8 دقیقه
یک حضور آرام که لحظهای ویروسی رقم زد
جیمز گان، فیلمساز رکگویی که همزمان از سران دیسی نیز به شمار میآید، به شکلی غیرمنتظره در پسزمینه قسمت پایانی فصل دوم Peacemaker ظاهر شد — و بینندگان تیزبین آن را دیدند. سکانس پایانی روی قایق، که اجرای پرشوری از گروه Foxy Shazam را نشان میدهد، شامل نمای کوتاهی از گان است که در کنار اعضای تیم تولید ایستاده است. آنچه ممکن بود فقط یک فریم گذرا باشد، خیلی زود پس از آنکه کاربری در X تصویرهای صفحه را به اشتراک گذاشت و بیش از یک میلیون بازدید گرفت، تبدیل به موضوع داغی در فضای آنلاین شد.
گان این حضور را ابتدا در Threads و سپس در پادکست رسمیِ مجموعه تأیید کرد و توضیح داد که لحظه کاملاً خودجوش و شاد بوده است. او از ایستادن در کنار نلسون و چند دستیار تولید حرف زد و این صحنه را یکی از شادیبخشترین لحظاتش در سِت توصیف کرد. کارگردان گفت که او صرفاً اعضای تیم را به روی صحنه دعوت کرد و اجازه داد همه با هم جشن بگیرند؛ در نتیجه یک جشنِ wrap عادی ناگهان به یک Easter egg قابل رؤیت تبدیل شد.
این حضور کوتاه را میتوان هم بهعنوان یک لحظه انسانی و هم نشانهای از فرهنگ تولید پشت پروژه دید: پروژههایی که زیر نظر گان ساخته میشوند معمولاً فضایی کمپروا و مشارکتی دارند که اعضای خدمه را به عنوان بخشی از روایت یا تجربه جشن میگیرد. در عین حال، واکنشِ کاربران شبکههای اجتماعی نشان میدهد که در عصر کنونی هر قاب از سریال یا فیلم میتواند به سوژه تجزیهوتحلیل، تئوریپردازی و ساختن محتوای ویروسی تبدیل شود. این اتفاق نمونهای روشن است از چگونگی تبدیل شدن یک فریم ساده بهِ محتوای گسترده در اکوسیستم fandom، خبری و رصدِ جزئیات تولیدات سینمایی و تلویزیونی.
قابِ قایق و اجرای زنده Foxy Shazam نیز از منظر فنی و هنری قابل توجه است: ترکیب نورپردازی، طراحی صحنه و تدوین کوتاه که با موسیقی زنده همراه میشود، حسِ یک جشن واقعی و فضای wrap را منتقل میکند. انتخاب افزودن اعضای واقعی تیم تولید به صحنه باعث شده کیفیت اجرا و واکنش جمعی طبیعیتر به نظر برسد که هم در تصویرسازی بصری و هم در میکس صوتی به چشم میآید — جزئیاتی که برای علاقهمندان تولید تلویزیونی و سینمایی اهمیت دارد.
از منظر بازاریابی و رسانهای، چنین حضورهایی معمولاً اثر دوگانهای دارند: از یک سو به تعامل مخاطب و افزایش دیده شدن اثر کمک میکنند، و از سوی دیگر ممکن است برخی بینندگان را نسبت به قطعیت روایت یا درونمایه داستان حساس کنند. در مورد این مورد خاص، واکنش اولیه بیشتر به سمت گرم گرفتن نسبت به لحظه و کنکاش در جزئیات پشتصحنه رفت تا نقد جدی از ساختار دراماتیک سریال.
در بابِ سابقهٔ گان در حضورهای کوتاه، نباید فراموش کرد که او پیش از این نیز در پروژههای مختلفش حضورهای کوتاه یا آگاهانهٔ پشتصحنهای داشته است؛ از Guardians گرفته تا The Suicide Squad، نشانههایی از سبکِ شخصی او در چیدمانِ صحنه و حضور عوامل خلاق دیده میشود. چنین الگوهایی به بینندگان و منتقدان امکان میدهد رفتارِ هنری و تولیدی یک کارگردان را دنبال کرده و آن را در بافتِ گستردهترِ آثارش تحلیل کنند.
بیش از یک پلکزدن: چه چیزی درباره Peacemaker و تلویزیون دیسی نشان میدهد
Peacemaker فصل دوم ادامهٔ همان عادتی است که سریال با آن شناخته میشود: ترکیبِ شوخطبعیِ متا، قطعات خشونتآمیزِ بدِمنشانه و استیکِ عاطفی که از ویژگیهای شاخصِ آثار جیمز گان پس از Guardians of the Galaxy و The Suicide Squad به شمار میآیند. حضورِ کوتاهِ جیمز گان در این سهلحظهٔ جشن، کمتر به شکلِ fan service عمل میکند و بیشتر بهمثابهٔ یک قاب پشتصحنه است که انرژی همکاری و بیپروایی تیم تولید را نشان میدهد. این نوع حضورها نمایانگرِ فرهنگی در تولیدات معاصر است که مرز میان خالق، اجراکننده و مخاطب را در برخی لحظات محو میکند.
همزمان، این فصل با معرفی نیکلاس هولت در نقش لکس لوتر، حرکتِ جدیدی در سیاستِ ترکیب بازیگران و اتصالِ عناوین دیسی را نمایان میسازد. انتخاب هولت بلافاصله سریال را به برنامههای گستردهتری در دنیای دیسی گره میزند — از جمله گزارشهایی که نشان میدهد هولت در پروژهٔ انیمیتیپسندی مانند Superman: Man of Tomorrow نیز نقش لکس را ایفا خواهد کرد. این نوعِ بازیِ بازیگرانِ شناختهشده در نقشهای آیکونیک، همراه با پروژههای همسو، نشان میدهد که دیسی در تلویزیون بیشتر از گذشته به آرایشِ تجربی برای تُن و پیوستِ میانعنوانی متکی است.
در داستانِ سریال، اتحاد بین لکس لوتر و ریک فلگ پدر (Rick Flag Sr.) به پیچشی دراماتیک منجر میشود که جان سینا را در نقش Peacemaker در یک بعدِ زندانمانند به نام Salvation رها میکند. این پایانِ فصل هم برای شخصیت مرکزی فضای جدیدی باز میکند و هم برای چندجهانیِ مرتبط با دیسی امکانِ مسیرهای بعدی را باقی میگذارد. چنین پایانهایی معمولاً هدفِ باز گذاشتنِ مسیر برای فصلهای بعدی، آثار متصل یا اسپینآفها را دنبال میکنند و همزمان امکانِ خلقِ تئوریهای طرفداری را فراهم میآورند.
واکنشها از سویِ طرفداران و منتقدان متنوع بود: برخی از گرما و صمیمیتی که دیدن یک خالق در جمعِ خدمه ایجاد میکند استقبال کردند و این لحظه را نمونهای از باز بودنِ تولید و قدردانی از تلاشِ تیم دانستند؛ اما عدهای نگران بودند که حضورِ کوچکی مانند این بتواند از لحظات بازپرداختِ داستانیِ بزرگتر حواس مخاطب را پرت کند. فارغ از جهتگیری نظرات، پاسخِ جمعی نشاندهندهٔ این حقیقت است که جامعهٔ طرفداری معاصر هر قاب را برای سرنخها، Easter eggها و لحظات انسانی زیر ذرهبین میگذارد.
از منظر فنی و تولیدی، قرار دادن اجرای زندهٔ یک گروه موسیقی و اعضای واقعی تیم تولید در یک سکانس نیازمند هماهنگیِ دقیقِ چیدمان دوربین، نور، صدابرداری و ادارهٔ رقصندگان یا دستیاران است. چنین نماهایی معمولاً مستلزم گرفتن چند برداشتِ پیدرپی، تطبیقِ سطح صدا و تضمینِ انسجامِ ویرایشی هستند تا حسِ طبیعی و همزمانی موقعیت حفظ شود. برای علاقهمندان به جنبههای فنیِ سینما و تلویزیون، این نوع صحنهپردازی یک فرصتِ خوب برای بررسی جزئیات تولیدی است.
نکاتِ جنبی و پشتصحنه که احتمالاً برای خوانندگانِ علاقمند مفید است: ابتدا، اسکرینشاتهای ویروسی ابتدا در X به اشتراک گذاشته شدند؛ دوم، گان سابقهٔ حضورهای ظریف در پروژههای مختلفش را دارد و این بار نیز همان الگو را ادامه داده؛ و سوم، اجرای زنده در صحنه طوری طراحی شد که حسِ یک جشنِ واقعیِ wrap را منتقل کند و شامل رقصندگانِ خدمه و دستیاران واقعی باشد. چنین انتخابهایی هم بر تجربهٔ دیداری اثر میافزاید و هم بر روایتِ احساسیِ پشتِ تولید تأکید میکند.
در مقیاس گستردهتر، پیدایشِ این نوعِ لحظاتِ کوچک اما اشتراکپذیر در سریالها و فیلمها نشاندهندهٔ تغییراتی در نحوهٔ برخوردِ سازندگان با مخاطب است؛ سازندگانی که آگاهانه یا ناخودآگاه از فرهنگی استفاده میکنند که به خوانشِ لایهبهلایهٔ آثار و خلقِ محتوای فرامتنی توسط طرفداران علاقهمند است. از منظر استراتژیک نیز، این لحظات میتوانند به افزایش دیده شدن اثر در فضای دیجیتال و ایجاد گفتگوهای خبری و تحلیلی بینجامند.
Peacemaker فصل دوم با آمیختن جلوههای تماشایی و پایانهایی مملو از سرنخ، بسته میشود — و حضور کوچک جیمز گان یادآوری میکند که گاهی روایتِ پشتِ دوربین میتواند به اندازهٔ آنچه روی صفحه میبینیم جذاب و پرمعنا باشد. برای دنبالکنندگانِ دیسی، علاقهمندان به تولید تلویزیونی و منتقدان فرهنگِ پاپ، چنین لحظاتی منابعی غنی برای تحلیلِ روندها، سبکهای کارگردانی و جهتگیریهای آیندهٔ یک فرنچایز هستند.
منبع: smarti
ارسال نظر