8 دقیقه
قانون جدید الیزابت اولسن: اولویت با سینما
الیزابت اولسن یک خط مشخص کشیده است: او دیگر قرارداد بازی در فیلمهای استودیویی را امضا نخواهد کرد مگر اینکه تضمین اکران سینمایی وجود داشته باشد. در مصاحبهای با InStyle (که توسط The Hollywood Reporter نیز گزارش شد)، اولسن توضیح داد که با خریدِ فیلمهای مستقل توسط سرویسهای استریم پس از نمایش در جشنوارهها مشکلی ندارد، اما نمیخواهد کارهای استودیویی او فقط در یک پلتفرم پخش آنلاین به پایان برسد. بهنظر او، سینما هنوز یک آیین جمعی است — مردم در یک اتاق تاریک گرد هم میآیند و انرژی مشترکی را تجربه میکنند که هیچ مبل و کاناپهای قادر به بازتولید آن نیست.
این موضعگیری الیزابت اولسن در زمانی حساس از صنعت سینما مطرح میشود. از زمان درخشش او در فیلم مستقل Martha Marcy May Marlene (۲۰۱۱)، اولسن توانسته بین پروژههای خصوصی و کممقیاس و ستارهشدن در بلاکباسترها تعادل برقرار کند؛ بهویژه با ایفای نقش واندا ماکسیموف / اسکارلت ویچ در دنیای سینمایی مارول. نقشهای او در WandaVision و Doctor Strange in the Multiverse of Madness او را به نامی شناختهشده تبدیل کردند و محور بحثهای گستردهای درباره استریمینگ، روایت در فرنچایزها و تحول شخصیتها قرار گرفتند.
برای بسیاری از بازیگران حرفهای مثل اولسن، تمایز بین پروژههای مستقل هنری و تولیدهای بزرگ استودیویی اهمیت دارد: یکی ممکن است برای نمایش در جشنوارهها و سپس انتقال به سرویسهای آنلاین مناسب باشد؛ دیگری نیازمند حضور جمعی مخاطبان در سالنهای سینماست تا جلوههای بصری و شدت احساسات بهطور کامل منتقل شود. این دیدگاه، هم با مفاهیم هنر نمایش و هم با بحثهای اقتصادی-توزیعی همراستا است.
چرا این موضوع برای مارول و اکوسیستم اکران مهم است
خواست اولسن بخشی از گفتوگویی بزرگتر درباره ارزش اکران سینمایی برای فیلمهای بزرگ است. استودیوها همواره در حال سنجش پتانسیل گیشه در برابر شاخصهای جذب مشترکین سرویسهای استریم هستند؛ پاندمی موجب تسریع روند اکران همزمان شد، اما نوسان بازار همچنان ادامه دارد. موضع اولسن تنها یک ترجیح شخصی نیست — بلکه یادآوری عمومی است که بازیگران میتوانند بر تصمیمات توزیع تأثیر بگذارند. وقتی یک بازیگر مطرح دنیای سینمایی مارول بر اولویت اکران سینمایی تأکید میکند، فشار را روی استودیوها برای در نظر گرفتن مزایای هنری و جمعی سینما در کنار محاسبات اقتصادی بیشتر میکند.
این فشار میتواند پیامدهای عملی داشته باشد: استودیوها ممکن است بازههای اکران (theatrical window) را بازبینی کنند، روی کمپینهای بازاریابی سینمایی سرمایهگذاری بیشتری کنند، یا ترکیب بازاریابی چندکاناله را طوری تنظیم کنند که نمایش سینمایی فیلم بهعنوان تجربهای بیهمتا برجسته شود. همچنین امتناع یا شرطگذاری بازیگران برجسته میتواند به الگوهای قراردادها و شرایط انتشار فیلمها شکل دهد — از لحاظ مالی، حقوق پخش و نحوه گزارش درآمدها به سهامداران و شرکا.
علاوه بر این، این تصمیم بر اعتبار و تصویر برند فرنچایزها و بازیگران نیز اثر میگذارد. اکران سینمایی برای فیلمهای پُرتوقع به مخاطب اجازه میدهد تا تجربهای عمیقتر و جمعی داشته باشد، چیزی که به گفته بسیاری از سازندگان و منتقدان، بر ارزش هنری و تجاری اثر میافزاید.

مقایسهای میان دو مسیر متفاوت در کارنامه اولسن آموزنده است. WandaVision بهعنوان یک تجربهٔ نخست برای استریم عمل کرد: سریالیشدن، ترکیب ژانرها و فرمت ابتکاریای که بهاحتمال زیاد در سالنهای سینما شکل و تاثیر مشابهی پیدا نمیکرد. در مقابل، Doctor Strange in the Multiverse of Madness واندا را به مقیاس بزرگ و سینمایی بازگرداند، جایی که جلوههای بصری، موسیقی و طراحی صحنه نقش پررنگی در تجربه مخاطب داشتند. بنابراین کارنامه اولسن میان این دو جهان تلاقی مییابد و او را گزینهای مناسب برای سخنگفتن در این مناظره کرده است.
زمینهٔ صنعتی نیز مهم است: فیلم جدید شرکت A24 با عنوان Eternity که اولسن در کنار مایلس تلر و کالوم ترنر بازی میکند، نمونهای از سوی دیگر طیف است — اثری که ریشه در جشنوارهها و نگاه کارگردانانه دارد و میتواند پس از دورهٔ جشنوارهای در سرویسهای استریم دوام پیدا کند اما اغلب با هدف اکران سینمایی آغاز میشود. طرح داستانی این فیلم—هفتهای در دنیای پس از مرگ برای انتخاب یک شریک ابدی—نشاندهنده تمایل مداوم اولسن به پروژههایی است که ژانر را با کنش انسانی و دغدغههای بازیگر محور تلفیق میکنند.
این انتخابهای کاری همچنین نشان میدهد که بازیگران معاصر به دنبال تعادل میان دیدهشدنِ تجاری و احترام به کارِ هنری خود هستند. نخستین نمایش در سینما میتواند برای یک بازیگر فرصت نمایش کامل تواناییهایش را فراهم آورد، از منظر تصویر و صدا تا واکنش جمعی مخاطبان، چیزی که پخش صرفاً آنلاین ممکن است بهکلی از آن چشمپوشی کند.
تاریخچهٔ واکنشها به نقش واندا نشان میدهد که مخاطب و منتقدان دربارهٔ مسیر این شخصیت دچار دوگانهاند. گروهی پیچیدگیهای شخصیت و دامنهٔ احساسی اولسن را تحسین کردهاند، بهخصوص در فرمت تلویزیونی نوآورانهٔ WandaVision؛ گروهی دیگر احساس کردند که ورود به مولتیورس در نسخهٔ سینمایی بیشازحد متکی به جلوههای بصری و شگفتیسازی بوده است. خود اولسن نیز در مصاحبهها محتاط بوده و گفته بازگشت به نقش واندا را منوط به داستانی میداند که به عمق و هدف شخصیت احترام بگذارد؛ او و دیگر اجرایگران خواستار استفادهٔ معنادار از نقشهای محبوب هستند.
در پس صحنهها، ماشین مارول عظمت خود را حفظ کرده است: صدها نفر از تیمهای جلوههای ویژه، گروه بدلکاری، تدوینگران و طراحان تولید تا عوامل فنی و هنری دیگر در کنار هم کار میکنند. اولسن از هیجان کار در چنین محیط همکاریمحوری سخن میگوید، در حالی که همزمان ارزش پروژههای آرامتر و متمرکز بر بازیگر را نیز میپذیرد. این دوگانگی نشان میدهد که گاهی بازیگری حرفهای نیازمند فضاهایی برای تمرکز بر نقش و روابط انسانی است و در مواقع دیگر، نیازمند ظرفیتهای تولیدی بزرگ برای خلق تجربههای بصری و روایی عظیم.
سوال کلیدی این است که آیا موضعگیری اولسن میتواند استراتژیهای اکران استودیوها را تغییر دهد یا خیر. برخی تحلیلگران میگویند که نقشآفرینی بازیگران بزرگ در تصمیمات توزیع ممکن است به تدریج به خطمشیهای قراردادی جدیدی منجر شود: شرطگذاری برای اکران سینمایی، بندهای مربوط به پرداخت حقوق مرتبط با گیشه و تعیین بازههای زمانی مشخص برای انتشار دیجیتال. از سوی دیگر، فشارهای بازار و نیاز به جذب مشترکین سرویسها نیز پابرجاست؛ بنابراین نتایج احتمالی ترکیبی از فشارهای هنری و اقتصادی خواهد بود.
در فضایی که پنجرههای اکران و سیاستهای انتشار همچنان در حال تکامل هستند، یک نکته روشن است: برای الیزابت اولسن، ضربان مشترک سینما همچنان اهمیت دارد. او با این موضع نه تنها برای خود، بلکه بهعنوان یک صدای تأثیرگذار در صنعت، یادآوری میکند که توزیع فیلم بخشی از زبان هنری اثر و تجربهٔ جمعی تماشاگران است — و این انتخابها میتوانند شکل هر دو را تعیین کنند.
پیام عملی برای سازندگان، استودیوها و مخاطبان ساده است: تصمیمات مربوط به پخش و اکران فراتر از محاسبات مالیاند و به تجربهٔ هنری، هویت نقشها و نحوهٔ ارتباط میان بازیگر و تماشاگر مربوط میشوند. در نتیجه، گفتگو دربارهٔ اکران سینمایی در کنار استریمینگ باید مبتنی بر ارزیابیهای جامع از ارزش هنری، مالی و تجربهٔ مخاطب باشد.
در پایان، هرچند آیندهٔ سیاستهای توزیع نامشخص است، اما اصرار بازیگران شناختهشدهای همچون اولسن نشان میدهد که ترندهای صنعت میتوانند تحت تأثیر خواستههای حرفهای بازیگران و انتظار مخاطبان برای تجربهٔ جمعی قرار گیرند. در دنیایی که فناوری پخش همچنان در حال تغییر روش تماشای فیلمهاست، تاکید بر اهمیت سالنهای سینما یادآور همان تجربهٔ مشترک و سرزندگی جمعی است که بسیاری از سینماگران و تماشاگران آن را ارزشمند میدانند.
منبع: smarti
نظرات
سیتیلاین
دیدگاه متوازنیه، سینما تجربهست اما دسترسی هم مهمه. سوال اینه قراردادها چطور بین هنری و تجاری تعادل پیدا میکنن؟
بیوانیکس
موضع قوی ولی کمی ایدهآلگرایانه بنظر میاد؛ بعضی آثار مستقل با استریم بهتر دیده میشن، نه همه چیز باید سینمایی باشه
توربو
یه بار توی یه نمایش محلی دیدم فیلمی که فقط برای سینما ساخته شده، جمعیت رو برد بالا. خودم هم باهاش موافقم، اما بازار و پول هم سنگینه و پیچیده..
کوینپ
این واقعا شدنیه که بازیگر شرط اکران بذاره؟ استودیوها میذارن؟ یا همه چی به رقم و مشترک وابستهست؟
رودایکس
اصلا انتظار نداشتم اولسن اینقدر محکم بایسته! سینما یه چیز خاصه، اون انرژی جمعی رو هیچ کجا پیدا نمیکنی...
            
                
ارسال نظر