8 دقیقه
تحلیلی بزرگ و طولانیمدت نشان میدهد که حتی تغییرات متوسط در زمان صرفشده برای تماشای تلویزیون—و جایگزینی بخشی از آن با فعالیت بدنی یا خواب—میتواند بهطور معناداری خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را کاهش دهد، بهویژه در افراد میانسال. این یافتهها برای سیاستگذاران حوزه سلامت روان و کسانی که به دنبال راهکارهای ساده، کمهزینه و مبتنی بر شواهد برای کاهش ریسک افسردگی هستند، اهمیت دارد.
یک مطالعه بزرگ طولی نشان میدهد که جابجایی حتی بخشهای کوچکی از زمانهای ساکن روزانه به سمت عادتهای فعالتر میتواند در ریسک افسردگی تأثیرگذار باشد، بهخصوص در مرحله میانسالی. این نتایج بر اهمیت «کیفیت زمانِ بیکار» تأکید میکند: نه صرفاً مقدار نشستن، بلکه آنچه جایگزینِ این زمان میشود میتواند تعیینکننده باشد.
نتایجی که مطالعه نشان داد: اهمیت جایگزینی زمان صفحهنمایش با حرکت
محققانی که نتایج را در مجله European Psychiatry منتشر کردهاند، بررسی کردند که چگونه جایگزینکردن زمان تماشای تلویزیون با رفتارهای روزمره دیگر میتواند بر بروز افسردگی اساسی اثر بگذارد. آنها از دادههای کوهورت Lifelines هلند استفاده کردند—یک مطالعه جمعیتی که 65,454 بزرگسال را به مدت چهار سال پیگیری کرد—و دقایق گزارششده توسط خود شرکتکنندگان در فعالیتهایی مانند ورزش، رفتوآمد فعال (پیادهروی یا دوچرخهسواری)، فعالیت بدنی در محیط کار/مدرسه، حرکتهای تفریحی، انجام کارهای خانه و خواب را تحلیل نمودند.
نتیجه اصلی این بود: انتقال 60 دقیقه در روز از زمان تماشای تلویزیون به سایر فعالیتها با کاهش حدود 11 درصدی احتمال ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در کل نمونه همراه بود. وقتی زمان تلویزیون با 90 یا 120 دقیقه فعالیت جایگزین شد، کاهش تخمینی به حدود 26 درصد و حتی بیشتر افزایش یافت. این ارقام نشاندهنده وجود یک رابطه دوز-پاسخ هستند که هرچه جایگزینی زمان نشستن با فعالیت بیشتر شود، سود محافظتی بالاتر میرود.
مزایای بیشتر در میانسالی — چرا سن اهمیت دارد
اثر محافظتی در میان بزرگسالان میانسال قویتر بود. برای افراد در این گروه سنی، جایگزینکردن یک ساعت تلویزیون با فعالیت بدنی احتمال ابتلا به افسردگی بعدی را تقریباً 19 درصد کاهش داد. افزایش این جایگزینی به 90 دقیقه خطر را حدود 29 درصد کاهش داد، در حالی که تغییر روزانه دو ساعته معادل با کاهش تخمینی 43 درصدی در احتمال ابتلا به افسردگی اساسی بود. این الگو نشان میدهد که برای گروههای سنی خاص، تغییرات نسبتاً معقول در رفتار روزانه میتواند منافع چشمگیری برای سلامت روان داشته باشد.

اما همه جایگزینها به یک اندازه مؤثر نبودند. در طول بازههای زمانی مختلف، تبدیل زمان تلویزیون به ورزش (تمرینات هوازی یا فعالیتهای ورزشی ساختاریافته) بزرگترین کاهشها را در ریسک افسردگی نشان داد. حتی تخصیصهای کوتاهمدت 30 دقیقهای نیز اثرات قابل توجهی داشتند: حدود 18 درصد کاهش خطر هنگام جایگزینی با ورزش، 10 درصد کاهش برای فعالیت بدنی در محیط کار یا مدرسه، 8 درصد کاهش برای حرکتهای تفریحی یا رفتوآمد فعال، و 9 درصد کاهش وقتی که زمان تلویزیون به خواب اضافی تبدیل شد. یک استثناء تنها زمانی رخ داد که 30 دقیقه به کارهای خانگی اختصاص پیدا کرد—این تغییر کوچک از نظر آماری معنادار نبود. این تفاوتها نشان میدهد که نوع فعالیت جایگزین (ورزش ساختاریافته در مقابل حرکات سبکتر) نقشی کلیدی در اثرات محافظتی بر سلامت روان ایفا میکند.
چرا اثر برای جوانان و سالمندان ضعیفتر است
در بزرگسالان مسنتر، مزایای همگن در سراسر انواع فعالیتها دیده نشد. برای این گروه، تنها تبدیل زمان تلویزیون به ورزش با کاهش شروع افسردگی مرتبط بود و اندازه اثرها کوچکتر بود. بزرگسالان جوان نیز هنگام جایگزینی تلویزیون با حرکت تغییرات محدودی در احتمال ابتلا به افسردگی نشان دادند. محققان یکی از توضیحات ممکن را این دانستند که افراد جوانتر بهطور متوسط قبلاً نسبت به میانسالان فعالتر هستند، بنابراین تخصیص زمان اضافی به فعالیت بدنی ممکن است در آستانهای از فعالیت محافظتی قرار داشته باشد که از آن پس بازده کاهشی داشته باشد (diminishing returns).
همچنین ممکن است عوامل اجتماعی-رفتاری و ساختاری—مثل سبک زندگی، الگوهای شغلی، مسئولیتهای خانوادگی و کیفیت خواب—در سنین مختلف متفاوت باشند و به همین دلیل پاسخ به جایگزینی زمان نشستن نیز متغیر باشد. برای سالمندان، محدودیتهای جسمانی، بیماریهای مزمن یا دسترسی به فرصتهای ورزشی مناسب میتواند مانع از دستیابی به همان فواید شود که در میانسالان مشاهده شد.
طراحی مطالعه و زمینه علمی
این تحلیل از کوهورت Lifelines استفاده کرد، مجموعه دادههای طولی و بزرگی از هلند که دارای گزارشات خوداظهاری دقیق از زمانهای اختصاصیافته به فعالیتهای مختلف و غربالگری روانپزشکی سختگیرانه است. تشخیص اختلال افسردگی اساسی با استفاده از مصاحبه Mini International Neuropsychiatric Interview صورت گرفت، ابزاری تشخیصی و معتبر که در مطالعات بالینی و جمعیتی بهطور گسترده کاربرد دارد. یک نکته مهم روششناختی این است که مقاله صرفاً به زمان ساکن توجه نکرده، بلکه بررسی کرده که آن زمان ساکن به چه چیزی تبدیل میشود؛ این رویکرد فراتر از تحقیقات قبلی است که اغلب زمان نشستن را بهعنوان یک عامل خطر منفرد در نظر گرفتهاند.
با این حال، مطالعه نیز محدودیتهایی دارد که باید در تفسیر نتایج مدنظر قرار گیرد: دادهها مبتنی بر خودگزارش بودند که ممکن است با خطاهای اندازهگیری همراه باشد، و رابطه علی-معلولی بهطور قطعی اثبات نشده است—به این معنا که افراد در آستانه افسردگی ممکن است قبل از تشخیص نیز الگوهای زمانی و رفتاری متفاوتی داشته باشند. به همین خاطر، تحقیقات آینده که از ردیابهای فعالیت عینی و طراحیهای مداخلهای بهره میبرند، برای تقویت ادعاهای علی اهمیت دارد.
نکات عملی برای سلامت عمومی و افراد
یافتههای این تحقیق یک پیام ساده و کاربردی را تأکید میکند: جایگزینکردن زمان تماشای تلویزیون با حرکت—بهخصوص انجام ورزش یا تمرینات متوسط—به نظر میرسد که ریسک ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را کاهش دهد و بزرگترین منافع در میانسالی مشاهده میشوند. برای برنامهریزان سلامت عمومی، این نتایج از استراتژیهای ترویجی حمایت میکند که هدفشان تبدیل اوقات فراغت ساکن به گزینههای فعالیت بدنی مقرونبهصرفه و در دسترس است؛ از برنامههای پیادهروی گروهی محلهای گرفته تا تسهیلات دوچرخهسواری و باشگاههای جامعهمحور.
برای افراد نیز تغییرات حتی نسبتاً جزئی روزانه—اضافهکردن 30 تا 60 دقیقه پیادهروی، دوچرخهسواری یا ورزشهای گروهی—میتواند ریسک بلندمدت سلامت روان را جابهجا کند. نکات کاربردی ساده شامل تعیین زمانهای مشخص بدون تلویزیون، استفاده از یادآورها برای زمان حرکت، ادغام فعالیت بدنی در کارهای روزمره (مثل رفتوآمد فعال)، و تمرکز بر فعالیتهای لذتبخش و قابل تداوم است. علاوه بر این، بهبود کیفیت خواب و کاهش زمان صفحهنمایش پیش از خواب نیز میتواند به سلامت روان کمک کند.
بینش کارشناسی
دکتر النا مورریس، پژوهشگری در حوزه سلامت روان جمعیت (شخصیت فرضی)، میگوید: "این مطالعه ارتباط بین نحوه تخصیص زمان و سلامت روان را روشن میکند. مسئله صرفاً مدت زمان نشستن نیست، بلکه این است که آن زمان چگونه مصرف میشود. بهخصوص برای افرادی که بین کار و خانواده دستوپنجه نرم میکنند، اختصاص یک ساعت اضافی برای حرکت میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر خلق و تابآوری روحی داشته باشد."
تحقیقات آینده باید از ردیابهای فعالیت عینی مانند شتابسنجها و دادههای پوشیدنی استفاده کنند و بررسی کنند که آیا برنامههای ساختاریافته کاهش زمان تلویزیون منجر به بهبودهای پایدار در سلامت روان میشوند یا خیر. با وجود این، شواهد فعلی یک مسیر روشن و کمهزینه برای کاهش ریسک افسردگی ارائه میدهد: تلویزیون را خاموش کنید و بیشتر حرکت کنید. این استراتژی با تمرکز بر فعالیت بدنی منظم، بهبود کیفیت خواب و تغییر الگوهای سبک زندگی میتواند بخشی از بسته مداخلات پیشگیرانه سلامت روان باشد.
منبع: scitechdaily
نظرات
آسمانگرد
خوبه اما حس میکنم تاکیدش روی ورزشه، بقیه فعالیتها کمتر اثربخشن. باید مداخلههای آزمایشی ببینیم
مهدی
تو خانوادهمون دیدم، یکی با پیادهروی بهتر شد. اما اینکه خواب اضافی هم 9% تاثیر داره، برام جالبه و کنجکاوم
بایونیکس
نکنه خوداظهاری دادهها رو کجوکوله کرده؟؟ تحقیق بزرگه ولی علیت واقعا مشخص نیست؟
توربو
معقول به نظر میاد، مخصوصا برای میانسالها. 30 دقیقه ورزش هم واقعا کارسازه
دیتاپالس
واااای، جدی؟ یعنی با یه ساعت کمتر تلویزیون و یه پیادهروی، ریسک افسردگی میپره؟ شگفتانگیزه
ارسال نظر