9 دقیقه
نسل دوم عینکهای هوشمند اپل در حال شکلگیری است و ظاهراً رویکردی منعطفتر و تا حدی عملیتر نسبت به «واقعیت ترکیبی» (mixed reality) پیش گرفته است. گزارشهای جدید نشان میدهد این هدست ممکن است بسته به اینکه به یک مک متصل شده یا یک آیفون، از سیستمعامل متفاوتی استفاده کند؛ موضوعی که سؤالهای تازهای درباره تترینگ (tethering)، عملکرد، مصرف انرژی و شکل احتمالی یک عینک کاملاً مستقل را مطرح میکند.
Two operating modes: visionOS on Mac, a lighter UI on iPhone
بهگزارش مارک گورمن از بلومبرگ، اپل ممکن است نسل بعدی عینکهای هوشمند را طوری طراحی کند که بنا بر دستگاه اپلی که به آنها متصل شدهاند، بین پلتفرمها جابجا شوند. زمانی که عینک به یک مک متصل باشد، میتواند از تمام توان visionOS بهره ببرد و تجربهای غنی و در کلاس دسکتاپ از واقعیت ترکیبی ارائه کند. اما هنگامی که به آیفون متصل است، دستگاه احتمالاً رابط کاربری سبکتر و کممصرفتری را اجرا میکند که با سختافزار موبایل همخوانی و صرفهجویی در باتری را به همراه دارد.
این روش به اپل اجازه میدهد بین قابلیتها و عمر باتری توازن برقرار کند. visionOS برای محاسبات فضایی (spatial computing) طراحی شده و از توان پردازشی مازاد یک مک سود میبرد؛ در حالی که حالت وابسته به آیفون اولویت را به پاسخدهی سریع و دوام باتری در استفاده در حرکت میدهد — اساساً برخی امکانات را برای تجربهای روانتر در موبایل قربانی میکند. این طراحیِ دوحالتِ عملکرد میتواند به کاهش مشکلات گرمایش، مدیریت شارژ و پیچیدگیهای تجربه کاربری کمک کند، در عین حال که مسیر واضحی برای توسعه اپلیکیشنهایی که بین سطوح مختلف توان پردازشی مقیاسپذیر هستند فراهم میآورد.
Tethered by cable today, wireless hope tomorrow
گزارشهای اولیه حاکی است نسل اول عینکهای اپل ممکن است «بدون نمایشگر مستقل» باشند و برای بخش عمدهای از عملکردشان به اتصال سیمی (تتر شده) به یک دستگاه اپل دیگر نیاز داشته باشند. اتصال کابلی تاخیر را به حداقل میرساند و پهنایباند قابل اعتمادی فراهم میکند، اما استفاده از کابل از ماهیت همراه بودن و سهولت یک پوشیدنی کاسته و تجربه کاربری را محدود میکند.

الگوی رفتار اپل نشان میدهد تترینگ بیسیم احتمالاً هدف بلندمدت است. این شرکت سابقهای قوی در آسانسازی جفتسازی بیعیب و نقص دستگاهها دارد — مثالی که همه با AirPods میشناسند — و کار اخیر روی تراشهها (از جمله شایعات درباره یک سری H3 سفارشی) میتواند از تجربههای بیسیم با تاخیر پایین پشتیبانی کند. با این وجود، حرکت از یک کابل قابلاطمینان به یک اتصال بیسیم بینقص جهش فنی بزرگی است که ممکن است زمانبندی عرضه را تحت تأثیر قرار دهد. چالشهای فنی شامل تضمین تاخیر زیر 20–30 میلیثانیه برای تعامل واقعیت ترکیبی، مدیریت پهنایباند تصویری با فشردهسازی کماتلاف، و حفظ عمر باتری دستگاههای همراه و عینک است.
از منظر مهندسی، راهحلهای بیسیم نیازمند ترکیبی از سختافزار اختصاصی (تراشههای کمتاخیر، آنتنهای پیشرفته) و پروتکلهای نرمافزاری هستند که همواره ارتباط پایدار و همگامسازی دقیق بین برق، داده و زمانبندی رندر را تضمین کنند. همچنین باید نگرانیهای امنیتی و حفظ حریم خصوصی در ارتباط بیسیم بین عینک و دستگاههای همراه بررسی و رمزگذاری شود، بهویژه وقتی تصاویر محیطی یا دادههای حسگری حساس بین دستگاهها اشتراک گذاشته میشود.
Why Apple might delay or cancel a launch
افراد مطلع گزارش دادهاند که اپل درباره کنار گذاشتن یا به تعویق انداختن نسخههایی که با استانداردهای داخلی سازگار نیستند، گفتگو کرده است. برای یک رده محصول با توجه عمومی بالا مانند عینک هوشمند، اپل ظاهراً حاضر نیست چیزی را روانه بازار کند که ناقص یا تجربهای نصفهنیمه ارائه دهد. اگر طراحی مبتنی بر کابل بیش از حد محدودکننده به نظر برسد یا راهحل بیسیم نتواند به اهداف شرکت در زمینه تاخیر و عمر باتری برسد، ممکن است شاهد عقبانداختن تاریخ عرضه باشیم.
- مزایای تترینگ: عملکرد پایدار، تاخیر پایین، نیاز به قطعات داخلی کمتر.
- معایب تترینگ: کاهش تحرک، افزایش اصطکاک تجربه کاربری، وابستگی به سختافزار خارجی.
- مزایای حالت مستقل: مجموعه امکانات کامل بدون کابل، آزادی واقعی یک پوشیدنی.
- معایب حالت مستقل: سنگینتر شدن دستگاه، چالشهای حرارتی و باتری، هزینه بالاتر.
تصمیم برای عرضه یا تعویق میتواند معلول چندین عامل باشد: کیفیت تجربه واقعی کاربر در سناریوهای روزمره، قابلیت تولید انبوه با استانداردهای حرارتی و عمر باتری، هزینههای قطعات (از جمله نمایشگرهای کوچک میکروLED یا LCOS، باتریهای متراکم) و آمادهسازی اکوسیستم نرمافزاری. اگر اپل به این نتیجه برسد که توسعهدهندگان نتوانند اپلیکیشنهای باکیفیتی برای visionOS یا رابط سبکتر آیفون آماده کنند، ممکن است عرضه رسمی را به تاخیر بیاندازد تا اکوسیستم به بلوغ کافی برسد.
What comes next: hardware, chips, and the UX puzzle
نسل اول عینکهای هوشمند اپل ممکن است گامی محتاطانه باشد که برای ارائه تجربههای عملی امروز روی دستگاههای موجود تکیه میکند، در حالی که مدل نسل دوم — که شایعه شده در حدود 2027 عرضه شود — به دنبال کاربردپذیری گستردهتر است. اینکه این به معنای قرار دادن سختافزار در سطح آیفون داخل یک فرم فکتور عینک باشد یا کامل کردن جفتسازی بیسیم با تاخیر پایین، شرکت با یک معاوضه کلاسیک روبهرو است: زودتر عرضه کردن با محدودیتها یا صبر برای داشتن یک چشمانداز مستقل و پاکتر.
برای مصرفکنندگان، جذابترین نسخه ترکیبی خواهد بود که سه عنصر را با هم داشته باشد: جفتسازی بیسیم که همانند AirPods رفتار میکند، رابطی که بسته به زمینه و دستگاه تغییر شکل دهد، و هوشمندی کافی روی خود عینک تا هنگام نیاز مستقل بهنظر برسد. تا آن زمان، انتظار عرضههای تدریجی و آزمایشهای فراوان پشت پرده منطقی است. افزون بر سختافزار و چیپ، معمای تجربه کاربری (UX) نیز اهمیت فراوانی دارد؛ طراحان باید نحوه نمایش اعلانها، تعاملهای لمسی یا صوتی، و اختصاص منابع پردازشی را طوری تعریف کنند که احساس طبیعی و کمترین اصطکاک را برای کاربران فراهم آورد.
از منظر فنی، بهبود عمر باتری ممکن است با یک رویکرد چندلایه حاصل شود: استفاده از تراشههای کممصرف سفارشی (شایعات در مورد سری H3)، بهینهسازی نرمافزاری برای خاموشسازی هستههای پردازشی در حالت بیکار، و پیادهسازی الگوریتمهای مدیریت انرژی برای نمایشهای مبتنی بر پیکسلهای محلی. همچنین، مهندسان باید مدیریت حرارت را در طراحی بدنه حل کنند تا از throttling پردازشی و ناراحتی کاربر جلوگیری شود؛ این مسئله در فرم فکتور عینک حساستر از تلفن یا هدستهای بزرگ است.
در سطح اکوسیستم، توسعهدهندگان باید برنامههای خود را برای اجرا روی دو سطح توان پردازشی مختلف آماده کنند: یک رابط تمامعیار visionOS با فضای کاری سهبعدی برای مک و یک رابط سبک برای آیفون. این نیازمند چارچوبها و APIهایی است که امکان تطبیق و کاهش تدریجی (graceful degradation) تجربه را فراهم کند تا برنامهها بدون از دست دادن کارایی اصلی، بین سطوح مختلف سختافزاری تغییر وضعیت دهند.
What this means for buyers and developers
اگر اپل محصولی با اولویت تترینگ عرضه کند، خریداران اولیه باید با معاوضههایی کنار بیایند: عملکرد قابلاطمینان همراه با کابلها و دستگاههای همراه. این گروه از کاربران معمولاً هم از مزایای تجربه پایدار بهرهمند میشوند و هم به عنوان آزمایشکنندگان اولیه اکوسیستم عمل میکنند. برای توسعهدهندگان، نیاز است که برنامهریزی برای تجربیات شرطی انجام شود — ساخت اپلیکیشنهایی که بین یک سطح کامل visionOS و یک رابط موبایلی کاهشیافته مقیاسپذیر باشند. پاداش میتواند چشمگیر باشد: یک پلتفرم که از تجربههای عملی و مبتنی بر تتر رشد کرده و در نهایت به اکوسیستمی سیار و واقعی برای واقعیت ترکیبی تبدیل میشود.
در عمل، توسعهدهندگان باید به چند مسئله کلیدی توجه کنند: چگونه ورودیها (صدا، حرکت سر، تعاملات لمسی یا ژستی) را نرمالize کرده و در سطوح مختلف سختافزاری تجربهای یکپارچه ارائه دهند؛ چگونه حجم دادههای گرافیکی را برای ارسال بیسیم فشرده اما با کیفیت مناسب آماده کنند؛ و چگونه سناریوهای آفلاین و محدودیتهای باتری را مدیریت نمایند. از منظر بازاریابی، اپل احتمالاً روی موارد استفادهای تمرکز خواهد کرد که نزد کاربران ارزش ملموس دارند: ناوبری هدایتشده، نمایش اطلاعات contextual در لحظه، تماسهای ویدئویی با نمایش محتوای سهبعدی، و اپلیکیشنهای تولید محتوا یا طراحی که از تعامل فضایی سود میبرند.
درنهایت، مسیر پیشِرو احتمالاً تدریجی خواهد بود: عرضه اولیه با تکیه بر دستگاههای موجود و کابل برای تضمین تجربه قابلاتکا، به دنبال آن توسعه سختافزار داخلی بهتر، بهبود تراشهها، و هدفگذاری برای یک تجربه بیسیم کامل در نسلهای بعدی. برای خریداران، مهم است که اولویتهای شخصی خود (قابلیت حمل در برابر عملکرد کامل) را در نظر بگیرند؛ برای توسعهدهندگان، آمادهسازی برای چند سطحی بودن پلتفرم و سرمایهگذاری روی تولید محتوای سازگار با واقعیت ترکیبی میتواند مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند.
منبع: wccftech
ارسال نظر