10 دقیقه
ایکسباکس بعدی مایکروسافت ممکن است در سال ۲۰۲۷ عرضه شود و وعدهٔ جهشی چشمگیر در بخش سختافزار را میدهد. لو رفتنهای جدید اشاره به طراحی جسورانهٔ چیپلت، یک GPU قدرتمند مبتنی بر RDNA5 و یک NPU اختصاصی دارند — اما افزایش مصرف برق و احتمال قیمت بالاتر نیز محتمل است.
طراحی دو چیپلت: یک SoC برای پردازنده و یک GPU شبیه رادئون
بر اساس گزارشهایی که به GamingBolt و کانال Moore's Law is Dead ارجاع میدهند، ایکسباکس آینده از یک APU با نام رمز Magnus استفاده میکند که از دو چیپلت مستقل تشکیل شده است: یک SoC که وظایف CPU را مدیریت میکند و یک دیهی جداگانه برای GPU که شبیه رویکرد دسکتاپی رادئون شرکت AMD طراحی شده است. بخش CPU گفته میشود مبتنی بر معماری Zen 6 است و تا سه هستهٔ پرقدرت بههمراه هشت هستهٔ کارآمدتر Zen 6c خواهد داشت که همگی یک کش L3 به اندازهٔ 12 مگابایت را بهاشتراک میگذارند.
ایدهٔ چیپلتها (chiplets) در نسلهای اخیر محبوب شده زیرا امکان توسعهٔ مستقل هر بخش را میدهد: تولید هستههای CPU و GPU روی ویفرهای جداگانه میتواند بازده تولید را بهبود بخشد، زمان پراجکت را کوتاهتر کند و انعطافپذیری طراحی را بالا ببرد. در سناریوی Magnus، جداسازی SoC و دیهی GPU به مهندسین اجازه میدهد تا هر بخش را با فرآیند ساخت مناسبتر و معماری اختصاصی بهینه کنند؛ موضوعی که برای دستیابی به عملکرد بالا و مقیاسپذیری در عین کنترل هزینه اهمیت دارد.
از منظر سیستمعامل و اکوسیستم، یک APU ترکیبی باید با لایههای نرمافزاری ایکسباکس و ابزارهای توسعهٔ بازی سازگار باشد تا بازیهای اختصاصی و چندپلتفرمی بتوانند از ترکیب CPU/GPU و معماری چیپلت حداکثر بهره را ببرند. پشتیبانی از قابلیتهایی مانند بافرینگ هوشمند، مسیریابی حافظهٔ مشترک و همگامسازی وظایف بین دو دیه نقش کلیدی در استفادهٔ عملی از چنین طراحی دارد.
مشخصات GPU که برجسته است
مشخصات لو رفتهٔ GPU تعداد ۶۸ واحد محاسباتی RDNA5 و چهار موتور شیدر (shader engines) را فهرست میکند که توسط یک کش L2 بزرگ به اندازهٔ ۲۴ مگابایت پشتیبانی میشوند — تقریباً پنج برابر کش L2 در ایکسباکس سری ایکس. این ترکیب نشاندهندهٔ توانایی قوی در رستر و محاسبات گرافیکی است که با هدف روانتر کردن فریمریت و تقویت جلوههای درون بازی طراحی شده است.
افزایش قابل توجه کش L2 میتواند تأثیر زیادی روی تاخیر حافظه و نرخ شکست کش بگذارد، بهویژه در پردازشهای گرافیکی که دسترسی تصادفی به دادهها و بافتها زیاد است. بهعلاوه، داشتن چند موتور شیدر به این معناست که GPU قادر خواهد بود پردازش موازی وظایف گوناگون رندرینگ را بهتر مدیریت کند؛ از جمله تقسیم کار میان رندرینگ هندسی، سایهزنی و وظایف محاسباتی مثل فیزیک یا AI محورهای گرافیکی.
علاوه بر توان رسترینگ، معماری RDNA5 احتمالاً شامل بهبودهایی در رهگیری پرتو (ray tracing)، فشردهسازی بافت، و ویژگیهای جدید برای بهینهسازی پردازش محاسباتی خواهد بود. توسعهدهندگان بازی از چنین منابعی برای بالا بردن کیفیت بصری، استفاده از تکنیکهای نورپردازی پیشرفته و پیادهسازی جلوههای فیزیکی پیچیدهتر بهره خواهند برد؛ اما در نهایت این نرمافزار و بهینهسازی موتورهای بازی است که تعیین میکند چقدر از قدرت سختافزاری به تجربهٔ کاربری منتقل شود.
گزینههای حافظه و شتابدهی هوش مصنوعی
جزئیات حافظه هنوز قطعی نیست، اما انتظار میرود گذرگاه حافظه ۱۹۲ بیتی باشد و پیکربندیهای احتمالی RAM شامل ۲۴، ۳۶ یا ۴۸ گیگابایت شوند. چنین سطوح حافظهای بهویژه در حالتهای چندوظیفهای، بارهای دادهٔ بزرگ برای بافتها و نگهداشتن دادههای هوش مصنوعی در حافظهٔ یکپارچه اهمیت دارد. در مقابل، گذرگاه ۱۹۲ بیتی نیازمند طراحی دقیق برای حفظ پهنای باند کافی است تا از قابلیتهای GPU در رزولوشنها و نرخهای فریم بالا پشتیبانی کند.
برای بارهای کاری هوش مصنوعی مانند افزایش رزولوشن (upscaling)، فیلترهای هوشمند و قابلیتهای Microsoft Copilot در تجربهٔ کاربری، گزارشها میگویند Magnus شامل یک NPU (واحد پردازش عصبی) با توان اوج ۱۱۰ TOPS است که در حالتهای کممصرف میتواند تا حدود ۴۶ TOPS مقیاس شود. وجود یک NPU اختصاصی در کنسول میتواند بار AI را از CPU و GPU بردارد، مصرف انرژی در وظایف هوش مصنوعی را بهینه کند و امکان اجرای الگوریتمهای پیشرفتهٔ یادگیری ماشینی را در زمان واقعی فراهم سازد.
موارد کاربردی NPU در کنسول میتواند شامل آپاسکلینگ مبتنی بر یادگیری عمیق، فشردهسازی و بازیابی هوشمند بافتها، تشخیص صحنه برای بهبود کیفیت تصویر و ویژگیهای هوشمند رابط کاربری باشد. همچنین، این واحد میتواند در پردازش صوتی، پیشبینی رفتار بازیکن برای بهینهسازی شبکه و حتی در فرایند توسعهٔ بازی برای شبیهسازیهای خاص استفاده شود.

عملکرد در برابر مصرف انرژی: دستاوردهای واقعی، هزینههای واقعی
افراد آگاه برآورد میکنند که مصرف کلی انرژی APU Magnus بین ۲۵۰ تا ۳۵۰ وات باشد، با TDP محتملی نزدیک به ۳۵۰ وات. اگرچه این مقدار حدود ۷۰٪ بیشتر از چیپ احتمالی PS6 تخمین زده شده است، بهبودهای واقعی عملکرد در دنیای واقعی حدود ۳۰–۳۵٪ برآورد میشوند. با این حال، همین میزان افزایش میتواند به فریمریت روانتر و اهداف فریم بالاتر در عناوین چندپلتفرمی منتهی شود — برای مثال، بازیای که روی PS6 با رزولوشن 4K و نرخ ۱۲۰ هرتز اجرا میشود ممکن است روی APU ایکسباکس به 4K/144Hz برسد، طبق همان لو رفتگی.
این نوع افزایش مصرف انرژی تبعات مهندسی و بازاریابی دارد. از منظر مهندسی حرارتی، طراحی خنککننده باید ظرفیت دفع گرمای بیشتری داشته باشد؛ فنها، هیتسینکها، لولههای حرارتی و جریان هوا در بدنهٔ کنسول نیازمند بازنگری هستند تا دمای قطعات در محدودهٔ امن حفظ شود بدون اینکه نویز آزاردهندهای تولید شود. از منظر منبع تغذیه، نیاز به یک واحد پاور قویتر و با راندمان بالا وجود دارد تا هم پایداری برق را تضمین کند و هم اتلاف انرژی را به حداقل برساند.
از زاویهٔ مصرفکننده، افزایش مصرف برق میتواند نگرانی دربارهٔ هزینههای جاری برق در بلندمدت و مقرونبهصرفه بودن خرید سختافزار جدید ایجاد کند. همچنین فشار بر تولیدکنندگان جهت تعیین قیمت بالاتر برای پوشش هزینههای توسعه و قطعات پرقدرت ممکن است به قیمت نهایی کنسول اضافه شود. در نهایت، تصمیم کاربران برای پرداخت مبلغ بیشتر بهازای فریمریت بالاتر و امکانات ترکیبی PC/کنسول به عوامل دیگری مثل بازیهای اختصاصی، قابلیتهای نرمافزاری و ارزش طول عمر دستگاه بستگی خواهد داشت.
آیا مایکروسافت در حال ساخت یک دستگاه هیبریدی پیسی-کنسول است؟
یکی از جزئیات جذاب گزارشها پیشنهاد میکند که مایکروسافت ممکن است بهدنبال تجربهای هیبریدی باشد: کنسولی که بازیهای انحصاری ایکسباکس را اجرا کند و در عین حال قادر باشد عناوین پیسی خریداریشده از پلتفرمهایی مانند Steam یا GOG را نیز اجرا کند. این اقدام میتواند گامی محکمتر در جهت اکوسیستم Xbox Play Anywhere واقعی باشد و مرز بین بازیهای پیسی و کنسول را بیش از پیش محو کند.
پیادهسازی چنین ایدهای نیازمند سازگاری نرمافزاری گسترده است: پشتیبانی از درایورهای پیسی، چارچوبهای اجرای برنامههای ویندوزی، مدیریت فایل و نصب بازیها و نیز کنترلهای ورود اطلاعات باید طوری طراحی شوند که تجربهٔ کاربری یکپارچه و قابلانتظار باشد. علاوه بر این، هماهنگی با فروشگاههای ثالث مانند Steam و GOG میتواند به معنای تعامل با سیاستهای DRM، مدیریت حساب کاربری و سازگاری با آپدیتها و محتواهای اضافه باشد.
از دید بازاریابی، یک کنسول هیبریدی میتواند مخاطبان جدیدی را جذب کند: کسانی که بین پیسی و کنسول مردد هستند یا بازیکنانی که میخواهند مجموعهٔ بازیهای پیسی خود را بدون نیاز به چند دستگاه اجرا کنند. از سوی دیگر، چنین حرکتی ممکن است نگرانیهایی در مورد رقابت با شرکای سختافزاری سنتی و مسائل حق نسخهبرداری را مطرح کند. اما برای مایکروسافت که خود مالک اکوسیستم گستردهٔ نرمافزاری و سرویسهای ابری است، ایجاد یک تجربهٔ تلفیقی منطقی بهنظر میرسد.
بهعلاوه، پشتیبانی از عناوین پیسی میتواند توسعهدهندگان را تشویق کند تا نسخههای بازی را با سطح بهینهسازی بالا برای هر دو حالت عرضه کنند و از مزایای سختافزار مشترک بهرهمند شوند. برنامههایی مانند Xbox Game Pass و سرویسهای ابری ممکن است نقش مهمی در عرضهٔ محتوای پیسی در بستری کنسولی ایفا کنند و مدلهای کسبوکار جدیدی برای توزیع بازیها ایجاد کنند.
شواهد همگی به سمت یک دستگاه جاهطلبانه و پرمصرف که هدف آن عرضه در محدودهٔ ۲۰۲۷ است اشاره میکنند؛ دستگاهی که ممکن است در برخی معیارهای عملکردی PS6 را پایین بزند — اما این برتری با هزینهٔ مصرف انرژی بالاتر و احتمالاً قیمت خردهفروشی بیشتر همراه خواهد بود. آیا بازیکنان حاضرند برای فریمریت بالاتر، کیفیت تصویری افزوده و انعطافپذیری هیبریدی مبلغ اضافی پرداخت کنند؟ پاسخ بازار در سالهای پیشرو مشخص خواهد شد و پنجرهٔ ۲۰۲۷ برای مایکروسافت و رقبا حائز اهمیت است.
تحلیلگران بازار سختافزار بازی و کارشناسان فناوری باید به چند معیار کلیدی توجه کنند: مقایسهٔ عملکردی در بازیهای چندپلتفرمی و انحصاری، راهکارهای خنکسازی و نویز، قیمت نهایی برای مصرفکننده و هزینههای عملیاتی مانند مصرف برق، و همچنین میزان پشتیبانی نرمافزاری و عرضهٔ بازیها. هر یک از این عوامل میتواند تصمیم خریداران را تحت تأثیر قرار دهد و تعیینکنندهٔ موفقیت یا شکست یک کنسول در بازار باشد.
در نهایت، نسل جدید کنسولها نه فقط در سطح سختافزار بلکه در تجربهٔ کلی کاربر، یکپارچهسازی سرویسها و سازگاری با روندهای نوظهور مانند هوش مصنوعی و محاسبات ابری سنجیده خواهند شد. Magnus با چیپلت RDNA5 و NPU اختصاصی میتواند نمونهای از این تکامل باشد، البته اگر چالشهای مهندسی و اقتصادی پیش رو بهدرستی مدیریت شوند.
منبع: smarti
ارسال نظر