8 دقیقه
تحقیقات جدید نشان میدهد دیابت و زوال عقل ارتباط نزدیکی با هم دارند؛ مسیرهای زیستی مشترک و حتی همپوشانیهای درمانی نقش مهمی در سلامت مغز ایفا میکنند. اعتبار تصویر: Stock. دیابت از طریق اختلال در مصرف انرژی، آسیب به رگهای خونی و افزایش التهاب بر مغز تاثیر میگذارد. برخی از درمانها ممکن است پیشرفت زوال عقل را کند کرده یا از آن پیشگیری کنند.
روابط بین دیابت و زوال عقل هر روز بهتر ثبت و توصیف میشود. اختلال در تنظیم گلوکز، سیگنالدهی انسولین و سلامت عروقی میتواند عملکرد شناختی را تغییر دهد، در حالی که تغییرات نورودژنراتیو ممکن است به نوبه خود کنترل گلوکز را بر هم بزند. در ادامه ده مکانیسم مبتنی بر شواهد و پیوندهای درمانی را میبینید که نشان میدهند چگونه بیماریهای متابولیک و پیری مغز با هم تلاقی میکنند.
ده مکانیسمی که دیابت و زوال عقل را پیوند میدهد
1. افزایش خطر زوال عقل در افراد مبتلا به دیابت
مطالعات اپیدمیولوژیک نشان میدهند که خطر ابتلا به زوال عقل در افراد مبتلا به دیابت حدود 60٪ بیشتر است. علاوه بر این، حملات شدید یا مکرر هایپوگلیسمی (افت قند خون) با احتمال حدود 50٪ افزایش افت شناختی همراه است. این روابط در جمعیتهای مختلف و در دورههای زمانی متفاوت مشاهده شدهاند و نشان میدهد کنترل نامناسب قند خون و نوسانات آن میتوانند تأثیرات طولانیمدتی روی حافظه و عملکرد اجرایی داشته باشند.
2. مقاومت به انسولین در بافت مغز
مقاومت به انسولین — که از ویژگیهای مرکزی دیابت نوع 2 است — زمانی رخ میدهد که سلولها پاسخ مناسبی به انسولین نشان نمیدهند. این پدیده نه تنها در بافتهای محیطی، بلکه در نورونها و سلولهای گلیا نیز دیده میشود. کاهش حساسیت انسولینی در مغز میتواند جذب گلوکز، متابولیسم نورونی و مسیرهای سیگنالینگ مانند IRS و PI3K–Akt را مختل کند و در نتیجه به اختلالات حافظه و کاهش عملکرد شناختی بیانجامد. به عبارت دیگر، مغز در شرایطی که نیاز به سوخت دارد ممکن است از گلوکز کافی استفاده نکند و این امر به فرایندهای نورودژنراتیو کمک میکند.
3. کاهش استفاده مغزی از گلوکز
با وجود این که مغز تنها حدود 2٪ از جرم بدن را تشکیل میدهد، نزدیک به 20٪ از انرژی کل بدن را مصرف میکند. در بسیاری از فرمهای زوال عقل، نورونها توانایی خود در متابولیزه کردن گلوکز را از دست میدهند؛ وضعیتی که بعضیها به صورت غیررسمی آن را «دیابت نوع 3» نامیدهاند. کاهش استفاده از گلوکز ممکن است به اختلال در زنجیرههای متابولیک، نقص میتوکندریال و افزایش وابستگی به منابع انرژی جایگزین منجر شود که در بلندمدت پایداری سیناپسی و زنده ماندن نورونها را تهدید میکند.

4. خطر دوطرفه: آلزایمر چگونه مصرف گلوکز را تحت تاثیر قرار میدهد
افراد مبتلا به بیماری آلزایمر اغلب سطوح گلوکز ناشتا بالاتری دارند — حتی بدون تشخیص رسمی دیابت — که نشاندهنده تغییرات پیشدیابتی است. عوامل ژنتیکی مانند APOE4 ممکن است حساسیت نورونها به انسولین را کاهش دهند، از جمله از طریق تغییر در ترافیکدهی گیرندههای انسولینی و مسیرهای درونسلولی مرتبط. بنابراین نه تنها دیابت میتواند ریسک آلزایمر را افزایش دهد، بلکه خود فرایندهای آلزایمری میتوانند متابولیسم گلوکز و تنظیم قند را در سراسر بدن مختل سازند؛ یک حلقه معیوب که مستعد تشدید هر دو بیماری است.
5. صدمه عروقی و اختلال در سد خونی-مغزی
هیپرگلیسمی مزمن رگهای کوچک را در سراسر بدن از جمله مغز آسیبپذیر میکند. کاهش جریان خون مغزی، اختلال در عملکرد اندوتلیال و شکستگی سد خونی-مغزی باعث میشود مولکولهای التهابی، سلولهای ایمنی و پروتئینهایی که معمولاً از مغز دور نگه داشته میشوند وارد بافت عصبی شوند. این وضعیت التهاب موضعی را تشدید کرده و سهم عروقی را در تأثیرگذاری بر شناخت و افزایش خطر زوال عقل عروقی و مخلوط بالا میبرد. علاوه بر آن، بیماری عروق کوچک مغز با ضایعات سفیدریب و انفارکتوسهای کوچک همراه است که میتواند مسیرهای شناختی را مختل کند.
6. بازاستفاده داروها و همپوشانی درمانی
برخی از داروهای دیابت اثراتی روی عملکرد شناختی نشان دادهاند. برای مثال، مماتین که امروزه برای آلزایمر متوسط تا شدید استفاده میشود، تاریخچه تحقیقاتی در زمینه اثرات متابولیک و انسولینی نیز داشته است. متفورمین میتواند از سد خونی-مغزی عبور کند و شواهد نشان میدهد که ممکن است التهاب عصبی را کاهش دهد؛ دادههای مشاهدهای استفاده از متفورمین را با کاهش خطر زوال عقل مرتبط نشان دادهاند و کارآزماییهای تصادفی در حال بررسی تأثیر آن در جمعیتهای غیر دیابتی نیز در جریان است. با این حال، نتایج نه همیشه قاطع هستند و بررسی دقیق دوز، مدت مصرف و جمعیت هدف لازم است.
7. آگونیستهای گیرنده GLP‑1 و زیستشناسی پلاک
آگونیستهای گیرنده GLP‑1 مانند سمیلگوتاید با بهبود کنترل گلیسمیک و کاهش وزن همراهند. دادههای پیشبالینی و مشاهداتی نشان میدهد که کاربران این داروها ممکن است بروز کمتری از زوال عقل داشته باشند؛ سازوکارهای پیشنهادی شامل کاهش التهاب عصبی، حفاظت عروقی، و تاثیر مستقیم روی مسیرهایی است که با تجمع آمیلوئید و تائو مرتبطند. کارآزماییهای بالینی مانند Evoke و Evoke Plus در حال آزمایش سمیلگوتاید در مراحل اولیه اختلال شناختی هستند تا مشخص شود آیا این دارو میتواند شکلگیری یا پیشرفت آلزایمر را کند کند یا خیر.
8. تجویز انسولین از راه بینی
با توجه به وقوع مقاومت به انسولین در مغز، تزریق انسولین از طریق بینی راهی برای رساندن هورمون مستقیماً به سیستم عصبی مرکزی با حداقل اثرات سیستمیک مطرح شده است. مطالعات کوچک حافظه و برخی شاخصهای شناختی را بهبود دادهاند؛ اما سوالات مهمی درباره دوز بهینه، طول دوره درمان و ایمنی بلندمدت هنوز پاسخ داده نشدهاند. همچنین تفاوتهای فردی در پاسخ و تاثیر احتمالی ترکیب با سایر درمانها از موضوعات مهم تحقیقاتی است.
9. مهارکنندههای SGLT2 و کاهش خطر زوال عقل
مهارکنندههای SGLT2 که با افزایش دفع گلوکز در ادرار سطح قند خون را کاهش میدهند، در برخی مطالعات با خطر کمتر ابتلا به آلزایمر و زوال عقل عروقی مرتبط شدهاند. این ارتباط ممکن است از طریق کاهش التهاب سیستمیک، بهبود عملکرد عروقی، کاهش فشار خون و اثرات متابولیک محافظتی دیگر تبیین شود. با این وجود، مطالعات مشاهدهای همواره مستعد سوگیریاند؛ بنابراین برای اثبات رابطه علی به کارآزماییهای تصادفی نیاز است.
10. محافظت چندوجهی از طریق کنترل متابولیک
مدیریت مدرن دیابت از ترکیب داروهای متعدد و رویکردهای سبک زندگی برای کاهش قند، کم کردن مقاومت به انسولین و کاهش التهاب استفاده میکند. این مداخلات میتوانند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم سلامت مغز را حفظ کنند؛ از طریق کاهش استرس اکسیداتیو، حفاظت از رگها، و حفظ ظرفیت متابولیک نورونی. بنابراین کنترل بهتر متابولیک ممکن است یکی از مهمترین مزایای جانبی در کاهش ریسک زوال عقل باشد، هرچند نتیجهگیری قاطع نیازمند دادههای طولی و کارآزماییهای بزرگ است.
زمینه علمی و کارآزماییها
تحقیقات ترجمانی اکنون از جمعیتهای مشاهدهای و مدلهای حیوانی تا کارآزماییهای تصادفی گسترده شده است. از جمله کارآزماییهای کلیدی میتوان به بررسی متفورمین برای نتایج شناختی در بزرگسالان غیر دیابتی و ارزیابیهای فاز II/III سمیلگوتاید در مراحل ابتدایی آلزایمر اشاره کرد. سوال مرکزی این است که آیا این داروها تنها در افراد دارای بیماری متابولیک خطر زوال عقل را کاهش میدهند یا میتوانند به شکل گستردهتری در جمعیت عمومی مفید باشند. برای پاسخ به این پرسش لازم است زیرگروهبندیهایی بر اساس عوامل ژنتیکی (مثل APOE)، شواهد تصویربرداری، نشانگرهای التهابی و وضعیت عروقی انجام شود تا مشخص شود چه کسانی بیشترین احتمال بهرهمندی را دارند.
علاوه بر داروها، مداخلات رفتاری و سبک زندگی مانند فعالیت بدنی منظم، رژیمهای غذایی با کیفیت (مثلاً مدیترانهای)، کنترل فشار خون و ترک سیگار همگی نقش مهمی در کاهش ریسک دارا هستند و باید به عنوان ترکیبهای مکمل در طراحی مطالعات و مسیرهای درمانی در نظر گرفته شوند. ادغام نشانگرهای زیستی (بیومارکرها)، تصویربرداری عصبی و دادههای بالینی میتواند به شناسایی مکانیسمهای علت-معلولی کمک کند و راهنمایی برای مداخلات هدفمند ایجاد نماید.
نتیجهگیری
شواهد روزافزون از ارتباط نزدیک و دوطرفه بین دیابت و زوال عقل حکایت دارد که با مسیرهای انسولینی، متابولیسم انرژی، آسیب عروقی و التهاب واسطهگری میشود. کنترل بهتر متابولیک و بازاستفاده هدفمند داروهای دیابت مسیرهای امیدبخشی برای کاهش خطر زوال عقل ارائه میدهند، اما کارآزماییهای بزرگ و کنترلشده لازم است تا مشخص شود چه کسانی از این مداخلات سود میبرند و بهترین شیوههای تجویز و نظارت چگونه است. در عمل بالینی، تلفیق کنترل قند، بهینهسازی عوامل عروقی و تمرکز بر پیشگیری چندبعدی میتواند نقش تعیینکنندهای در محافظت از کارکرد شناختی در میان جمعیتهای در معرض خطر داشته باشد.
منبع: scitechdaily
نظرات