پیتر واتکینز؛ صدای بیداری در سینمای مستند سیاسی

بررسی زندگی و میراث پیتر واتکینز، فیلم‌ساز بریتانیایی منتقد که با مستند-نمایش‌هایش از جمله The War Game، سینمای سیاسی و تلویزیون را به چالش کشید؛ نقدها، تکنیک‌ها و تأثیر بلندمدت او بر رسانه‌ها.

7 نظرات
پیتر واتکینز؛ صدای بیداری در سینمای مستند سیاسی

11 دقیقه

زندگی، کارها و میراث پیتر واتکینز

پیتر واتکینز، صدایی که از خاموشی سر باز زد

پیتر واتکینز، فیلم‌ساز بریتانیایی منتقد و مخالف جریان‌های غالب که با مستند-نمایش‌های بی‌امان خود شیوهٔ هشداردهی و آموزش در تلویزیون و سینما را بازتعریف کرد، در سن 90 سالگی درگذشت. خانوادهٔ او تأیید کردند که واتکینز در بیمارستانی در بورگانوف در مرکز فرانسه فوت کرده است؛ جایی که او در بیست و پنج سال اخیر زندگی کرده بود. برای نسل‌هایی از تماشاگران، واتکینز بیش از یک کارگردان معمولی بود؛ او را باید یک برانگیزانندهٔ مدنی دانست — فیلم‌سازی که با اتکا به فنون مستند، استفاده از بازیگران غیرحرفه‌ای و واقع‌نماییِ صحنه‌پردازی‌شده، بیننده را در مواجهه با حقایق سیاسی قرار می‌داد؛ حقایقی که بسیاری ترجیح می‌دادند از آن اجتناب کنند.

روش کاری واتکینز مبتنی بر اعتقاد عمیق به نقش اجتماعی سینما و تلویزیون بود: رسانه‌ها نباید صرفاً سرگرم‌کننده باشند بلکه باید مسئول اخلاقی و آموزنده نیز باشند. او از تصاویر مستقیم، مونتاژهای مستندگونه و گفت‌وگوهای بداهه برای ایجاد حس حضور و فوریّت استفاده می‌کرد؛ تکنیک‌هایی که بعدها به عناصر شناخته‌شدهٔ «مستند-نمایشی» (docudrama) و حتی قالب‌های تجربی‌تر مانند Mockumentary و واقع‌نمایی‌های تلویزیونی تبدیل شدند. در آثار او، فرم روایت نه تنها برای جلب توجه بلکه به‌عنوان ابزاری انتقادی نسبت به قدرت و رسانه عمل می‌کرد.

احترام و انتقاد هم‌زمان نسبت به واتکینز از ویژگی‌های ثابت بازخوردهای منتقدان و فیلم‌سازان بوده است. در حالی که بسیاری شجاعت هنری او را ستوده‌اند، برخی او را به پیغام‌زدگی یا تأکید بر آموزه‌های اخلاقی متهم کرده‌اند؛ اما تأثیرِ او بر زبان سینمای سیاسی و مستند-نمایشی غیرقابل انکار است و تا امروز در تحلیل‌های آکادمیک و کارگاه‌های فیلم‌سازی مورد رجوع قرار می‌گیرد.

آثار کلیدی، تکنیک‌ها و تأثیر بر تلویزیون و سینما

آثاری که نام واتکینز را جاودانه کرد

معروف‌ترین اثر واتکینز، فیلم The War Game (1965)، همچنان مرجع و نقطهٔ عطفی در تاریخ سینمای ضددفاعی و مطالعات جنگ هسته‌ای به شمار می‌آید. این فیلم که به‌صورت شبه‌مستند دربارهٔ یک حملهٔ هسته‌ای به شهر کنتر بریتانیا ساخته شده است، به‌خاطر واقع‌نمایی تکان‌دهنده‌اش توسط بی‌بی‌سی برای دو دهه از پخش عمومی بازداشته شد؛ شرکت پخش آن را «بیش از حد ترسناک» برای عموم تشخیص داد. با این وجود، فیلم در سال 1967 جایزهٔ اسکار بهترین فیلم مستند را از آنِ خود کرد و همچنان در کنار درام‌های بعدی دربارهٔ تهدید هسته‌ای مانند Threads (1984) به‌خاطر رئالیسم مستندگونهٔ به‌شدت تکان‌دهنده‌اش مورد استناد قرار می‌گیرد.

منتقد آمریکایی راجر ایبرت برخی از سکانس‌های The War Game را «در میان وحشتناک‌ترین لحظات تاریخ سینما» توصیف کرد؛ توصیفی که بازتابی از تأثیر روانی قدرتمند فیلم بر مخاطب است. تماشاگرانی که برای اولین‌بار این اثر را دیده‌اند غالباً از سکوت مبهوتِ پس از نمایش سخن گفته‌اند — واکنشی که نشان‌دهندهٔ توانایی فیلم در به‌وجود آوردن تجربهٔ اخلاقی و شناختی است تا صرفاً سرگرمی بصری.

علاوه بر این اثر شاخص، لیست آثار کلیدی واتکینز شامل فیلم‌هایی است که هر کدام جنبه‌ای از نگرش او به قدرت، رسانه و نمایش را بررسی می‌کنند: Privilege (1967) که ستاره‌پرستی و نقش آن در تولید پروپاگاندا را مدنظر قرار می‌دهد؛ Punishment Park (1971) که بررسی بحث‌برانگیزی از سرکوب سیاسی و خشونت سازمان‌یافته در شمایل یک «بازی» دولتی ارائه می‌دهد؛ و Edvard Munch، مطالعهٔ سینمایی چهار ساعتهٔ او روی نقاش نروژی که هم در تلویزیون نروژ پخش شد و هم در سینماها نمایش داده شد و از سوی روزنامهٔ The Guardian به‌عنوان «فیلمی چهار ساعته با زیبایی فوق‌العاده» ستایش شد.

در دهه‌های بعدی واتکینز پروژه‌های مفصل‌تری در اسکاندیناوی تولید کرد؛ آثاری چون Free Thinker (با محوریت August Strindberg) و Journey (1983–87)، یک مستند 873 دقیقه‌ای که اغلب به‌عنوان طولانی‌ترین مستند غیرتجربی جهان نام برده می‌شود و نگرش‌های عمومی نسبت به تسلیحات هسته‌ای را مورد کنکاش قرار می‌دهد. این آثار نشان‌دهندهٔ گسترهٔ مطالعات و نگرانی‌های واتکینز دربارهٔ حافظهٔ تاریخی، مقاومت مردمی و خطر تمرکز قدرت هستند.

تکنیک‌های شاخص واتکینز — از جمله روایت‌های غیرخطی، دوربین دستی، استفاده گسترده از بازیگران غیرحرفه‌ای و گفت‌وگوهای بداهه — به فیلم‌های او فوریت و اعتبار مستند می‌بخشیدند. او به‌جای اتکا به بازیگرانی حرفه‌ای یا گره‌گشایی‌های سینماییِ متعارف، از آدم‌های عادی به‌عنوان حاملانِ بار سیاسی استفاده می‌کرد تا حس نزدیکی و هم‌ذات‌پنداری را تقویت کند؛ نتیجه اثری بود که هم از منظر فرم و هم محتوا تماشاگر را به نقشِ فعالِ مخاطب دعوت می‌کرد.

طی سال‌ها، واتکینز بارها دربارهٔ بیگانه‌سازی رسانه‌ای و مرکزگرایی قدرت در تولید اخبار و سرگرمی سخن گفته است؛ او می‌گفت که ده‌ها سال عمر حرفه‌ای خود را صرف تلاش برای تغییر ترازِ قدرت از سوی پخش‌کننده‌ها به سمت مردم عادی کرده است. در عمل او می‌کوشید زبان عمومی برای مواجههٔ سیاسی را تغییر دهد — زبانِ تصویری‌ای که قادر به برانگیختن گفتگوهای مدنی و شورش‌های فکری باشد.

دستاوردهای حرفه‌ای و رابطه‌ای خصمانه با بی‌بی‌سی

حرفهٔ واتکینز از فیلم‌های کوتاه و مستندهای موضوعی آغاز شد — آثاری مانند Faces of Forgetting که دربارهٔ قیام مجارستان بود و در همان اوایل توجه‌ها را جلب کرد — و سپس در سال 1962 به بی‌بی‌سی پیوست. The Battle of Culloden (1964) نمونهٔ بارزی است از رویکرد او: استفاده از بازیگران غیرحرفه‌ای و حس فوری گزارشگری برای بازسازی یک رویداد تاریخی به‌صورت گزارش معاصر، رویکردی که تأثیر قابل‌توجهی بر مستند-نمایش‌ها و بازسازی‌های تاریخی در تلویزیون گذاشت.

پس از تصمیم بی‌بی‌سی در خصوص پخش The War Game، واتکینز به سمت ساخت آثار بیرون از بریتانیا متمایل شد و پروژه‌هایی را دنبال کرد که رسانه، قدرت و نمایش را به‌چالش می‌کشیدند. در این دوره او به سراغ موضوعاتی رفت که نه‌تنها فرم رسانه را نقد می‌کردند بلکه مناسبات سیاسی و فرهنگی پشتِ تولید تصویر را هم افشا می‌نمودند. Privilege (1967) به‌صورت انتقادی ستاره‌پرستی را به‌عنوان شکلی از تبلیغات دولتی و کنترل مخاطب بررسی می‌کند؛ این نگرش به‌ویژه در تحلیل ابزارهای فرهنگی برای هم‌سوسازی افکار عمومی اهمیت دارد.

Punishment Park (1971) نمونهٔ دیگری است از گرایش واتکینز به آزمایش‌های ساختاری و اخلاقی: فیلمی که در قالب یک روایت شبه-مستند، ایدهٔ برپاییِ یک «پارک مجازات» را به‌عنوان شیوه‌ای برای حذفِ مخالفان سیاسی در آمریکا به تصویر می‌کشد. این فیلم به‌خاطر پرسش‌های اخلاقی که مطرح می‌کرد — از جمله در مورد مشروعیت خشونت دولتی، نقش رسانه در طبیعی‌سازی سرکوب و فاصلهٔ میان قانون و عدالت — همچنان بحث‌برانگیز است و به‌عنوان یک اثر پیش‌بین دربارهٔ نمایش و سیاست مورد توجه قرار می‌گیرد.

رابطهٔ واتکینز با مؤسسات پخش و به‌ویژه با بی‌بی‌سی همواره تنش‌زا بود. از یک‌سو او امکان دسترسی به منابع و شبکه‌های پخش دولتی را داشت و از سوی دیگر، برخوردهای سانسور و مقاومتِ مؤسسه‌ای علیه پیام‌هایش موجب شد که او به‌تدریج راه‌هایی جایگزین برای تولید و نمایش آثارش بیابد. مناقشات او با رسانه‌های رسمی به شکل وسیعی دربارهٔ حدود آزادی بیان، مسئولیت‌های پخش‌کنندگان خدمات عمومی و مرزهای محتوای قابل پخش بود؛ بحث‌هایی که تا امروز در دنیای رسانه‌های جمعی و پخش عمومی جاری است.

روش‌شناسی، نقدها و میراث بلندمدت

شیوه‌ها و نقدها

فراتر از جوایز و جنجال‌ها، آنچه واقعاً اهمیت دارد روش‌های واتکینز است: استفاده از زمان‌بندی‌های غیرخطی، دوربین‌های دستی و به‌کارگیری مردم عادی به‌عنوان حاملان پیام سیاسی باعث می‌شد فیلم‌های او فوراً و ملموس به‌نظر برسند. این عناصر به فیلم‌ها حس مستند و در عین حال ساختارمندی می‌دادند که بینش انتقادی را تقویت می‌کرد. در حوزهٔ تحلیل تصویر و ارتباطات رسانه‌ای، رویکرد او به‌عنوان الگویی برای کسانی دیده شده که می‌خواهند بینشی فعالانه نسبت به رسانه و قدرت ارائه دهند.

از سوی دیگر، برخی از منتقدان واتکینز را به اخلاق‌نمایی یا شعارزدگی متهم کرده‌اند؛ نقدی که بیشتر بر خوانش‌های قالبی و پیغام‌های مستقیم آثار او تأکید دارد. با این حال، حتی منتقدانی که با روش‌های او موافق نیستند اغلب اذعان دارند که آثار او توانایی ایجاد پرسش‌های مهم اخلاقی و سیاسی را دارند و از این منظر، ارزشِ تاریخی و آموزشی قابل توجهی دارند. در مطالعات رسانه‌ای، آثار او به‌عنوان نمونه‌هایی از چگونگیِ همگرایی فرم و محتوای انتقادی مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

تأثیر واتکینز بر نسل‌های بعدی فیلم‌سازان روشن است: استفاده از بازیگران غیرحرفه‌ای و بداهه‌گویی دیالوگ‌ها بسیاری را به یاد ظهورِ سبک‌های جدید واقع‌نمایی و حتی پیشگامانِ ژانرهایی کرد که بعدها در قالب برنامه‌های واقع‌نمایی و مستند-کمدی ظاهر شدند. همچنین کشمکش‌های او با نهادهای پخش در شکل‌گیری بحث‌های مربوط به سانسور، رسانهٔ عمومی و وظایف فیلم‌سازان مستند موثر بود؛ موضوعاتی که در دانشگاه‌ها و جشنواره‌ها هنوز محل بحث است.

میراث و نگاه به آینده

آخرین فیلم واتکینز، Commune (2000)، بازخوانی قیام کارگران پاریس در سال 1871 را در قالبی تلویزیونی عرضه می‌کند و تمرکز مادام‌العمر او بر شورش‌های مردمی و حافظهٔ تاریخی را بازتأکید می‌کند. این اثر نمونه‌ای از استمرار دغدغه‌های او دربارهٔ توان جمعی مردم در برابر سازوکارهای قدرت و پرسش از چگونگی بازآفرینی تاریخی است.

نکات جانبی دربارهٔ میراث او نشان می‌دهد که بسیاری از دانشجویان فیلم، استفادهٔ واتکینز از بازیگران غیرحرفه‌ای و گفت‌وگوی بداهه را به‌عنوان پیش‌درآمدی بر زیبایی‌شناسی‌های بعدیِ mockumentary و واقع‌نمایی تلویزیونی می‌دانند. مناقشات او با رسانه‌های رسمی نیز به تشدید بحث‌ها پیرامون سانسور و وظایف رسانه‌های عمومی کمک کرد و همچنان در مطالعات مربوط به سیاست رسانه‌ای مورد استناد است.

واتکینز به‌عنوان شخصیتی قطبی باقی مانده است: از یک‌سو مورد تحسین منتقدان و تاریخ‌نگاران سینما برای شجاعت و مهارت هنری‌اش است و از سوی دیگر برخی او را به درس‌محوری یا تلخی اخلاقی متهم کرده‌اند. با این وجود، نفوذ او بر درام مستند، سینمای سیاسی و زیبایی‌شناسی واقع‌نمایی در تلویزیون بی‌چون و چراست. در عصر پلتفرم‌های استریم و تولید گستردهٔ مستندها که مرزهای سیاست و سرگرمی را به چالش می‌کشند، آثار واتکینز یادآوری‌هایی ضروری‌اند: اینکه فرم و اخلاق می‌توانند به‌عنوان سلاح‌هایی برای بیدار کردن وجدان عمومی به‌کار روند.

از منظر تاریخی و تکنیکی، واتکینز نشان داد که چگونه می‌توان تکنیک‌های تولید تصویر را برای اهداف انتقادی سازمان‌دهی کرد؛ او تجربهٔ سینمایی را به محیطی برای پرسشگری اجتماعی تبدیل کرد و به‌این‌ترتیب فیلم‌های او نه‌فقط سندی تاریخی بلکه ابزارهایی برای آموزش مدنی و تحلیل رسانه‌ای شدند. برای پژوهشگران رسانه، استادان فیلم‌سازی و دانشجویان سینما، آثار او منبعی ارزشمند برای بررسی تلاقی بین فرم، محتوا و مسئولیت اجتماعی رسانه‌ها است.

در نهایت، مطالعهٔ میراث واتکینز برای کسانی که به تاریخ سینما، مطالعات رسانه و سیاست عمومی علاقه دارند، نه‌تنها ارزش تاریخی دارد بلکه بینشی عملی دربارهٔ چگونگی به‌کارگیری تصویر در خدمت تغییر اجتماعی ارائه می‌دهد. اهمیت او در آن است که نشان داد فیلم می‌تواند فراتر از روایت صرف عمل کند و به ابزار مشارکت مدنی و نقد سیاسی بدل شود.

منبع: smarti

ارسال نظر

نظرات

نیما_چ

حیف که جنجال سانسور بیشتر از خود آثار نمیشه موضوع بحث، من بعد دیدن بعضی فیلم‌هاش هفته‌ها درگیر بودم

مهدی

فیلم‌هاش پرجوش و جوشن، ولی گاهی پیامش مستقیم و تحمیلی میشه، جا برای تفسیر بیشتر می‌ذاشت بهتر بود.

سیتیلاین

نگاه تاریخی و انتقادی مقاله خوبه، اما همیشه نباید همه چیز رو تو حالت هشدار نشون داد، یه کم تعادل لازمه

بیونیکس

من تو کلاس رسانه کلی از روش‌های واتکینز درس میدم؛ دوربین دستی، بازیگران عادی؛ حس حضور میده اما بعضی نقدها هم به‌جا هستن, استاندارد هم مهمه

توربومک

آیا واقعا بی‌بی‌سی دو دهه سانسورش کرد؟ اگر این درست باشه یعنی ترس از حقیقت چقدره... سندی هست براش؟

کوینپیلت

بخش‌هایی از تحلیل رو قبول دارم، اما بعضی جاها حسِ پیغام‌زدگی قوی‌ست، یه کم ظرافت کم داره، نه؟

رودایکس

وااای، نمی‌دونستم واتکینز اینقدر تأثیرگذار بوده… وقتی دربارهٔ The War Game خوندم قلبم گرفت. فیلم جدیه، واقعا

مطالب مرتبط