بررسی فیلم The Long Walk؛ استعاره ای از اجبار و فرسودگی

تحلیلی بر فیلم The Long Walk اثر فرانسیس لارنس؛ اقتباسی از داستان استیون کینگ که با فضاسازی قوی اما کمبود حرکت روایی به نقد گذاشته می‌شود. بررسی تم‌ها، اجراها و مقایسه با آثار دیستوپیا.

6 نظرات
بررسی فیلم The Long Walk؛ استعاره ای از اجبار و فرسودگی

9 دقیقه

فیلم The Long Walk به کارگردانی فرانسیس لارنس با پیشینه‌ای سنگین وارد عرصه می‌شود: طرحی تک‌خطی و تیره از استیون کینگ (که در اصل با نام مستعار ریچارد باکمن منتشر شده) و یک کارگردان که تجربه کار با مضامین دیستوپیایی و پساآخرالزمانی در ابعاد بزرگ را دارد. در نگاه نخست، فیلم وعده حکایتی کشیده و محکم درباره بقای اجباری را می‌دهد — پنجاه شرکت‌کننده جوان وادار به ادامه راه‌رفتن در برابر رژیمی بی‌رحم، و یک لغزش به قیمت مرگ؛ اما در اجرا The Long Walk اغلب مانند ایده‌ای جذاب است که هرگز به سینمای رضایت‌بخش تبدیل نمی‌شود.

آخرالزمان آشنا، روایت به‌مثابه آیینِ تلخ

برای درک بهتر The Long Walk باید آن را در موج معاصر سینمای دیستوپیا و اقتباس‌های سریالی قرار داد. فیلم دقیقاً در ردیفی قرار می‌گیرد که شامل تلویزیونیزه‌سازی خشونت در سبک The Running Man، منطق شکنجه-تحملِ سریال The Hunger Games و تلخی وجودگرایانه I Am Legend — فیلمی که لارنس قبلاً آن را کارگردانی کرده — است. در حالی که I Am Legend تنهایی و بقا را به وحشتی جویانه و فضاسازی‌محور ترجمه می‌کرد، The Long Walk هدف‌گذاری مذهبی‌تری دارد: رژهٔ بی‌انتها به‌عنوان استعاره‌ای از جامعه‌ای فاسد و اجباری. این فرضیهٔ شکلی واقعاً پتانسیل دارد؛ ایدهٔ اینکه فرم و محتوا باید همدیگر را بازتاب دهند — روایتی که خود آیینی از فرسودگی است — پلی هوشمندانه میان سبک سینمایی و گزنده‌گی موضوعی فراهم می‌آورد.

با این حال، پتانسیل با بازپرداخت تفاوت دارد. The Long Walk پس‌زمینه‌ای قابل‌باور از تاریخ متناوب می‌سازد: آمریکایی که در اثر منازعات جهانی تضعیف شده، اقتصادی فروپاشیده و ثبات اجتماعی از بین رفته و نمایش‌هایی اقتدارگرا امیدی کاذب می‌فروشند. فیلم از نشانه‌های آشنا در ژانر دیستوپیا — افسران یونیفورم‌پوش با تفنگ، پروپاگاندا، مجازات‌های جمعی — استفاده می‌کند تا سامانه‌ای تنبیهی را ترسیم کند که از جوانان تغذیه می‌کند. تاچ‌های صحنه‌آرایی با جذابیتِ «استعماری» و جزئیات دوره‌ای به خریداری این خط زمانی جایگزین کمک می‌کنند و صحنه‌های آغازین اضطراب واقعی منتقل می‌کنند. برای لحظه‌ای، جهان هم به‌لحاظ احساسی خفه‌کننده و هم به‌لحاظ منطقی خطرناکاً محتمل به‌نظر می‌رسد.

مشکل در سرعت روایت و معماری دراماتیک نهفته است. فیلم تنشی بنیادی را تنظیم می‌کند — ادامه راه‌رفتن یا مرگ — و سپس عمدتاً به همان موتور یکنواخت تکیه می‌کند. شخصیت‌ها راه می‌روند. نگهبانان کسانی را که سستی می‌کنند می‌کشند. نماهای بسته و مناظر خستگی جسمی و کرختی اخلاقی را تقویت می‌کنند. اما فراتر از فرسایش‌های اندک و چشمک‌هایی از روابط بین فردی، حرکت ساختاری بزرگ‌تری وجود ندارد: نه پیچشِ معنی‌دارِ داستانی، نه نقشهٔ زیرزمینی از سوی شرکت‌کنندگان، و نه تشدید دراماتیک فراتر از عبور زمان و کم‌شدن نفرات. نتیجه فیلمی است از منظر موضوعی منسجم اما از نظر درام ضعیف.

چرا مفهوم در پرده سینما شکست می‌خورد

سینمای دراماتیک نیاز به در معرضِ قرار دادن بازی‌هایی دارد که تکامل پیدا کنند. آثاری مانند The Hunger Games یا حتی نسخهٔ ادبی‌تر بازسازی RoboCop لحظاتی خلق می‌کنند که در آن شخصیت‌ها انتخاب‌های فعال انجام می‌دهند، نقشه می‌ریزند یا شورشی سازمان‌دهی می‌کنند؛ این انتخاب‌ها معنای ریسک را بازتعریف می‌کنند. شخصیت‌های The Long Walk عمدتاً واکنشی و تسلیم به‌نظر می‌رسند. این می‌تواند انتخابی شکلی و عمدی باشد — برای نمایش جامعه‌ای مبتنی بر سرنوشت‌گرایی — اما در سینما، سرنوشت‌گرایی بدون تضاد خطر یکنواختی را به‌همراه دارد. تماشاگر نیاز به نقطهٔ مقابلی دارد: یک برنامهٔ عملی، استدلال اخلاقی یا عمل شورشی که جهت داستان را تغییر دهد. بدون آن، فیلم به مجموعه‌ای از قدم‌های سوگوارانه در مسیر پایانی پیش‌بینی‌شده بدل می‌شود.

از منظر اجرا، بازیگران کار خود را با تعهد انجام می‌دهند. نمونه‌هایی از نیروی خاموش وجود دارد: دیالوگ‌های کوتاهی که رفاقت، ترس و جهش‌های نادرِ امید را نشان می‌دهند. با این وجود، زمان قاب‌های اختصاص‌یافته به راه‌رفتن فرصت‌ها برای پیشرفت عمیق‌تر قوس‌های شخصیتی را تضعیف می‌کند. شخصیت‌های محوری هرگز به قهرمانان کاملاً شکل‌گرفته با کنشگری تبدیل نمی‌شوند؛ در عوض نقش‌هایی نماینده‌گونه برای تز فیلم درباره نظام‌های اجباری ایفا می‌کنند. آن تز — اینکه رژیم‌های سرکوب‌گر امید را به‌عنوان طعمه تولید و امید را به‌عنوان تهدید مجازات می‌کنند — تیز است، اما به‌صورت پرداخت‌شده و تقلیل‌یافته ارائه می‌شود.

مقایسه‌ها و فرصت‌های از دست‌رفته

مقایسهٔ The Long Walk با عناوین مشابه نقاط قوت و ضعفش را روشن‌تر می‌کند. در I Am Legend، لارنس انزوا را به معمایی در حال تکامل دربارهٔ بقا تبدیل کرد؛ در ورودی‌های Hunger Games، او اجازه داد تا تماشاگرپردازی به شورش فعال تبدیل شود. The Long Walk آن نمایش را می‌گیرد و انرژی شورشی را از آن می‌زداید. اگر نزدیک‌ترین هم‌خانوادهٔ سینمایی فیلم The Running Man یا روایت‌های بازی مرگ اخیر در سرویس‌های استریم باشد، شکست آن در این است که هرگز بازی را به صحنه‌ای برای استراتژی بدل نمی‌کند. این اثر یک رژهٔ گران‌بها اما بدون تَراکم تغییر است، نه شکلی که شخصیت‌ها را در آتش چالش و تحول قرار دهد. طرفداران آثار روان‌شناسانه‌تر کینگ — و خوانندگان نوولای اصلی — ممکن است جریان زیرزمینی سرنوشت‌گرایی و نقد اجتماعی داستان را به‌خاطر بیاورند. اقتباس لحن آن را پاس می‌دارد اما نیروی محرکهٔ روایی لازم برای پایدار ساختن فیلم بلند در حافظهٔ تماشاچی را فراهم نمی‌کند.

زمینه: چرا فیلم‌های دیستوپیایی بارها از همان الگوها استفاده می‌کنند

سینمای دیستوپیا اغلب از آرک‌تایپ‌های تکراری استفاده می‌کند چون این نمادها شُبه‌کدهای قدرتمندی هستند: ستمگر یونیفورم‌پوش، عرصه یا میدان نبردِ نمایشی، و فاجعهٔ تلویزیونی. این تصاویر به اضطراب‌های معاصر درباره نظارت، رسانه و دستکاری سیاسی اشاره می‌کنند. در دههٔ گذشته، پلتفرم‌های استریم جذابیت اقتباس‌محور و داستان‌های مفهومیِ سنگین را احیا کرده‌اند. اما بازار هم شلوغ است؛ مخاطبان انتظار دارند بازتولید کلیشه‌ها با یا بازآفرینی شخصیت‌ها یا نواوری شکلی همراه باشد. The Long Walk انتخاب کرده است ‌روی فضا و استعاره تاکید کند تا بازآفرینی روایی. این انتخاب شبیه موضعِ فلسفی است که روی کاغذ خواندنی‌ست اما در خلق تجربهٔ سینمایی به‌یادماندنی کمتر کارآمد جلوه می‌کند.

پشت صحنه و دریافت مخاطبان

بدون ورود به شایعات تولیدی خاص، شایان ذکر است که مخاطبان معاصر چگونه به اقتباس‌های مفهومی واکنش نشان می‌دهند. شور و هیجان اولیهٔ طرفداران پیرامون The Long Walk از ایده و دخالت لارنس تقدیر می‌کرد. با انتشار نقدها، بسیاری از تماشاگران از دقت بصری فیلم و استعارهٔ تیره‌اش قدردانی کردند؛ منتقدان و طرفداران نیز به‌طور هم‌زمان به سوزشِ کند و کمبود شگفتی‌های روایی اشاره کردند. در شبکه‌های اجتماعی، گفتگوها میان تحسین برای وفاداری به فضا و ناخرسندی از اینکه فیلم هرگز به شورش معنادار یا کشف تازه‌ای نرسید تقسیم شد.

دیدگاه کارشناسان

«The Long Walk یکی از آن آثاری است که ایده‌اش تقریباً اجرا را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد»، می‌گوید النور فیسک، تاریخ‌نگار سینما. «لارنس شعرِ سرکوب‌گر منبع را ضبط می‌کند، اما سینما در نهایت خواهان حرکت است: حرکت در طرح، در شخصیت و در پیام اخلاقی. این فیلم فرسایش می‌دهد نه تحول.» این نکتهٔ کارشناس نشان می‌دهد که حتی وقتی اقتباسی به لحن و اتمسفر منبع وفادار است، سینما به عناصر فعال‌ساز نیاز دارد تا تماشاگر را درگیر کند؛ عواملی مانند پیچش‌های ساختاری، نقطه‌نظرات متضاد، و پیامدهای ملموس برای کنش شخصیت‌ها.

حکم نهایی: فیلم کجا فرود می‌آید

The Long Walk در بهترین حالتش به‌عنوان تحریک فکری جذاب است: فیلمی که می‌پرسد آیا اقتباس‌های سینمایی باید جو و استعاره را بر مکانیک روایت ترجیح دهند یا خیر. اگر از فیلم‌هایی لذت می‌برید که ایده‌محورند و روی تصاویر استعاری — جادهٔ بی‌پایان، نگهبان بی‌تفاوت، مجازات آیینی — تأمل می‌کنند، در اینجا رضایتی هست. اما تماشاگرانی که انتظار روایتی دارند که جهت بگیرد، غافلگیر کند و شخصیت‌ها را دگرگون سازد احتمالاً احساس کمبود خواهند کرد. فیلم می‌توانست تعادل قوی‌تری پیدا کند اگر به شخصیت‌هایش اجازه می‌داد برنامه بریزند، مقاومت کنند یا دست‌کم وزنی در برابر نظامی که تحمل می‌کنند ارائه دهند.

در نهایت The Long Walk تمرینی موفق در حوزهٔ لحن اما فرصتی از دست‌رفته برای شتاب سینمایی است. این اثر چشم‌انداز کابوس‌وار استیون کینگ و حس بصری فرانسیس لارنس را پاس می‌دارد، اما اغلب استقامت را با درام اشتباه می‌گیرد. برای کسانی که سینمای دیستوپیا را مطالعه می‌کنند، فیلم یک مورد مطالعاتی جذاب است: ایده‌ای تکان‌دهنده که با خودتحفظی در برابر تبدیل‌شدن به روایتی کاملاً جنبشی محدود شده است.

اگر با این انتظار وارد شوید که با رژه‌ای فلسفی مواجهید نه فرارِ مبتنی بر اکشن، ارزش خواهد داشت. اگر به‌دنبال دیستوپیایی هستید که به شورشِ رهایی‌بخش برسد، جای دیگری را جستجو کنید. به هر ترتیب، The Long Walk ارزش دیدن را دارد — لااقل برای مشاهدهٔ چگونگیِ هم‌زمان هراسان و ناتمام‌ماندن یک ایدهٔ درخشان.

منبع: smarti

ارسال نظر

نظرات

نووا_ای

لارنس چشم‌اندازش خوبه، ولی فیلم خیلی ایستا مونده، شخصیتا باید عمل می‌کردن؛ یه ذره بداهه و جنبش لازم بود.

سایهقدم

تحلیل متعادلی بود، نکات خوب داشت. کاش فیلم به جای سمبولیسم محض، یه برنامه عملی یا شورش کوچک هم می‌داشت.

مهران

من تو کار تئاتر بودم، همین حس سرنوشت‌گرایی دیدم؛ روی صحنه جواب میده اما تو سینما لازمِ تحرکِ بیشتری باشه، اینجا کم بود

بیوانیکس

واقعاً این که وفاداری به لحن بر نوآوری روایی اولویت داشته باشه درستِ؟ من شک دارم، یه جای کار میلنگه...

توربو

تا حدودی منطقیه، تصویرسازی عالیه اما کشش روایی کمه. صرفِ لحن گاهی کافی نیست، باید حرکت هم باشه

تک‌رود

وااای، نقد قشنگی بود ولی ذوق کردم و ناراحت؛ حس کردم فیلم یه انفجار روایی کم داشت، کلی پتانسیل سوخت.

مطالب مرتبط