8 دقیقه
دنیایی ساختهشده از درام و انسانیت
برخلاف بسیاری از فیلمهای تجاری ژانر وحشت که تنها به «پریدن ناگهانی» (jump scares) متکیاند، مجموعه The Conjuring همیشه در هستهٔ خود بر درام انسانی تمرکز داشته است. جیمز وان دریافت که وحشتِ مؤثر تنها وقتی کار میکند که مخاطب نسبت به آدمهایی که تجربهٔ ترس را پشت سر میگذارند احساس دلسوزی و همذاتپنداری کند. این بینشِ نویسنده-کارگردان باعث شد که داستانها فراتر از جلوههای بصری و صدا باشند و به مواجهات انسانی معنا بدهند.
روایتهای او ترکیبی از کلیشههای کلاسیک وحشت با عمق احساسی بودند. نتیجه جهانی بود که زنده بهنظر میرسید — لنگر آن رابطهٔ بسیار شخصی میان محققان فراطبیعی، اد و لورین وارن، بود. داستان عشق و ایمان آنها روح The Conjuring را تشکیل میداد. فراتر از ارواح و شیاطین، این مجموعه همیشه حکایتی از ایمان، وفاداری و نیروی عشق در برابر تاریکی بوده است؛ عنصری که برای بهوجود آوردن وحشت معنا و ریشهٔ روانی فراهم میکند.
رویکرد وان ساده اما قدرتمند بود: ابتدا ستونهای احساسی را بساز، سپس لایههای ترس را اضافه کن. به همین دلیل فیلمهای اولیه کار میکردند — ما صرفاً شاهد تسخیرها و جلوههای ترسناک نبودیم؛ بلکه شاهد انسانهایی بودیم که در برابر نیروهای شر بهخاطر هم مبارزه میکنند. این تاکید بر شخصیت و رابطه، به فیلمها عمق میداد و باعث میشد که مخاطب درگیر موضوعات بنیادی مانند خانواده، ایمان و مسئولیت شود.

وحشت از دل قصه، نه از سروصدا
در جهان The Conjuring وحشت از دل روایت زاده میشود، نه صرفاً از شگفتیهای زودگذر. طراحی صدای مرموز و گاهی پریدن ناگهانی وجود دارد، اما این عناصر در خدمت داستاناند و جایِ روایت را نمیگیرند. صدابرداری، سکوتهای هدفمند و موزاییکِ صوتی، همگی به ساخت اتمسفر کمک میکنند تا ترس واقعی از درون شخصیتها و روابطشان بیرون آید.
وحشت بهصورت طبیعی از سفرهای احساسی شخصیتها بیرون میآید. زیرژانر «خانهٔ تسخیرشده» بار دیگر در دستِ وان تازگی پیدا کرد چون او به چیزی بدوی رجوع کرد — ترسِ جهانی از دست دادن خانواده یا ایمان. وقتی پایههای عاطفی داستان محکم باشند، مخاطب میپذیرد که تهدید فراطبیعی جدی است و واکنشها معنا پیدا میکنند؛ این مهمترین کلید در موفقیت فیلمهای ترسناک با کیفیت است.
با این حال، بهنظر میرسد آن فلسفه در Last Rites تضعیف شده است. فیلم در چند نقطه نوآوریهای قبلی مجموعه را تکرار میکند اما بدون آن عمقِ احساسی که مخاطب را با خود ببرد، بسیاری از لحظاتِ وحشت صرفاً سطحی باقی میمانند.

کشمکش مایکل چاوز با فرمول
اینبار جیمز وان تنها بهعنوان تهیهکننده حضور دارد و مسئولیت کارگردانی به مایکل چاوز سپرده شده — کارگردانی که با آثاری چون The Curse of La Llorona و The Conjuring: The Devil Made Me Do It شناخته میشود. متأسفانه، چاوز بار دیگر یک اثر از نظر فنی شایسته اما از نظر عاطفی تهی تحویل میدهد. او تواناییهای تکنیکی دارد اما در ساخت لایههای احساسی و فراگیریِ ترس عمیق ناکام میماند.
Last Rites از تنشِ تدریجیای که نسخهٔ اول Conjuring را فراموشنشدنی کرد برخوردار نیست. بهعبارت ساده، فیلم آنگونه که باید و شاید ترسناک نیست. جایی که وان از اتمسفر و شخصیتپردازی برای ایجاد هراس استفاده میکرد، چاوز به تدارکات قابلپیشبینی و تصاویر بازتکرارشده متکی شده است. تعلل در ساخت سُرشتِ تعلیق باعث میشود که کششِ داستان خیلی زود پیش از رسیدن به اوج خود از بین برود.
واضح است که چاوز سعی دارد سبک امضایی وان را تقلید کند — پلانهای بلند، دوربین خزنده، نمادگرایی مذهبی — اما بدون همان دقت یا وزن عاطفی. آنچه دریافت میکنیم بیشتر شبیه پژواکِ درخششهای گذشته است تا نمونهای نو و قدرتمند. در نتیجه، فیلم در زمینهٔ خلق وحشت روانشناختی و ارتباط انسانی با آن ضعیف عمل میکند؛ چیزی که همیشه وجه ممیزهٔ تمامِ قسمتهای موفق این فرنچایز بوده است.

خلاصهٔ درونمایه: بازاندیشی میراث وارنها
داستان حول جودی وارن، دختر اد و لورین، میچرخد. فیلم با صحنهای دههها پیش آغاز میشود، زمانی که یک موجود شیطانی تلاش میکند او را از لورین هنگام زایمان برباید. از آن نقطه، روایت به دههٔ ۱۹۸۰ پرش میکند، جایی که جودی بزرگ شده و والدینش برای بازنشستگی آماده میشوند. این بازهٔ زمانی به فیلم اجازه میدهد که هم تاریخچهای احساسی را نشان دهد و هم در زمان حال تهدیدات جدید را بررسی کند.
همزمان، داستانی موازی دربارهٔ خانوادهای که توسط آینهای نفرینشده تسخیر شده است پیش میرود — همان شیءی که زمانی جانِ جودی را تهدید کرده بود. هنگامی که دوستی نزدیک و یک کشیش در شرایط مرموزی میمیرند، وارنها برای یک تحقیق نهایی به صحنه بازمیگردند. این ساختارِ موازی میتوانست پتانسیل بالایی برای ایجاد تعلیق و پیوندهای احساسی داشته باشد، اما اجرا نتوانسته از این پتانسیل بهطور کامل بهره ببرد.
همه چیز آشنا بهنظر میرسد: صحنههای تسخیر، آئینهای جنگیری، حتی ضربانهای عاطفی شناختهشده. اما تفاوت در این است که اینبار حس واقعیِ خطر کمرنگ شده است. دیوِ داستان به آن وحشتآورِ لازم نمیرسد، پیچشها قابلپیشبینیاند، و شدتِ احساسی که باید مخاطب را درگیر کند، تضعیف شده است. چنین وضعیتی باعث میشود تا تجربهٔ کلی برای بینندهای که با قسمتهای اولیهی فرنچایز آشناست، کمتر تأثیرگذار باشد.

فرنچایزی که روی خاطرهها میچرخد
اگر Last Rites هنوز توجه تماشاگر را حفظ میکند، تنها بهخاطر پایهٔ احساسیای است که جیمز وان سالها پیش بنا نهاد. شیمی بین پاتریک ویلسون و ورا فارمگا هنوز قوی است و پویایی خانوادگی میان وارنها گرمابخشِ صحنههاست. بازیها تا حد زیادی قابل قبول و دلگرمکنندهاند و این همان پیوندی است که میتواند مخاطب را تا پایان همراه نگه دارد.
اما فراتر از نوستالژی، چیز جدیدِ قابلتوجهی در این فیلم وجود ندارد. فیلم افزودهٔ مهمی به اسطورهشناسیِ Conjuring نمیآورد — نه جهانِ مجموعه را گسترش میدهد و نه ضدقهرمانِ بهیادماندنیای معرفی میکند. با این حال، از انصافِ نقد باید گفت که فیلم لکهای بر کارنامهٔ مجموعه نمیافکند؛ بلکه بیشتر شبیهِ تکمهای است که جای خود را در لباس بزرگتر حفظ کرده ولی نمیدرخشد.
در نهایت، The Conjuring: Last Rites نه اسفناک است و نه اثر فوقالعاده — تنها پژواکی محو از یک سریالِ زمانی انقلابی در ژانر وحشت. اگر این واقعاً آخرین فصل این فرنچایز باشد، کتاب را ساکت و بدون نمایشِ چشمگیر میبندد؛ بستهای که قدردانی از میراث گذشته را به همراه دارد اما نتوانسته امتدادِ تازهای برای آن خلق کند.
حکم نهایی
⭐ امتیاز: 6/10
نقاط مثبت: بازیهای محکم، هستهٔ عاطفی آشنا، فیلمبرداریِ خلقکنندهٔ فضا و اتمسفر
نقاط منفی: کمبود تعلیق، ترسهای تکراری، کارگردانی ضعیفتر نسبت به نمونهٔ اولیه
میراث جیمز وان همچنان دستنخورده باقی مانده، اما Last Rites یادآوری میکند که روانِ اصلیِ مجموعهٔ The Conjuring همیشه متعلق به او بوده — و بدون هدایت مستقیم او، آن وحشت عمیق و تاثیرگذار کمرنگ میشود. برای علاقهمندان به تحلیلِ سبک کارگردانی، طراحی صدا و روایت در وحشت روانشناختی، این فیلم مادهٔ بررسیِ قابلتوجهی فراهم میکند، اما برای کسانی که دنبال تجربهای نو و غافلگیرکنندهاند ممکن است ناامیدکننده باشد.
منبع: smarti
ارسال نظر