12 دقیقه
جمعیتهای وحشی زنبور عسل غربی (Apis mellifera) رسماً در محدوده اتحادیه اروپا بهعنوان گونهای در خطر طبقهبندی شدهاند؛ اقدامی رسمی که پرسشهای فوری درباره حفاظت از گردهافشانها در سراسر قاره را مطرح میکند. این بهروزرسانی در فهرست سرخ IUCN بر پایه پژوهشهای هماهنگشدهای شکل گرفت که کلونیهای خوداتکا و آزاد را از کندوهای مدیریتی تفکیک کرده و کاهش نگرانکننده جمعیتهای واقعاً وحشی را مستندسازی میکند. این طبقهبندی بر پایه شواهد میدانی، تحلیلهای جمعیتی و ارزیابیهای بومشناختی بنا شده و پیامدهای مهمی برای سیاستگذاری زیستمحیطی، مدیریت کشاورزی و برنامههای حفاظت گونه دارد.
یک وضعیت جدید در فهرست سرخ برای یک گونه آشنا
عموماً تصور میشود که زنبورهای عسل رونق دارند، چرا که تولید عسل و صنعت زنبورداری تجاری، چشمگیر و رو به رشد به نظر میرسند. با اینهمه، همه زنبورها زیر مراقبت مستقیم زنبورداران زندگی نمیکنند. برای میلیونها سال، زنبورهای عسل در حفرههای درختی، شکافهای صخرهای و سایر تو رفتگیهای طبیعی لانه داشتهاند. این کلونیهای خودپایدار و آزاد، که بهعنوان «زنبور عسل وحشی» شناخته میشوند، اکنون محور بازنگریهای علمی و حفاظت گونهمحور قرار گرفتهاند.
تا مدتها، پروندههای علمی مرز بین جمعیتهای مدیریتی و وحشی را تار میکردند. کندوهای مدیریتی تحت نظارتاند، برای خدمات گردهافشانی جابهجا میشوند و توسط زنبورداران تقویت میگردند؛ اما کلونیهای وحشی از این نوع مداخلات برخوردار نیستند. بهروزرسانی اخیر اروپایی — که توسط پژوهشگرانی در همکاری با اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) و هماهنگشده از طریق پروژههایی مانند Honey Bee Watch انجام شد — این دو گروه را بر اساس بومشناسی و قابلیت تداوم جمعیت تفکیک کرد، نه صرفاً بر اساس تفاوتهای ژنتیکی.
چگونه محققان «وحشی» را تعریف کردند و چرا اهمیت دارد
طبقهبندی زنبورهای عسل وحشی نیازمند تعریف عملی و قابلاجرایی بود. بهجای جستجوی نشانگرهای ژنتیکی صرف، دانشمندان دو معیار بومشناختی را پذیرفتند: یک جمعیت وحشی باید بدون مدیریت انسانی زندگی کند و توانایی حفظ شمار خود را بدون ورود منظم کلونیهای جدید (مثلاً کندوهای فراری یا رهاشده) داشته باشد. این تعریف کاربردی باعث شد تا ارزیابیها معطوف به عملکرد جمعیتی و پایداری بلندمدت شوند نه تنها به خلوص ژنتیکی.
این رویکرد اذعان دارد که Apis mellifera تا حدی اهلی نشده است — و جریان ژن بین کندوهای مدیریتی و غیرمدیریتی رخ میدهد — اما به محققان امکان میدهد تا گروههایی را که واقعاً بهعنوان جمعیتهای مستقل بومشناختی عمل میکنند، ارزیابی کنند. با استفاده از دادههای دینامیک جمعیت، مشاهدات میدانی و شواهد طولی، ارزیابیکنندگان به این نتیجه رسیدند که کلونیهای وحشی در اتحادیه اروپا در حال سقوط سریعاند و به آستانه طبقهبندی «در خطر» در محدوده اتحادیه اروپا رسیدهاند.
اهمیت این تعریف فراتر از طبقهبندی علمی است: آن را میتوان به شناسایی زیستگاههای بحرانی، اولویتبندی حفاظت تنوع ژنتیکی و هدفگیری برنامههای مدیریتی برای کاهش انتقال بیماری و هیبریداسیون بین جمعیتها پیوند زد. از منظر حفاظت گردهافشانها، تعریف دقیق از «وحشی» پایهای است که سیاستها و سرمایهگذاریهای حفاظتی بر آن استوار میشود.
کجا هنوز کلونیهای وحشی پابرجا ماندهاند
تیمهای میدانی کلونیهای آزاد زنبور عسل را در تکهچینهایی از چشماندازهای اروپایی ثبت کردهاند: از جنگلهای ایرلند و پرچینهای بریتانیا تا جنگلهای آلمان و سوئیس، پارکهای ملی فرانسه، نقاطی در ایتالیا و لهستان و حتی کلونیهای شهری مانند گزارششده در بلگراد، صربستان. با وجود این مشاهدات پراکنده، تراکم کلونیهای واقعاً آزاد در اروپا یکی از پایینترین مقادیر در جهان است؛ کندوهای مدیریتی بهطرز چشمگیری از کندوهای وحشی پیشی گرفتهاند.

کلونی زنبور عسل وحشی که نویسنده آن را در ایرلند کشف کرد
ثبت دقیق موقعیت و وضعیت این کلونیها بخش مهمی از کار حفاظتی است. این مستندسازی نشان میدهد که حتی در زیستگاههایی که بهظاهر مناسباند، تکیه بر تعداد اندک کلونیهای بقا میتواند خطرناک باشد: جمعیتهای خرد شده (fragmented) در برابر رخدادهای نامطلوب و شیوع بیماریها آسیبپذیرترند. برای مثال، وجود کلونیهای اندک در پارکهای ملی ممکن است به حفظ نمونهای از تنوع ژنتیکی محلی کمک کند، اما اگر این کلونیها منزوی بمانند، احتمال از دست رفتن آللهای ارزشمند افزایش مییابد.
تهدیدهای اصلی: از دست رفتن زیستگاه، بیماری و هیبریداسیون
ارزیابی «در خطر» بازتاب فشارهای متعدد و تعاملکننده است. از دست رفتن زیستگاه، دسترسی به حفرههای لانهسازی و منابع گل را کاهش میدهد. انگلها و پاتوژنهای مهاجم — بهویژه کنه واروآ (Varroa destructor) و ویروسهای وابسته — ضربه سنگینی وارد میکنند. همچنین هیبریداسیون انسانمحور بین جمعیتهای مدیریتی و خطوط بومی باقیمانده میتواند صفات سازگار با زیستگاه محلی را که اجازه تحمل فشار انتخاب طبیعی را میدهند، تضعیف کند.
کلونیهای وحشی نمایانگر صفات ژنتیکی و رفتاریای هستند که در پاسخ به انگلها، کمبود فصلی منابع و آب و هوای محلی بدون دخالت انسان شکل گرفتهاند. از دست رفتن آنها تنها یک زیان نمادین حیاتوحش نیست؛ کاهش این جمعیتها تابآوری کل جامعه زنبورها را تضعیف میکند و میتواند خدمات گردهافشانی را که برای تولید غذا و حفظ تنوع زیستی حیاتیاند، تضعیف کند. در سطح اکوسیستم، تضعیف گردهافشانها اثرات زنجیرهای بر گیاهان بومی، جانوران وابسته و ساختار جامعههای گیاهی دارد.
علاوه بر این، روشهای پرورشی تجاری که برای افزایش تولید طراحی شدهاند، گاهی صفات دلخواه برای محیطهای طبیعی را تحت فشار قرار میدهند و میتوانند با کاهش تنوع ژنتیکی، مقاومت جمعیتها را کمتر کنند. ترکیب این عوامل — تخریب زیستگاه، فشار بیماری و دخالت ژنتیکی — یک چالش پیچیده را برای برنامههای حفاظت جمعیت و مدیریت کشاورزی پدید آورده است.
پایش و شبکه Honey Bee Watch
اتصال مطالعات پراکنده
Honey Bee Watch، که در سال 2020 راهاندازی شد، یک ابتکار جهانی است که پژوهشگران مستقل، دانشمندان شهروندی و کنشگران حفاظت را گردهم آورد تا نقشهای از کلونیهای خودزیست زنبور عسل ایجاد کند و روشهای ارزیابی را استاندارد کند. تحت این چتر، ائتلافی از کارشناسان به بازنگری فهرست سرخ اروپایی کمک کردند و دادههایی را از پارکهای ملی، سایتهای پایش بلندمدت و پیمایشهای موردی گردآوری نمودند.
این اتصال مطالعات کوتاهمدت و محلی به یک پایگاه داده فراقارهای، امکان تحلیل روندهای جمعیتی، شناسایی نقاط داغ تهدید و اولویتبندی مناطق حفاظت را فراهم کرد. شبکههای همکاری میاندستگاهی — بین اکولوژیدانان، زنبورداران، اپیدمیولوژیستها و برنامهریزان شهری — به تولید دانش قابلاجرایی منجر شد که میتواند در سیاستها و اقدامات محلی بهکار گرفته شود.
ابزارها و روشها
کار میدانی شامل جستجوی لانهها، پیمایشهای بومشناختی، ثبتهای تصویری و در مواردی نمونهبرداری ژنتیکی غیرتهاجمی برای درک تداوم جمعیت است. سنجش از دور و نقشهبرداری زیستگاه در شناسایی مکانهای محتمل برای حفرههای لانهسازی مؤثر است. نکته کلیدی آن است که تعریف بومشناختی «وحشی» بدین معناست که شواهد دموگرافیک بلندمدت — که نشان میدهد یک جمعیت بدون تقویت بیرونی میتواند تولیدمثل کند و باقی بماند — معیار طلایی تلقی میشود.
ابزارهای جدید مانند فوتوترپها، دوربینهای ریزمقیاس و الگوریتمهای پردازش تصویر برای تشخیص الگوهای پرواز و تردد کلونیها نیز در برخی از پروژههای پایش بهکار رفتهاند. از سوی دیگر، سامانههای گزارشدهی مبتنی بر شهروند ناظر و پلتفرمهای آنلاین امکان تشخیص سریع کلونیهای شهری و روستایی را فراهم میکنند؛ اما اعتباردهی به این گزارشها به استانداردهای میدانی و نمونهگیری تأییدشده نیاز دارد.
پیامدها برای حفاظت و کشاورزی
گنجاندن Apis mellifera وحشی در فهرست گونههای در خطر در چارچوب اتحادیه اروپا پیامدهای عملی و نمادینی دارد. این اقدام مشروعیت قانونی برای تدابیر حفاظتی هدفمند فراهم میآورد: حفاظت از زیستگاههایی که میزبان کلونیهای وحشیاند، تقویت اقدامات زیربنایی امنیت زیستی برای محدود کردن گسترش انگلها، و اولویتبندی پژوهش درباره سازگاریهای طبیعی که به بقای جمعیت بدون حمایت انسانی کمک میکنند.
برای بخش کشاورزی، حفظ جمعیتهای وحشی سرمایهگذاری در تنوع ژنتیکی است. صفاتی که در کلونیهای وحشی مقاوم مشاهده میشود — مقاومت طبیعی در برابر کنه واروآ، رفتارهای دفاعی، سازگاری با آب و هوای محلی و الگوهای تغذیهای متنوع — میتواند به برنامههای اصلاح نژاد و استراتژیهای مدیریتی کمک کند تا تلفات در عملیاتهای تجاری کاهش یابد. بهعلاوه، وجود کلونیهای وحشی میتواند به پایداری خدمات گردهافشانی محلی در مواجهه با شوکهای زیستمحیطی کمک کند.
در سطح عملی، اقدامات حفاظتی میتوانند شامل حفاظت از درختان کهنسال و تو رفتگیهای لانهسازی، ایجاد کریدورهای گلدار برای تأمین منابع غذایی فصلی و اجرای مقرراتی برای کاهش جابهجایی بیرشته کندوها و کنترل سلامت دامنه گسترده کندوهای مدیریتی باشد. همچنین، ترویج مدیریت تلفیقی آفات (Integrated Pest Management) و توسعه روشهای بیولوژیک کنترل کنهها میتواند فشار بیماری را بر هر دو جمعیت وحشی و مدیریتی کاهش دهد.
سیاست و مشارکت عمومی
حفاظت مؤثر نیازمند همکاری بینبخشی است: سازمانهای حفاظت محیطزیست، زنبورداران، بازیگران کشاورزی و برنامهریزان شهری باید در چارچوبی مشترک کار کنند. سیاستهایی که درختان کهنسال را حفظ میکنند، زیستگاههای غنی از گل وحشی را حمایت میکنند و جابهجایی نامحدود کندوها را محدود میسازند میتوانند مفید باشند. پلتفرمهای علمی-شهروندی نیز نقش کلیدی در گزارشدهی مشاهدهها، اعتبارسنجی مکانهای لانه و تأمین مشاهدات بلندمدت دارند که برای تایید روند جمعیتهای وحشی ضروری است.
آموزش عمومی درباره تفاوت میان زنبورداری تجاری و وجود جمعیتهای وحشی، و تشویق به اقدامات محلی مانند نگهداری باغهای دوستدار گردهافشان، کاشت گونههای گل بومی و حفاظت از درختان با تو رفتگیهای لانهسازی میتواند مشارکت جامعه را افزایش دهد. همزمان، باید توجه داشت که برخی اقدامات شهروندی نیازمند راهنمایی علمی و استانداردهای نمونهبرداری هستند تا از اثرات منفی ناخواسته جلوگیری شود.
دیدگاه کارشناسان
«پذیرش اینکه زنبورهای عسل وحشی در محدوده اتحادیه اروپا در فهرست خطر قرار گرفتهاند، شیوه نگاه ما به حفاظت گردهافشانها را بازتعریف میکند»؛ این نظر دکتر النا مارکز، زیستشناس حفاظت است که در ارزیابیهای منطقهای مشورت کرده است. «موضوع جایگزین کردن زنبورداری نیست؛ موضوع حفاظت از فرایندهای اکولوژیک و تنوع ژنتیکی است. کلونیهای وحشی آزمایشگاههای زندهای هستند که نشان میدهند زنبورها چگونه در برابر انگلها و تغییرات اقلیمی واکنش نشان میدهند. از دست دادن آنها گزینههای سازگاری آینده را کاهش میدهد.»
دکتر مارکز اضافه میکند که حفاظت از زنبورهای وحشی نیازمند اقدامات محلی برای حفظ زیستگاه — مانند نگهداری درختان کهنسال و ایجاد کریدورهای گلدار — و همچنین اقدامات گستردهتر برای کاهش انتشار بیماریها از کندوهای جابهجا شده است. او بر ضرورت ترکیب دادههای ژنتیکی، رفتاری و دموگرافیک برای طراحی برنامههای حفاظتی مؤثر تاکید دارد.
گام بعدی چیست؟
شکافهای اطلاعاتی خارج از اتحادیه اروپا همچنان پابرجاست: وضعیت پان-اروپایی هنوز برای بسیاری از مناطق از جمله بخشهایی از بالکان، کشورهای بالتیک، حوزه اسکاندیناوی و اروپا شرقی بهصورت «کمبود داده» (data deficient) فهرست شده است. پر کردن این شکافها نیازمند پیمایشهای هماهنگتر، گزارشدهی استاندارد و تأمین مالی برای پایش بلندمدت است. این کار نه تنها برای درک بهتر وضعیت زنبور عسل وحشی ضروری است، بلکه برای شناسایی منطقههایی که حفاظت هدفمند میتواند بیشترین بازده را داشته باشد نیز حیاتی است.
در کوتاهمدت، طبقهبندی «در خطر» در اتحادیه اروپا یک فراخوان به عمل است: از پژوهشگران میخواهد که نقشهبرداری و مطالعه کلونیهای وحشی را ادامه دهند، از سیاستگذاران میخواهد که چارچوبهای قانونی و حمایتی برای حفاظت آنها ایجاد کنند، و از عموم میخواهد که بدانند همه زنبورهای عسل تحت مدیریت انسان نیستند — برخی گونههای زنبور عسل جزو حیاتوحش بومیاند که به حفظ فوری نیاز دارند. حفاظت از این کلونیها نه تنها به حفظ یک گونه بلکه به پشتیبانی از شبکههای زیستی و نظامهای کشاورزی متکی بر گردهافشانی کمک میکند.
برای رسیدن به نتایج ملموس، ترکیبی از پژوهش علمی، اقدامات حفاظتی در سطح زیستگاه، سیاستگذاری هوشمند و مشارکت فعال جامعه مورد نیاز است. تنها از این طریق میتوان تضمین کرد که زنبور عسل وحشی بهعنوان یک جزء کلیدی از اکوسیستمهای اروپایی باقی بماند و خدمات طبیعتمحوری که برای معیشت و تنوع زیستی حیاتیاند، همچنان تأمین شوند.
منبع: sciencealert
ارسال نظر