، اتهام و نگرانی
کامنتارهای محافظهکار و سایتهای خبری راستگرا فیلم را متهم به رمانتیزه کردن خشونت چپگرایانه کردهاند. برخی از این منتقدان میگویند تصویری که فیلم ارائه میدهد این پیام را میفرستد که اقدامات مستقیم و خشونتآمیز میتواند پاسخ مشروع به بیعدالتی سیستماتیک باشد. در بحبوحهٔ بحثهای اخیر دربارهٔ تروریسم داخلی و خشونت سیاسی در آمریکا، چنین واکنشهایی پیشبینیپذیر بودند.
این گروه استدلال میکنند که صحنههای پرهیجان و پرخونِ فیلم میتواند الگوسازی خطرناکی ایجاد کند، بهویژه وقتی که دشمنان داستان به شکلی شبیهسازیشده و اغراقشده نشان داده شدهاند. در نظر این منتقدان، نمایشی که عناصر انتقامجویانه را بدون محکومیت آشکار به تصویر میکشد، میتواند خوانش خطرناکی بهدنبال داشته باشد.
دفاع منتقدان: سِیر طنز، فانتزی و پیچیدگی اخلاقی
منتقدان سینمایی برجسته خوانش متفاوتی ارائه دادهاند. آنها تأکید میکنند که فیلم چیزی شبیه دستورالعمل رفتاری نیست؛ این یک روایت فرضی، اغراقشده و گاه کمیک-هراسناک است که با اغراقِ سیاسی و شخصیتی بازی میکند. برخی از دشمنان فیلم کاملاً اغراقآمیز و نزدیک به کارتون نشان داده شدهاند، در حالی که شبکهٔ شورشیان بیشتر به یک سازهٔ سینمایی سازمانیافته شبیه است تا یک حرکت اعتراضی واقعبینانه.
نویسندگان منتقد همچنین به هزینههای انسانی انتخابِ خشونت اشاره کردهاند: از فروپاشی خانوادهها تا صدمات فرعی و مخاطرات روانی. این زاویهٔ دید نشان میدهد که فیلم بیش از هر چیز به بررسی تبعات میپردازد و نه به ستایش خودِ عملِ خشونتآمیز.
جایگاه نقد ادبی و سینمایی
خوانشهایی که فیلم را نقد میکنند، اغلب به فرم و زبان سینمایی اشاره دارند: استفاده از نماهای دنبالکنندهٔ طولانی، طراحی صحنهٔ دقیق و تمرکز بر اجراهای فیزیکی و خستهٔ بازیگران بهویژه لئوناردو دیکاپریو که نقش مردی را دارد که حافظه، خشم و فرسودگی را با هم حمل میکند. این انتخابهای تکنیکی به فیلم جلوهای ملموس میدهد که تماشاگر را از ابتدا وارد موقعیت میکند.
مقایسهها: از پینچون تا دراجنریای سینما
الهامات اندرسون چندمنبعی است: فضاهای توطئهآمیزِ پینچون، طنز سیاهِ «Dr. Strangelove»، و بازتابهای دراماتیک جنبشهای رادیکال دههٔ 60 و 70 که در آثاری چون درامهای متاثر از گروههایی مانند Weather Underground دیده شدهاند. علاوه بر این، میتوان المانهایی از آثار سینماگران معاصری را نیز در آن یافت که مسائل سیاسی و اخلاقی را دراماتیزه میکنند.
در چارچوب بزرگتر سینما، این فیلم بخشی از روندی است که در آن فیلمسازان به بررسی اخلاق اعتراض، جذابیت خشونت و محدودیتهای مقاومت نهادی میپردازند. این روند نشاندهندهٔ تمایلی است برای کاوش در مرز میان نمایش و دعوت به عمل، مرزی که همیشه در هنر سیاسی دشوار و مبهم است.
پشت صحنه: دوامِ پروژه و انتخابهای فنی
منابع نزدیک به تولید گزارش دادهاند که اندرسون این اقتباس را طی سالها در دست بازنویسی داشته و تلاش کرده ساختار رمان پینچون را به فرم سینمایی قابلتحمل تقریباً سه ساعته تبدیل کند. در صحنهها، گفته میشود دیکاپریو خواهان اجرای فیزیکی و واقعی برای انتقال خستگی و تروما بوده و کارگردان نیز از جلوههای عملی برای حفظ واقعگرایی استفاده کرده است.
طراحی تولید، گریم و نورپردازی نقش مهمی در ایجاد فضای اختناقی و تندِ فیلم ایفا میکنند. استفاده از نماهای طولانی و کُند، همراه با موسیقی متنِ گاه سنگین، به تقویت حس اپرایی فیلم و بزرگنمایی موقعیتها کمک کرده است.
واکنش تماشاگران و مسیر اکران
واکنش تماشاگران در جشنوارهها متنوع بود: از تشویق و خندههای رهاییبخش تا آهِ تامل برانگیز و نفسگیر. در شبکههای اجتماعی هشتگها و بحثها فیلم را به صدر اخبار کشاند و فروشی بیش از صد میلیون دلار در سطح جهانی برای فیلم ثبت شد که نشاندهندهٔ این است که سینمای بحثبرانگیز همچنان میتواند مخاطب جذب کند.
این تقسیم واکنش میان ستایش و انتقاد، فیلم را در مرکز مناظرات سینمایی و فرهنگی قرار داده است؛ مناظرهای که نه تنها دربارهٔ محتوا، بلکه دربارهٔ مسئولیت سازندگان و پخشکنندگان نیز هست. آیا باید فیلمها جسورانه باشند و احتمال سوءبرداشت را به جان بخرند، یا بهتر است مسائل حساس را بهسادگی کاهش داده و از لبهٔ تیزی فاصله بگیرند؟
پیامدها برای جوایز و صنعت سینما
تجربه نشان داده که کارهای قطبیشده گاهی در فصل جوایز بیشترین ماندگاری را دارند، زیرا بحث و توجه عمومی از آنها یک روایت میسازد. با این حال، تبدیلِ جنجال به جوایز بستگی به نظرات آکادمیها، واکنش بازار و حساسیتهای سیاسی زمان دارد. فیلم اندرسون، با تمام پیچیدگیهایش، بحث دربارهٔ نقش سینما در روایت سیاسی را دوباره داغ کرده است.
برای استودیوها و پخشکنندگان، این فیلم یادآوریِ همان تعادل ظریف است: دنبال کردن هنر جسورانه که جلب توجه میکند، در کنار مدیریت ریسکهای تبلیغی و شناخت چگونگی برخورد رسانهها با هر قابِ فیلم.
عناصر فنی که فیلم را متمایز میکنند
- نورپردازی و طراحی صحنه: فضاسازی اپرایی و جزئینگر که حسِ اغراق را پررنگ میکند.
- فیلمبرداری: استفاده از تراکینگشاتهای طولانی برای ایجاد پیوستگی در روایت و تمرکز بر بدن بازیگران.
- صداگذاری و موسیقی: تکههایی که گاه به طرز آزاردهندهای مدتِ تماشاگر را نگه میدارد و هیجان را افزایش میدهد.
- گروه بازیگران: بازی دیکاپریو که ترکیبی از خستگی، خشم و تضادِ درونی را نشان میدهد و بازی شان پن در نقش مقابل.
چرا این جزئیات مهماند؟
چون نشان میدهند فیلم فقط یک بیانیه سیاسی نیست؛ این یک تجربهٔ سینمایی است که از زبان فرم و تکنیک برای برانگیختن احساسات و فکر استفاده میکند. وقتی فرم و محتوا با هم کار میکنند، نتیجه میتواند تأثیرگذارتر و در عین حال بحثبرانگیزتر باشد.
چند پرسش که تماشاگران پس از خروج از سالن میپرسند
آیا فیلم از نظر اخلاقی مسئولیت پیامدهای احتمالی خود را بر عهده دارد؟ آیا نمایش خشونت در قالب یک فابلِ فرضی، خطر طبیعیسازی خشونت را دارد؟ آیا تقلید از رمانهای پیچیدهٔ پستمدرن همیشه برای تبدیل شدن به سینما مناسب است؟ این پرسشها نه تنها به فیلمِ اندرسون بلکه به کلِ سینمای سیاسی امروز مربوطاند.
فیلمسازان، منتقدان و مخاطبان باید در فضای عمومی دربارهٔ این مسائل گفتگو کنند—نه تنها برای اخلاقِ محتوا، بلکه برای درک نقش هنر در جامعهٔ دموکراتیک.
در نهایت، «یک نبرد پس از نبرد دیگر» فیلمی راحت و آسوده نیست؛ این اثر تضادها را به نمایش میگذارد: اجراهای بزرگ و تصاویر تند، طنز و ملودرام، تحریک و تأمل. چه آن را بیپروا بدانید و چه روشنگر، فیلم به یکی از اهداف قدیمی سینما رسیده است: بیرون بردن تماشاگر از سالن و وا داشتن او به حرف زدن.
منبع: hollywoodreporter
ارسال نظر