6 دقیقه
لئوناردو دیکاپریو در دنباله Once Upon a Time بازنخواهد گشت
لئوناردو دیکاپریو رسماً اعلام کرده که در جهان سینمایی کوئنتین تارانتینو، مبتنی بر فیلم Once Upon a Time in Hollywood، بازنمیگردد. اگرچه در مراحل اولیه گفتوگوهایی انجام شد، دیکاپریو صریحاً گفته که در پروژه جدیدی که تمرکز آن بر شخصیت کلیف بوت (Cliff Booth) است حضور نخواهد داشت. او در عین حال از انتخاب کارگردان برای دنباله تمجید کرد و ابراز هیجان نمود تا ببیند سرنوشت این شخصیت در ادامه چگونه رقم میخورد.
موضوع و محوریت دنباله
فیلم آینده که بهطور غیررسمی با عناوینی مانند The Continuing Adventures of Cliff Booth یا The Adventures of Cliff Booth شناخته میشود، تمرکز را به سمت کلیف بوت میآورد؛ بدلکار کمحرف و رانندهای که در فیلم تارانتینو در سال ۲۰۱۹ معرفی شد. کلیف، که در نسخه اصلی با اجرای بهیادماندنی براد پیت به تصویر کشیده شد، در فیلمنامه جدید طوری تصور شده که نقش یک حلکننده مشکلات تولید (production troubleshooter) را در هالیوود ایفا میکند؛ کسی که در پشتصحنه مشکلات را پاکسازی میکند و بهعنوان شخصی خاکی و عملگرا در مقابل سیستم استودیویی چند سال پس از رویدادهای فیلم نخست حرکت میکند. این رویکرد داستانی، ترکیبی از عناصر حرفه بدلکاری، ساختار نقشآفرینی در صنعت سینما و فضای بازتابی از هالیوود تاریخی را نوید میدهد؛ موضوعاتی که برای مخاطبان علاقهمند به تاریخ سینما، دنبالههای سینمایی و اسپینآفهای شخصیتمحور جذاب خواهد بود.
نکته مهم این است که فیلمنامه این دنباله به نام کوئنتین تارانتینو ثبت شده است، اما سکان کارگردانی به دیوید فینچر سپرده شده است؛ قراردادی که تحت توافق کلی فینچر با سرویس پخش نتفلیکس قرار دارد. این واگذاری قابل توجه است زیرا تارانتینو معمولاً هم نویسنده و هم کارگردان است و حالا فیلمنامهای که زبانآور دیالوگهای تند و ساختار بازنویسی تاریخ اوست، در اختیار کارگردانی قرار میگیرد که به سبک تصویری سردتر، دقیق و متمرکز معروف است؛ ترکیبی که میتواند برخورد خلاقانهای میان حس دیالوگمحور و بازاندیشی تارانتینو و دقت بصری و تیرگیهای فینچر ایجاد کند. این تقاطع سبکها از لحاظ تحلیل فیلم و نظریه سینما یک موضوع مطالعاتی جذاب برای منتقدان، فیلمسازان و مخاطبان حرفهای است.
منابع صنعتی گزارش دادهاند که بودجه قابلتوجهی برای این تولید در نظر گرفته شده است—حوالی ۲۰۰ میلیون دلار—که نشان میدهد نتفلیکس تمایل دارد این پروژه را بهعنوان یک تولید سطح بالا با مقیاس گسترده و ارزش تولیدی بالا دنبال کند. چنین بودجهای فراتر از بودجههای معمول سریال محور است و بیشتر یادآور محصولات سینمایی پرهزینه یا حداقل تولیدات استودیویی بزرگ است که هدفشان جذب مخاطب وسیع و ایجاد حضور بینالمللی است. تاریخ انتشار رسمی هنوز اعلام نشده؛ اما با توجه به زمانبندی تولید، مراحل پیشتولید و تعداد نفرات درگیر، میتوان انتظار داشت این پروژه طی سالهای آتی به یکی از موارد برجسته تقویم سینمایی و پخش خانگی بدل شود.

مقایسهها و زمینهسازی: این پروژه در نقطه تلاقی دو روند فعلی صنعت قرار دارد: دنبالهها و اسپینآفهایی که جهانهای محبوب سینمایی را گسترش میدهند (legacy sequels) و عطش سرویسهای پخش برای محتوای مهم و پرهزینهای که تحت هدایت کارگردانان سطح A تولید میشود. با نگاهی به همکاریهای دیوید فینچر با نتفلیکس—مانند سریال Mindhunter و دیگر تولیداتش—در تضاد با کارهای آتوری تارانتینو که معمولاً برای اکران سینمایی و تجربه تئاتریکال طراحی شدهاند، ترکیب این دو رویکرد میتواند تعریف تازهای از دنبالههای یادمانی (legacy sequels) ارائه کند؛ بهویژه وقتی موضوع بازنمایی تاریخ سینما، روایتهای شخصیتمحور و تلاقی سبکهای بصری باشد. این نوع تولیدها میتوانند مرز میان بازار سینما و تلویزیون پخش را تار کنند و پرسشهایی درباره آینده مدلهای توزیع، بازاریابی استودیو-محور و نقش کارگردانان صاحب نام در تولیدات پلتفرمی مطرح سازند.
واکنش طرفداران و نکات پشتصحنه: کاربران شبکههای اجتماعی و جوامع طرفداری به سرعت واکنش نشان دادند؛ بحثها حول این بودند که آیا براد پیت باز هم نقش کلیف بوت را ایفا خواهد کرد یا نه و چه تفسیر جدیدی فینچر از لحن تارانتینو ارائه خواهد داد. برخی طرفداران نگران از دست رفتن عناصر اصلی سبک تارانتینو بودند، در حالی که دیگران از احتمال تولد روایتی تیرهتر و دقیقتر استقبال کردند. از منظر پشتصحنه، باید توجه داشت که تارانتینو همیشه تمایل به توسعه اسپینآفها در دنیای داستانی هالیوود خود نشان داده است؛ بنابراین تولید دنبالهای متمرکز بر یکی از شخصیتهای کلیدی فیلم نخست، یک گام طبیعی و قابل پیشبینی در چارچوب خلاقه او بهشمار میآید.
نقدی مختصر: واگذاری فیلمنامه تارانتینو به کارگردانی دیگر، امری نادر و در عین حال پرریسک به نظر میرسد، اما همین عمل میتواند فصل تازهای تاریکتر و متفاوت برای کلیف بوت رقم بزند تا اینکه صرفاً تکرار نوستالژیک گذشته باشد. از منظر تحلیل رسانه، چنین انتقالی ممکن است به بازتعریف شخصیت و گسترش لایههای روانشناختی او منجر شود؛ خصوصاً اگر فینچر با سبک سرد و دقیق خود به بررسی ساختار قدرت در هالیوود، عملکرد بدلکاران و مناسبات پشتصحنه بپردازد. در صورتی که این دیدگاه بهخوبی شکل بگیرد، مخاطبی که انتظار یک بازسازی فرمال از نسخه اول را دارد، ممکن است با اثری متفاوت و پختهتر روبرو شود.
یادداشت پایانی: نبود لئوناردو دیکاپریو سؤالات مربوط به بازیگران اصلی را محدود میکند اما جذابیت پروژه را کم نمیکند. با فیلمنامهای از تارانتینو، کارگردانی از فینچر و بودجهای گزارششده که چشمگیر است، این دنباله همچنان یکی از پروژههای مورد توجه آینده محسوب میشود—هم برای طرفدارانی که نسبت به سرنوشت کلیف بوت کنجکاو هستند و هم برای سینمادوستانی که نسبت به این همکاری خلاقانه و غیرمتعارف علاقهمندند. پیگیری اخبار تولید، اعلام بازیگران احتمالی، و بررسی نحوه ترکیب سبکها (تارانتینو-محور و فینچر-محور) برای تحلیلگران و مخاطبان حرفهای اهمیت بالایی دارد؛ زیرا نتیجه نهایی میتواند الگویی برای همکاریهای آتی میان نویسندگان-کارگردانان مشهور و پلتفرمهای پخش بزرگ فراهم آورد.
منبع: smarti
ارسال نظر