6 دقیقه
فسیلی مرموز به نام Paradoxophidion پرسشهای قدیمی دربارهٔ نحوهٔ تکامل مارهای امروزی را دوباره مطرح کرده است. مطالعهٔ تازهای روی نمونههای موزهای نشان میدهد که این فسیل ممکن است یکی از قدیمیترین اعضای گروه کائینوفیدیان (caenophidian) باشد؛ با این حال، هویت دقیق، موقعیت تبارشناختی و سبک زندگی آن هنوز نامشخص باقی مانده است. این کشف میتواند بر درک ما از تکامل مارها، تاریخچهٔ زیستی و سازگاریهای آبی-زمینی تأثیر بگذارد و اطلاعات جدیدی به رکورد فسیلی اضافه کند.
فسیلی که بهراحتی طبقهبندی نمیشود
پژوهشگرانی که روی Paradoxophidion کار میکنند، ویژگیهایی را شناسایی کردهاند که ممکن است آن را به خانوادهٔ آکروردیدها (Acrochordidae) پیوند دهد — خانوادهای از مارها که شناختهشده به سبک زندگی کاملاً آبی هستند. آکروردیدها دارای سازگاریهای ویژهای برای زندگی در آباند؛ از جمله مورفولوژی مهرهها و ساختارهای جمجمهای که با زیستگاه آبی مرتبطاند. در صورت اثبات نسبت، چنین پیوندی میتواند نشاندهندهٔ یک فاز آبی در مسیر تکامل کائینوفیدیان باشد که خود پرسشی اساسی دربارهٔ مسیر تکامل مارهای پیشرفته مطرح میکند. اما جنجال این است که نمونهٔ مورد نظر صفاتی را نیز نشان میدهد که میتواند آن را به شاخهٔ دیگری از مارهای کائینوفیدیان نسبت دهد؛ بنابراین تیم پژوهشی با احتیاط عمل میکند و از نتیجهگیریهای قطعی اجتناب میکند.

در حال حاضر شواهد آناتومیکی کافی برای تعیین قطعی اینکه Paradoxophidion چگونه زیست میکرد یا به کدام خانواده تعلق داشته است، وجود ندارد. ماهیت تکهتکهٔ بسیاری از فسیلهای مار کار طبقهبندی را پیچیده میکند: استخوانهای جدا افتاده و ناقص میتوانند مبهم باشند و پدیدهٔ همگرا شدن تکاملی (convergent evolution) — جایی که شاخههای نامرتبط شکلهای مشابهی را بهدلیل فشارهای محیطی یکسان توسعه میدهند — میتواند تحلیلهای تبارشناسی را گمراه کند. برای نمونه، تعدادی از ویژگیهای مهرهای که در Paradoxophidion دیده میشود ممکن است بهصورت مستقل در گونههای آبی و نیمهآبی تکامل یافته باشد و نه الزاما دلیلی بر خویشاوندی مستقیم.

کاوش در کشوهای موزه برای یافتن پاسخها
برای روشنتر کردن تصویر تکامل اولیهٔ مارها و جایگاه Paradoxophidion در درخت تبارشناختی، جورجیوس (Georgios) یکی از اعضای تیم، قصد دارد کار روی مجموعههای خزندگان فسیلی موزهها را ادامه دهد. او نمونههایی را بازبینی خواهد کرد که نخستینبار در قرن نوزدهم توسط ریچارد اوِن (Richard Owen) بررسی شدهاند، از جمله استخوانهای Palaeophis، یک مار آبی عظیمالجثه که در انگلستان کشف شده است. مقایسهٔ Paradoxophidion با فرمهای آبی شناختهشدهتر مانند Palaeophis و آکروردیدهای مدرن میتواند سازگاریهای مشترک نسبت به زیست در آب را آشکار سازد؛ نمونههایی مانند ویژگیهای مهرهای، ساختارهای مفصلی، و نشانههای جمجمهای که با تغذیه و حرکت در محیط آبی همخوانی دارند.

علاوه بر این، در مجموعهٔ موزه چندین استخوان ناشناخته و کمتر بررسیشده با مورفولوژیهای غیرعادی وجود دارد که میتواند نشاندهندهٔ تاکسونهای پیشتر شناسایینشده باشد و به پر کردن شکافهای رکورد فسیلی کمک کند. تحلیلهای مقایسهای دقیقِ آناتومی، تصویربرداری با وضوح بالا مانند سیتیاسکن (CT scan)، و نمونهبرداری گستردهتر از مجموعههای موزهای میتواند امکان بازسازیهای دقیقتری از دینامیک تکاملی، اکولوژی اولیهٔ کائینوفیدیان و مسیرهای سازگاری آبی-زمینی فراهم آورد. چنین رویکردهایی به ویژه در مطالعات تکاملی و فسیلشناسی مدرن اهمیت دارند، زیرا ترکیب دادههای آناتومیکی سنتی با فنآوریهای تصویربرداری و روشهای آماری تبارشناختی نتایجی قابل اعتمادتر بهدست میدهد.
در سطح فنیتر، بررسی مورفومتریک مهرهها (مقایسهٔ اندازه، نسبتها و زوایای فرآیندها) و تحلیلهای فیلوژنتیک مبتنی بر ماتریسهای کاراکتری میتواند نقش کلیدی در تعیین موقعیت پارادوکسوفیدیون ایفا کند. همچنین بررسی ریزساختار استخوانها (histology) ممکن است اطلاعاتی دربارهٔ سرعت رشد، سن مرگ و حتی نوع زیستگاه (آبی مقابل خشکی) ارائه دهد. برای مثال، حضور لایههای مینرالیزهٔ خاص یا تغییرات میکروسکپی در بافت استخوان میتواند نشاندهندهٔ فشارهای زیستمحیطی و سبک زندگی باشد.
از منظر اکولوژیک، اگر Paradoxophidion واقعا به آکروردیدها نزدیک باشد، این یافته میتواند فرضیههایی دربارهٔ انتقال زیستگاه در مسیر تکامل مارهای پیشرفته تقویت کند؛ یعنی احتمال وجود دورههایی که گروههای پایهای کائینوفیدیان بهصورت آبی زندگی میکردهاند و سپس بعضی شاخهها به زیستگاههای خشکی بازگشته و تنوع امروزی را شکل دادهاند. بالعکس، اگر Paradoxophidion از شاخهٔ دیگری از کائینوفیدیان باشد، این موضوع نشان میدهد که سازگاریهای آبی ممکن است بهطور مستقل در چندین خط تکاملیافته رخ داده باشد و بنابراین الگوهای تبارشناختی و اکولوژیکی پیچیدهتری را مطرح میکند.
از منظر تاریخی و موزهای، بازبینی نمونههای قدیمی اهمیت ویژهای دارد؛ اسناد و یادداشتهای کلاسیک از قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم حاوی اطلاعات تکمیلی دربارهٔ محلیابی، لایهٔ سنگی و شرایط جمعآوری نمونهها هستند که میتوانند در تعیین سن سنگی (سن چینهای) و محیط رسوبی (نمکزار، مصب، یا آبهای ساحلی) کمک کنند. پیوند دادن دادههای صحرایی تاریخی با تجزیهوتحلیلهای مدرن، مانند آنالیز ایزوتوپی یا بررسی انجمنهای فسیلی همزیست، جزئیات زیستمحیطی دقیقتری از دورهای که پارادوکسوفیدیون در آن زندگی میکرده ارائه خواهد داد.
در نهایت، ترکیب یافتههای جدید با چارچوبهای تبارشناختی قابل اعتماد میتواند به بازتعریف تاریخچهٔ کائینوفیدیان منجر شود، بهویژه اگر نمونههای موزهای کمتر شناختهشده و نمونههای جدید فسیلی بتوانند خلاهای زمانی و جغرافیایی را پر کنند. از این منظر، پارادوکسوفیدیون نه تنها یک نمونهٔ تک برای توصیف نیست، بلکه میتواند کلید بازشدن پرسشهای بزرگتری دربارهٔ تکامل مارها، ظهور تنوع نوین و سازگاریهای زیستی در گذشتهٔ زمینشناسی باشد.
کلمات کلیدی مرتبط که در متن به آنها توجه شده و میتوانند برای جستجوهای علمی و اطلاعرسانی به کار روند عبارتاند از: پارادوکسوفیدیون، فسیل مار، تکامل مارها، کائینوفیدیان، آکروردیدها، آناتومی مهرهها، رکورد فسیلی و مجموعههای موزهای. ترکیب این کلیدواژهها در تحلیلها و متادیتاهای دیجیتال مجموعهٔ موزهها میتواند باعث افزایش دسترسی پژوهشگران به اطلاعات مرتبط و تسهیل مطالعات بعدی شود.
منبع: scitechdaily
ارسال نظر