8 دقیقه
آیا جوردن پیل برای MCU کارگردانی میکند؟
شایعاتی که میگویند جوردن پیل — کارگردانی که با «Get Out» برداشت تازهای از وحشت معاصر ارائه داد — در حال گفتوگو با استودیو مارول هستند، در روزهای اخیر شدت گرفته است. منابعی که ابتدا در ComingSoon منتشر شدند و سپس از طریق پستهایی در X (قبلاً توییتر) منتشر و تقویت شدند، حاکی از آناند که مارول ممکن است برای یک پروژه آینده در دنیای سینمایی مارول (MCU) به سراغ پیل برود. این خبر زمانی شکل تازهای به خود گرفت که شرکت تولیدی خود پیل، Monkeypaw Productions، همان گزارش را نقل قول کرد و تنها با ایموجی «👀» واکنش نشان داد؛ اقدامی که دوباره موج جدیدی از گمانهزنی میان طرفداران و رسانهها برانگیخت.
ردپای این شایعات به کارشناس سینمایی دنیل ریچتمان برمیگردد؛ نامی که در میان مخاطبان حوزه سرگرمی به خاطر انتشار مکرر خبرهای مرتبط شناختهشده است. اگرچه ریچتمان در بسیاری مواقع بهعنوان منبعی نسبتاً معتبر در نظر گرفته میشود، اما تا این لحظه استودیو مارول هیچ قرارداد رسمی یا توافق قطعی را تأیید نکرده است. با وجود این، تصور جوردن پیل در مقام کارگردان یک عنوان MCU وسوسهانگیز است: ترکیب نقد اجتماعی، تنش روانشناختی و ایجاد وحشت کنترلشده در آثار او میتواند نحوه بازنمایی ابعاد تاریکتر و تأملبرانگیزتر در سینمای ابرقهرمانی را دگرگون کند. از منظر سئو و جستجو، نامهایی مانند «جوردن پیل»، «استودیو مارول»، «MCU» و «کارگردان وحشت» بهسرعت در مباحث آنلاین مرتبط با این خبر ظاهر شدند و محبوبیت قابل توجهی پیدا کردند.
مسئله این است که چرا چنین گزینهای برای MCU اهمیت دارد. مارول در سالهای اخیر بیش از گذشته در زمینه ترکیب ژانرها آزمایش کرده است: سریال WandaVision با تکیه بر الگوهای سیتکام و ضربانهای ترس روانشناختی بازی کرد؛ Moon Knight سراغ شدت هویتی شکسته و فضای روانپریشانه رفت؛ حتی روایتهای Doctor Strange و بعضی از قسمتهای Thor آثاری با لحن سورئال یا کمدیک ارائه دادند. افزودن یک کارگردانی که به خاطر وحشت مفهومی و زیرمتنهای اجتماعی-سیاسی شناخته میشود، بهعنوان گامی منطقی در ادامه روند تلفیق ژانرها به نظر میرسد — بهویژه اگر هدف مارول گسترش طیف احساسی و تماتیک فیلمها و سریالهایش باشد. از منظر تولید و بازاریابی، ورود یک نام آوانگارد مانند جوردن پیل میتواند مخاطبان جدیدی را به فیلمهای ابرقهرمانی جذب کند و همزمان به نقدها و تحلیلهایی از جنس اجتماعی و فرهنگی رنگ تازهای ببخشد.

حدس و گمانها و اهداف محتمل: یکی از شایعات پایدار حاکی از آن است که پیل ممکن است با بازسازی فیلم Blade که نقش اصلی آن را ماهرشالا علی ایفا میکند پیوند خورده باشد. اساطیر خونآشامی Blade و لبههای نوآرِ روایت او بهطور طبیعی با کارگردانی که میداند چگونه ناآرامی پایدار و پیچیدگیهای اخلاقی تولید کند، همخوانی دارد. پلها و تونالیتههای تاریک و نوآر Blade فرصت خوبی برای وارد کردن عناصر وحشت روانشناختی و نقد اجتماعی فراهم میکنند؛ اِلمانهایی که در آثار گذشته پیل بارها دیده شدهاند. با این حال طرفداران همچنین تصور میکنند که پیل میتواند قلمروهای کاملاً جدیدی در MCU باز کند — بهعنوان مثال روایتی در سطح خیابانی که نابرابریهای نژادی، قدرت و هویت را در بستری ابرقهرمانی بهصورت محوری مطرح کند. چنین پروژههایی میتوانند به شکلگیری زیرژانرهای تازهای در سینمای ابرقهرمانی منجر شوند: گونههایی که مسائل اجتماعی را در دل داستانهای قهرمانی و اکشن قرار میدهند و از الگوی صرفاً مبارزه و جلوههای ویژه فراتر میروند.
مقایسهها و زمینه: فیلمهای پیل — از جمله Get Out («خروج»)، Us («ما») و Nope («نوپ») — همواره تمایل داشتهاند که لذت ژانری را با تحلیل فرهنگی ترکیب کنند. در قیاس با کارگردانانی در MCU که بر جنبههای بصری و هیجانی و نمایش صحنههای بزرگ تأکید دارند (برای مثال ریتمهای بلاتکاپه و ماجراجویانه برادران روسو)، قوتهای پیل در ایجاد ترس تدریجی، لایههای تمثیلی و کنشپذیری اجتماعی قرار دارد. اگر او قراردادی امضا کند، میتوان انتظار داشت فیلم یا پروژهای خلق شود که در آن سبک بهخدمت انتقال پیام تیز و غالباً نگرانکنندهای درآید و نه صرفاً مجموعهای از سکانسهای اثرگذار و پرهزینه. از منظر فنی، این نوع کارگردانی ممکن است نیازمند طراحی صوتی و تصویری متفاوت، کارگردانی بازیگران با تأکید بر زیرمتن و خلق فضایی باشد که هم مخاطب عام را درگیر کند و هم منتقدان صاحبنظر را جذب سازد — موضوعی که برای استراتژی بلندمدت برند MCU میتواند اهمیت راهبردی داشته باشد.
واکنش طرفداران و ریسکهای هنری: همه طرفداران نسبت به این احتمال هیجانزده نیستند؛ گروهی معتقدند پیل باید به مسیر آثار اوریژینال خود ادامه دهد و با ورود به چارچوبهای فرنچایزی، صدای خلاقانهاش را فدا نکند. استدلال این گروه بر این پایه است که آثار اوریژینال ظرفیت خلق تجربههای نو و غیرقابل پیشبینی را دارند و کار در نظام فرنچایز ممکن است بهواسطه فرایندهای استودیویی، محدودیتهایی را بر خلاقیت تحمیل کند. در سوی دیگر، کسانی هستند که از دیدن یک «صدای آتوئر» در فضای مارول استقبال میکنند و امیدوارند حضور کارگردانانی مانند پیل مارول را به سمت روایتهای جسورانهتر، هوشمندانهتر و دارای ریسکهای هنری سوق دهد. در عمل، ترکیب اقتضائات تجاریِ مارول (مانند نیاز به توازن با برند، تستهای تماشاگر، و بازاریابی گسترده) با سبک انحصاری یک کارگردان میتواند فرآیندی پیچیده باشد؛ چیزی که مستلزم مذاکره، انعطاف و شاید ظرفیت تغییر در سطح داستان و اجراست. تا زمانی که بیانیه رسمی از سوی مارول منتشر نشود، همه اینها در حد احتمالات جذاب باقی خواهند ماند.
پیامدهای احتمالی برای صنعت و ژانر: صرفنظر از اینکه جوردن پیل به MCU بپیوندد یا نه، همین بحث و گمانهزنی نشان میدهد که مرزهای ژانری در حال حل شدن هستند و مخاطبان مشتاق دیدن کارگردانانیاند که میتوانند هیجان و معنا را بهصورت همزمان به اثر بیاورند. اگر پیل وارد MCU شود، احتمال دارد تأثیرات زیر را شاهد باشیم: 1) تشدید تلفیق ژانر وحشت و درام اجتماعی در آثار ابرقهرمانی، 2) افزایش تمرکز روی روایتهای شخصیتمحور و کمهزینهتر در کنار اپیزودهای اکشن بزرگ، 3) بازنگری در نحوه نمایش موضوعات حساس اجتماعی داخل فرمتهای پرفروش و جهانی، 4) گشودن مسیر برای کارگردانان مستقل و آتوئر دیگر برای آزمایش با فرنچایزها. این نتایج نهتنها برای هواداران مارول بلکه برای سینمای عامتر و نحوه تعامل صنعت با موضوعات اجتماعی معاصر نیز قابل توجه خواهند بود.
نقدهای محتمل و ملاحظات تجاری: از منظر تجاری، همکاری با نامی مانند جوردن پیل میتواند ریسکهایی هم داشته باشد؛ مخاطبان اصلی مارول معمولاً انتظار دارند آثار با فرمی مشخص و مجموعهای از نشانههای آشنای فرنچایزی عرضه شوند. تغییری ناگهانی در لحن یا تمرکز روایی ممکن است برخی از این مخاطبان را از دست بدهد، اگرچه در عوض امکان جذب مخاطب جدیدی که به فیلمهای با مضمون اجتماعی و ژانر وحشت علاقهمند است فراهم میآید. علاوه بر این، سطح نظارت استودیویی، سطح بودجه، محدودیتهای تبلیغاتی و هزینههای تولید مواردی هستند که توافق نهایی را شکل میدهند. تجربههای قبلی نشان دادهاند که وقتی یک فرنچایز بزرگ به سمت روایتهای کمتر محافظهکارانه حرکت میکند، نتیجه میتواند هم تجاری موفق و هم نقدآمیز باشد؛ اما این مسیر همیشه با مخاطراتی همراه است که باید بهدقت سنجیده شوند.
جمعبندی موقتی: در حال حاضر خبر حضور جوردن پیل در MCU در حد شایعه جذاب و قابلاعتنا باقی مانده است؛ شایعهای که با وجود قابلیت استناد به منابعی مانند دنیل ریچتمان و واکنش نمادین شرکت Monkeypaw، هنوز از سوی خود استودیو تأیید رسمی نگرفته است. مهمتر از نتیجه نهایی، خود بحث درباره امکان حضور کارگردانانی با پسزمینه وحشت مفهومی و نقد اجتماعی در یک فرنچایز بزرگ، نمایانگر تغییرات عمیقتر در ذائقه مخاطب و فضای تولید محتواست. بهطور خلاصه، این موضوع بخشی از روند بزرگتری است: تلاش برای تنوعبخشی به لحنها و مضامین در سینمای ابرقهرمانی، و جستجوی تعادل میان مخاطبپسندی تجاری و عمق هنری و انتقادی.
منبع: smarti
نظرات
توربو
واقعاً ممکنه؟ دنیل ریچتمان گفته اما مارول سکوت کرده، معمولا این خبرها نیمهکاره... اگه راست باشه ببینم چطور Blade به سبک پیل درمیاد
کوینکس
یه حرکت هوشمندانه، هم مخاطب جدیده جذب میشه هم مارول کمی عمق میگیره. البته ریسک هم داره، ولی ارزش امتحان داره
رودایکس
وااای جوردن پیل تو MCU؟ ایده وحشت + ابرقهرمان بنظرم جذابه، ولی نگرانم صدای خودش رو از دست بده... امیدوارم مارول اجازه بده ریسک کنه!
ارسال نظر