8 دقیقه
تحقیقات جدید دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو نشان میدهد که بیماری مولتیپل اسکلروز (اماس) میتواند سالها پیش از بروز علائم بالینی، به مغز آسیب برساند. با اسکن هزاران پروتئین خون، پژوهشگران حمله ایمنی اولیه به مییلین را ردیابی کردند و نشانگرهای مشخصی را یافتند که سالها پیش از تشخیص افزایش و نشانههای آسیب عصبی را خبر میدهند.
حمله خاموشی که پروتئینهای خون آشکار کردند
بسیاری از موارد اماس تنها بعد از بروز نشانههای نورولوژیک مانند تغییرات بینایی، ضعف یا بیحسی تشخیص داده میشوند. اما فرض کنید بیماری سالها فعال بوده است؛ این پرسش پژوهشگران UCSF بود که برای پاسخ به آن به یک بیوبانک بزرگ از نمونههای خون ذخیرهشده مراجعه کردند.
این تیم از مخزن سرم وزارت دفاع ایالات متحده (U.S. Department of Defense Serum Repository) استفاده کردند — منبع ارزشمندی که نمونههای خونی را از داوطلبان نظامی در طول دههها حفظ کرده است — و بیش از ۵۰۰۰ پروتئین در گردش را در نمونههای ۱۳۴ نفری که بعدها اماس گرفتند، تحلیل کردند. رویکرد پروتئومیکس به پژوهشگران اجازه داد تغییرات زیستی ظریف را سالها پیش از ظهور علائم بالینی شناسایی کنند.
ترسیم زمانی که آنها بهدست آوردند چشمگیر بود. حدود هفت سال پیش از تشخیص بالینی، سطح پروتئین MOG (گلیکوپروتئین اولیگودندروسیت مییلین) در خون افزایش یافت که نشان میداد دستگاه ایمنی در حال آسیب زدن به غلاف مییلینِ پوشانندهٔ آکسونها است. تقریباً یک سال بعد، سطح زنجیرهٔ سبک نروفیلامنت (NfL)، که بهعنوان نشانگر شناختهشدهٔ آسیب آکسونی یا فیبر عصبی محسوب میشود، بالا رفت؛ این افزایش حاکی از پیشروی آسیب فراتر از مییلین و به اعصاب بنیادی خودِ نورونها بود.
نکتهٔ مهم این است که تیم تحقیقاتی در پنجرهٔ زمانی اولیه، مولکولهای پیامرسان ایمنی را نیز افزایش یافته مشاهده کرد. یکی از نمونههای برجسته اینترلوکین-۳ (IL-3) بود؛ یک سیتوکین ایمنی که با جذب و فعالسازی گلبولهای سفید مرتبط است. وجود IL-3 و پروتئینهای مرتبط تصویری از یک حملهٔ ایمنیمحور به دستگاه عصبی مرکزی را نشان میدهد که بهصورت خاموش و سالها پیش از مراجعهٔ معمول بیماران رخ میدهد.

چرا این نشانگرها اهمیت دارند: MOG، IL-3 و نروفیلامنت سبک
درک توالی رخدادها — آسیب به مییلین که با افزایش MOG نشان داده میشود، افزایش بعدی نروفیلامنت سبک و علائم ایمنی همزمان مانند IL-3 — نحوهٔ تفکر پژوهشگران دربارهٔ آغاز اماس را بازتعریف میکند. بهاختصار:
- MOG: پروتئینی بر روی سلولهای تولیدکنندهٔ مییلین که یافتن قطعات آن در خون نشاندهندهٔ دمیلینهشدن اولیه است.
- IL-3: یک سیتوکین تنظیمکنندهٔ ایمنی که بهنظر در جذب سلولهای التهابی به مغز و نخاع نقش دارد.
- نروفیلامنت سبک (NfL): نشانگری از آسیب آکسونی که وقتی افزایش مییابد اغلب با ناتوانی بلندمدت همبسته است.
نقشهبرداری این تغییرات در طول زمان به تیم UCSF امکان داد تا دقیقترین جدول زمانی پیشبالینی اماس را تا کنون تولید کند. این مطالعه که در ۲۰ اکتبر ۲۰۲۵ در مجله Nature Medicine منتشر شد، از نمونهگیری طولی خون استفاده کرد تا نشان دهد فرآیند بیماری بسیار زودتر از آنچه پزشکان بتوانند با علائم یا تصویربرداری معمول شناسایی کنند، آغاز میشود.
از منظر پروتئومیکس و زیستنشانگر (بیومارکر)، این یافتهها اهمیت دوگانه دارند: نخست از نظر زیستشناختی کمک میکنند تا مسیر آسیب و تعاملات ایمنی-عصب شناخته شود؛ دوم از نظر بالینی امکان دارد راه را برای توسعهٔ آزمونهای پیشبینیکننده و مداخلات پیشگیرانه باز کنند. ترکیب فناوریهای پیشرفته در آنالیز پروتئینها، بیوبانکهای طولی و آنالیزهای آماری حساس موجب شده نتایجی با قابلیت تفکیک زمانی بالا بهدست آید که پیشتر در مطالعات مقطعی یا نمونههای کوچک میسر نبود.
Toward a predictive blood test and new prevention strategies
با اسکن پروتئومیک، پژوهشگران تقریباً ۵۰ پروتئین را شناسایی کردند که نشاندهندهٔ فعالیت بیماری در مراحل اولیهاند و این فهرست را به ۲۱ نشانگر قویتر برای کاربرد بالینی محتمل محدود کردند. تیم تحقیقاتی برای یک آزمون تشخیصی مبتنی بر این نشانگرها درخواست ثبت اختراع کرده است و هدفگذاری آن تولید ابزاری است که بتواند افراد در معرض خطر را سالها قبل از ظهور علائم شناسایی کند.
دکتر احمد عبدالحق، استادیار رشتهٔ نورولوژی در UCSF و نویسندهٔ مسئول مشترک مقاله، گفت: «ما فکر میکنیم کار ما فرصتهای متعددی برای تشخیص، پایش و شاید درمان اماس زودتر از همیشه ایجاد میکند.» آری گرین، MD، رئیس بخش نوروایمنیشناسی و زیستشناسی گلیا در UCSF و نویسندهٔ مشارکتی، افزود که فهم اینکه اماس بسیار زودتر آغاز میشود، پتانسیل تغییر رویکرد از واکنشمحور به پیشگیریمحور را بالا میبرد: «اکنون میدانیم اماس بسیار قبلتر از شروع بالینی آغاز میشود و این امکان واقعی را پدید میآورد که روزی بتوانیم اماس را پیشگیری کنیم — یا حداقل از آسیبهای بعدی محافظت کنیم.»
اگر یک آزمایش خون معتبر و تاییدشده در دسترس قرار گیرد، میتواند رویههای بالینی را تغییر دهد از جمله:
- امکان نظارت هدفمند برای افراد در معرض خطر بالاتر (surveillance بالینی هدفمند).
- فعالسازی مداخلات زودهنگام که هدفشان کند یا متوقف کردن آسیب ایمنیمحور است.
- بهبود جذب و زمانبندی در کارآزماییهای بالینی برای درمانهای پیشگیرانه و مداخلهای.
با این حال، چالشهایی باقی میماند. تبدیل امضاهای پروتئومیک به یک آزمون روتین بالینی نیازمند کوهورتهای تایید بزرگ و متنوع است تا تکرارپذیری و حساسیت/ویژگی مشخص شوند، همچنین ارزیابی دقیق احتمال نتایج مثبت کاذب و چارچوبهای اخلاقی برای اطلاعرسانی به افرادی که در معرض خطر اما بدون علامت هستند، ضروری است.
از دید فنی، توسعهٔ یک آزمایش تشخیصی مبتنی بر پروتئین نیازمند معیارهای استانداردشده برای نمونهگیری، ذخیرهسازی و آنالیز است؛ اختلاف در روشهای پیشپردازش نمونه یا پلتفرمهای آنالیز پروتئومیکس میتواند بر نتایج تأثیر بگذارد. علاوه بر این، تعیین آستانههای تفسیر (cutoffs) برای هر نشانگر و ترکیب چند نشانگر در یک پنل تشخیصی ایمن و کاربردی، مستلزم مطالعات برنامهریزیشدهٔ بالینی و جامعهشناختی-اپیدمیولوژیک است تا از کاربرد اخلاقی و سودمند ابزار در جمعیتهای مختلف اطمینان حاصل شود.
از منظر اقتصاد سلامت، پرسشهای مربوط به هزینه-اثربخشی نیز مهماند: آیا غربالگری جمعیتی با این پنل نشانگرها مقرونبهصرفه است؟ یا بهتر است ابتدا بر گروههای پُرخطر تمرکز شود؟ پاسخ دادن به این پرسشها به مدلسازیهای دقیق، دادههای بلندمدت از نتایج و تحلیلهای ملاحظات پابلیک هلث نیاز دارد.
Expert Insight
«این مطالعه نمونهٔ درسی از چگونگی کاربرد بیوبانکهای بلندمدت برای روشن کردن مسیرهای بیماری است»، دکتر النا مورالس، نوروایمونولوژیست در یک بیمارستان پژوهشی بزرگ که در مطالعهٔ UCSF دخالت نداشت، بیان کرد. «کشف سیگنالهای ایمنی و قطعات مییلین سالها قبل از علائم به ما فرصت میدهد دربارهٔ پیشگیری تجدیدنظر کنیم. اما باید خوشبینی را با اعتبارسنجی سختگیرانه متعادل کنیم: هر ابزار غربالگری باید دقیق باشد و همراه با راهنمایی روشن دربارهٔ گامهای بعدی برای افرادی که نتیجهٔ مثبت دارند ارائه شود.»
برای بیماران و خانوادهها، این تحقیق امید و نقشهٔ راهی ارائه میدهد. تبدیل پروتئینهای خون به سیگنالهای هشداردهندهٔ زودهنگام دانشمندان را به مرحلهای نزدیکتر میکند که بتوانند اماس را در نخستین حرکاتش بگیرند — زمانی که مداخلات ممکن است بیشترین اثربخشی را در حفظ سلامت مغز و نخاع داشته باشند.
از منظر تحقیقاتی، این مطالعه همچنین پرسشهای جدیدی مطرح میکند: مثلاً چه دلایلی باعث آغاز واکنش ایمنی علیه مییلین میشوند؟ آیا عوامل محیطی، ژنتیک یا تعاملات میکروبیوم با سیستم ایمنی در افرادی که سالها قبل از تشخیص سیگنالهای بیولوژیک نشان میدهند، نقش دارند؟ پاسخ به این سوالات میتواند به توسعهٔ استراتژیهای پیشگیری هدفمند کمک کند.
در نهایت، حرکت از نشانگرها به یک آزمون عملی و پذیرش آن در بالین، مستلزم همکاری میان پژوهشگران، پزشکان، شرکتهای بایوتکنولوژی، نهادهای تنظیمی و جامعهٔ بیمار است. سیاستگذاری شفاف، شواهد بالینی قوی و برنامههای آموزشی برای پزشکان و بیماران نقش کلیدی در پیادهسازی موفق چنین آزمونهایی خواهند داشت.
نتیجهگیری کوتاه اما درخور توجه این است که: اماس ممکن است سالها پیش از آنچه که بالینگرها و بیماران تصور میکنند آغاز شود و فناوریهای نوین پروتئومیکس و دسترسی به بانکهای زیستی طولی، پنجرهٔ تازهای برای شناسایی و در آینده، پیشگیری یا کاهش پیشرفت بیماری باز کردهاند. با ادامهٔ تحقیقات، توسعهٔ آزمونهای خون-محور و اجرای مطالعات تأییدی متنوع، مرحلهٔ بعدی حرکت از کشف به کاربرد بالینی خواهد بود.
منبع: sciencedaily
ارسال نظر