10 دقیقه
یک پروژه جنجالی تازه با عنوان Everybody Wants To F*ck Me (هرکسی میخواهد با من باشد) با ترکیب بازیگران مطرح و تیم تولید جاهطلب وارد مرحله اجرا شده است. تارون اگرتون نقش اصلی را بر عهده دارد و جسیکا هنویک هم در کنار او قرار میگیرد؛ فیلمی که ژانرها را میآمیزد و در پسزمینه پیچیده و غیرقابلپیشبینی دنیای دوستیابی مدرن در لندن روایت میشود. این پروژه جدید، اثر نویسنده-کارگردان جوان جاناتان شِی است که فیلمنامه را نوشته و کارگردانی آن را بر عهده دارد و ترکیبی از طنز سیاه، بدبیاریهای رمانتیک و تعلیق را هدایت میکند.
چرا این فیلم توجه را جلب کرده است؟
اسم جنجالی فیلم و حضور بازیگرانی که هم بین مخاطبان عام شناختهشدهاند و هم در محافل نقدی اعتبار دارند، باعث شده Everybody Wants To F*ck Me در همان لحظه اعلام رسمی تولید، خبرساز شود. اما فراتر از تیترهای تحریکآمیز، آنچه این پروژه را جذاب میکند، ترکیب چند عنصر است: نگاه معاصر به فرهنگ دوستیابی، ترکیب ژانرها و حمایت مالی و لجستیکی از سوی نهادهای اروپایی معتبر. این مثل پروژههایی است که هم برای جشنوارهها جذاباند و هم قابلیت عرضه بینالمللی و تجاری را دارند.
تولید، تأمین مالی و برنامه انتشار
این فیلم همکاری مشترک بین Studiocanal، Film4، LuckyChap و Parkville Pictures است؛ Studiocanal و Film4 تأمین مالی را به عهده گرفتهاند. Parkville Pictures که در جشنواره ساندنس مورد تقدیر قرار گرفته و LuckyChap که به پروژههای با پروفایل بالا و بحثبرانگیز متصل است، در تولید نقش دارند؛ سسیلیا فروگیوله و الیویه کامفر نیز تهیهکنندگی را همراهی میکنند. Film4 در توسعه فیلمنامه با شِی همکاری داشته و انتخاب بازیگران توسط کارگردان کست، خارمل کوکرِین، هدایت میشود.
فیلمبرداری اصلی قرار است از ماه آینده در لندن آغاز شود و Studiocanal قصد دارد فروش جهانی را در بازار AFM (بازار فیلم آمریکا) راهاندازی کند، در حالی که اکران سینمایی در قلمروهایی مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان، استرالیا، نیوزیلند، بنلوکس و لهستان برنامهریزی شده است. این الگوی همکاری—ترکیب حساسیت مستقل با پشتوانه استودیویی—نشان میدهد که فیلم هم از منظر صمیمیت روایی و هم از نظر قابلیت فروش تجاری طراحی شده است.
چشمانداز تجاری و جشنوارهای
وقتی یک پروژه هم طعم مستقل دارد و هم حمایت قوی توزیعکنندهها را، معمولاً راهی دو مسیری میشود: رقابت در جشنوارهها برای جذب نقدهای مثبت و سپس استفاده از آن اعتبار برای فروش بینالمللی. ترکیب LuckyChap و Parkville به فیلم دسترسی به فضاهای جشنوارهای را میدهد، و Studiocanal نیز میتواند تضمینکننده یک کمپین فروش منسجم در بازارهای کلیدی باشد. چنین ساختاری باعث میشود که فیلم شانس تبدیل شدن به یک «سورپرایز آرتهاوس» را داشته باشد؛ یعنی فیلمی که هم مخاطب منتقدان را راضی کند و هم تماشاگران عام را جذب کند.
اهمیت کست و نقش تارون اگرتون
اگرتون در مسیر حرفهایش نشان داده که تمایل دارد بین تریلرهای پرمخاطب و درامهای مستقل جابهجا شود؛ او بعد از تولید و بازی در She Rides Shotgun برای Lionsgate و حضور در پروژههای موفق پلتفرمی مانند Black Bird و Carry On، هم جذابیت نقش اول را دارد و هم آمادگی برای بازی در کاراکترهای اخلاقاً پیچیده. این ترکیب باعث شده او برای پروژهای که نیازمند بازیگر دارای کاراکتر و توانایی کمدیِ تلخ است، انتخاب مناسبی به نظر برسد.
جسیکا هنویک هم در چند ژانر در حال ساختن کارنامهای قوی است: از Silo در Apple TV+ تا پروژههایی در بستری مانند A24/Studiocanal، و کار اخیرش در نتفلیکس. او توانایی تلفیق اکشن و ظرافت احساسی را دارد و این تعادل میتواند مکملی عالی برای نیروی کمدی و دامنه دراماتیک اگرتون باشد.
چه ترکیب بازیگریای انتظار میرود؟
- تضاد نقشهای مرکزی: شخصیتهای پیچیده و گاهی ضدقهرمانانه که طنز تلخ در دیالوگها و موقعیتها را تقویت میکنند.
- فضای نقشآفرینیهای نوظهور: حضور استعدادهای نو که میتوانند فیلم را به عنوان سکوی پرتاب معرفی کنند.
- پویایی زوج بازیگری: ترکیب کمدی و حساسیت در روابط شخصیتی که یادآور آثار موفق بریتانیایی است.
الهامها و مقایسهها: از Fleabag تا Killing Eve
بسیاری منتظرند که فیلم در زمینه طنز روابط و بیان صریح موضوعات رمانتیک، طنینهایی از درامهای بریتانیایی موفقی مثل Fleabag داشته باشد؛ یعنی ترکیب هوشمندانهای از طنز خودآگاه و احساس ناامنیهای انسانی. از سوی دیگر، جنبههای تریلری میتواند یادآور بازی موش و گربهای باشد که در آثار مثل Killing Eve دیدهایم—یک تعلیق روانی که با بازیگران قوی و ریتم تند همراه است.
از منظر مضمون، این فیلم در جریان کلی آثاری قرار میگیرد که فرهنگ اپلیکیشنهای دوستیابی، روابط کوتاهمدت و اضطرابهای هزارهایها را به عنوان منابع طنز سیاه و کنکاش اجتماعی به کار میگیرند. این گرایش در سینما و تلویزیون به فیلمسازان اجازه میدهد که هم خندهدار و هم نگرانکننده باشند؛ ترکیبی که اگر با حساسیت روایت شود، میتواند به گفتوگوهای اجتماعی جدید درباره روابط دیجیتال و تنهایی در شهرهای بزرگ منجر شود.
تیم خلاق و جایگاه صنعتی
Studiocanal مسئول فروش بینالمللی در AFM است؛ این انتخاب استراتژیک نشاندهنده اعتماد به بازارپذیری جهانی پروژه است. رون هلپرن، جو نافتالین و ایزابل کارتر این پروژه را برای Studiocanal نظارت میکنند، و فارحانا بولا و دیوید کیمبانگی مسئولیت آن را برای Film4 بر عهده دارند. وجود LuckyChap (شرکت مرتبط با پروژههای پرمخاطب و بحثبرانگیز) و Parkville (برگزیده ساندنس) نشان میدهد که فیلم هدفش هم اعتبار هنری و هم مسیر عرضه جشنوارهای است.
نکتهای که برای طرفداران و ناظران صنعت جلب توجه میکند، انتخاب خارمل کوکرِین به عنوان کستینگ دایرکتر است؛ او سابقهای در کنار هم قرار دادن بازیگران شناختهشده و استعدادهای نوظهور دارد که میتواند Everybody Wants To F*ck Me را به سکوی نمایش بازیگران تازه تبدیل کند. چنین رویکردی معمولاً به فیلم اجازه میدهد تا از جذابیت ستارهها بهره ببرد و در عین حال چهرههای نو را معرفی کند.
نقش تهیهکنندگان و تدوین مسیر جشنوارهای
ترکیب تهیهکنندگان با سوابق مختلف—از تهیهکنندگان جشنوارهای تا تولیدکنندگان با تجربه تجاری—معمولاً به پروژه انعطاف لازم برای انتخاب مسیر اکران میدهد. آنها میتوانند تصمیم بگیرند که فیلم ابتدا در کدام جشنوارهها نمایش داده شود، چه نوع کمپینی برای جذب منتقدان اجرا شود و سپس با کدام استراتژی وارد بازارهای بینالمللی شود. این تصمیمات در موفقیت نهایی فیلم، چه از منظر مالی و چه از منظر شهرت، نقش تعیینکنندهای دارند.
موضوعات فیلم و چالشهای روایی
اگرچه جزئیات دقیق داستان هنوز پنهان است، اما از روی تیتر و صحبتهای اولیه میتوان حدس زد که فیلم میخواهد صراحت وProvocation را با شفقت ترکیب کند؛ یعنی نه صرفاً به دنبال شوکآفرینی بلکه بررسی عمیقتر مسائل انسانی پشت آن شوخیها و رفتارهای جنسی و احساسی. تعادل بین تحریک و همدلی—آنجایی که شخصیتها تحریکآمیز رفتار میکنند اما تماشاگر هم با انگیزهها و آسیبهایشان همدل میشود—چالش اصلی هر کمدیتریلری است.
علاوه بر این، پرداختن به موضوعاتی چون اپلیکیشنهای دوستیابی و فرهنگ hookup میطلبد که فیلم هم زمانهنگر باشد و هم از کلیشهها عبور کند؛ روایت باید نشان دهد چگونه فناوری و مکانهای شهری مثل لندن شیوههای ملاقات، اتصال و قطع ارتباط را شکل میدهند، و در عین حال از نگاه انتقادی به پیامدهای روانی و اجتماعی این شیوهها بپردازد.
نمونههای روایی و سبک
- استفاده از زبان طنز تند و تلخ برای نقد رفتارهای اجتماعی
- صحنههای کوتاه و ریتم تند که مناسبات سریع دیجیتال را منعکس میکنند
- فضاسازی شهری لندن به عنوان کاراکتری جداگانه که بر تصمیمها و احساسات شخصیتها تأثیر میگذارد
چشمانداز بازار و آینده فیلم
آینده تجاری Everybody Wants To F*ck Me تا حد زیادی بستگی به چند عامل کلیدی دارد: توازن بین کمدی و تهدید، واکنش اولیه منتقدان در جشنوارهها، و کیفیت اجرای بازیگران اصلی. اگر فیلم بتواند همزمان خندهدار، نگرانکننده و ملموس باشد، احتمالاً هم در جشنوارهها موفق خواهد شد و هم در پلتفرمهای استریم و اکران محدود تجربه موفقی کسب میکند.
در بازار فعلی که محتواهای ژانر هیبریدی (ترکیبی) محبوبیت یافتهاند، پروژههایی که داستانهای شخصی و شهری را با لحن منحصربهفرد ارائه میکنند، شانس بیشتری برای برجسته شدن دارند. حمایت Studiocanal و Film4 نیز یک لایه اطمینان تجاری فراهم میآورد که میتواند به جذب خریداران بینالمللی کمک کند.
پتانسیل تبدیل شدن به اثر بحثبرانگیز یا تحسینشده
با توجه به عنوان تحریکآمیز و محتوای مرتبط با روابط جنسی و دوستیابی، فیلم ممکن است بحثبرانگیز شود؛ اما اگر فیلمنامه و اجرای بازیگران به سمت همدلی و کنکاش انسانی هدایت شود، این بحث میتواند فضای تبلیغاتی مثبتی خلق کند. در مقابل، اگر لحن فیلم صرفاً بر provocation متکی باشد، خطر از دست رفتن اعتبار جشنوارهای و نقدهای منفی وجود دارد.
چه نکاتی را دنبالکنندگان سینمای بریتانیا باید بدانند؟
- این فیلم نشانهای از ادامه روند تقاطع صنعت مستقل و استودیویی در بریتانیا است—جایی که آثار جسورانه میتوانند پشتیبانی مالی قوی هم داشته باشند.
- اگر تارون اگرتون و جسیکا هنویک در ترکیب با کارگردانی جوان و حمایتی قوی قرار بگیرند، احتمال دارد که فیلم به عنوان نقطه عطفی در کارنامه آنها و نیز در موج تازه کمدیتریلرهای بریتانیایی باشد.
- نقش بازارهای بینالمللی و جشنوارهها در تعیین مسیر اکران و موفقیت تجاری فیلم تعیینکننده خواهد بود.
در نهایت، با وجود تمام گمانهزنیها، پیام روشن است: این فیلم یکی از عنوانهایی است که باید در فهرست دنبالشدگان سینمای معاصر بریتانیا قرار بگیرد. ترکیب چهرههای شناختهشده، تیم تولیدی قدرتمند و موضوعی معاصر درباره فرهنگ دوستیابی، همه دستبهدست هم دادهاند تا Everybody Wants To F*ck Me به اثری تبدیل شود که نهتنها کنجکاوی عمومی را برمیانگیزد، بلکه میتواند گفتوگوهای جدیدی درباره روابط، جنسیت و تنهایی شهری ایجاد کند.
منبع: deadline
ارسال نظر