12 دقیقه
یک فسیل تازهتوصیفشده دیدگاههای دیرینه دربارهٔ چگونگی تکامل شنوایی حساس در ماهیان آبشیرین را وارونه کرده است. با ترکیب برشهای CT فسیل، دادههای ژنومی و شبیهسازیهای ارتعاشی، پژوهشگران نشان دادهاند که یک سامانهٔ میانی گوش متمایز — دستگاه وبرین — در اجداد دریایی پدید آمده و تنها پس از چندین ورود مجزا به زیستگاههای آبشیرین، به کارکرد کامل رسیده است. این یافته دید ما را نسبت به تکامل ماهیان دگرگون میسازد و به توضیح این کمک میکند که چرا دوسوم گونههای مدرن آبشیرین تا این اندازه شنوایی حساس دارند.

بازسازی هنری دستگاه وبرین در یک فسیل 67 میلیونساله از ماهی. ساختار وبرین (استخوانهای طلاییرنگ در مرکز) از یک دنده پدید آمده است (که بهصورت خاکستری و متصل به چند مهره در ستون فقرات نشان داده شده) و مثانهٔ شناور ماهی (سمت چپ) را به گوش درونی (سمت راست) مرتبط میکند. این سازهٔ استخوانی به ماهی امکان شنوایی حساستر میدهد و هنوز هم در دوسوم گونههای ماهیان آبشیرین امروزی حضور دارد. پسزمینهٔ تصویر، گروههای مختلف ماهی را نشان میدهد که پس از شکسته شدن ابرقارهٔ پانگهآ تکامل یافتهاند. اعتبار تصویر: Ken Naganawa برای UC Berkeley
فسیل جدید، جدول زمانی تازه: ریشههای دریایی برای شنوایی آبشیرین
دههها دانشمندان بر این باور بودند که گروه موفق اوتوفیزان — شامل گربهماهیها، کپورها، تتراها و ماهیان کوچک (مینویها) — نخستین بار حدود 180 میلیون سال پیش وارد زیستگاههای آبشیرین شدند، زمانی که ابرقارهٔ پانگهآ هنوز یکپارچه بود. روایت مرسوم میگفت که یک منشاء واحد در آبشیرین و سپس جدا شدن قارهها توزیع و تنوع امروزی این ماهیان را توضیح میدهد.
این روایت اکنون در حال تغییر است. دیرینهشناس خوان لیو (Juan Liu) از UC Berkeley و همکارانش یک فسیل 67 میلیونساله را بازتوصیف کردند که نام آن Acronichthys maccagnoi است و با سه خط شواهد جدول زمانی تکاملی را بازنگری کردند. اسکنهای CT با وضوح بالا دستگاه وبرین را با جزئیات بسیار خوب آشکار کرد؛ مقایسههای ژنومی جایگاه اجدادی اوتوفیزانها را در زیستگاههای دریایی قرار داد؛ و مدلسازی ارتعاش با روش المان محدود نشان داد چگونه استخوانهای کوچک فسیلشده میتوانستند صدا را منتقل کنند. در مجموع، دادهها نشان میدهند که اوتوفیزانها نخست پایههای دستگاه شنوایی خود را در محیطهای دریایی شکل دادهاند و بعدها حداقل دو بار بهطور مستقل وارد آبشیرین شدهاند، جایی که دستگاه وبرین به مرحلهٔ عملکرد کامل رسیده است.
دستگاه وبرین چیست و چرا اهمیت دارد؟
دستگاه وبرین زنجیرهای آناتومیک از استخوانهای کوچک (اوسیکولها) است که مثانهٔ پر از هوا را به گوش درونی در برخی از استخوانداران پیوند میدهد. میتوان آن را به عنوان یک تقویتکنندهٔ داخلی تصور کرد که ارتعاشات صوتی زیرآبی را تقویت میکند و دامنهٔ فرکانسی قابل شنیدن برای ماهی را گسترش میدهد. بیشتر ماهیان دریایی به سرنخهای با فرکانس پایین و حساسیت محدود متکی هستند، زیرا صدا در آب بهگونهای متفاوت منتقل میشود؛ اما ماهیان اوتوفیزان میتوانند فرکانسهای بسیار بالاتری را تشخیص دهند — برای مثال، ماهی زبرا تا حدود 15٬000 هرتز را میشنود — و این شنوایی را به شنوایی بسیاری از جانوران خاکی نزدیک میکند.
در عمل، این گسترش در شنوایی احتمالاً به ماهیان کمک میکند تا در زیستگاههای پیچیدهٔ آبشیرین جهتیابی کنند: جویبارهای پُرشور، دریاچههای کمعمق، پوشش گیاهی متراکم و جریانهای تلاطمآمیز محیطهای آکوستیکی ایجاد میکنند که در آن سیگنالهای فرکانس بالاتر میتوانند اطلاعات مهمی برای تغذیه، اجتناب از شکارچی یا ارتباط فراهم سازند. بنابراین تکامل دستگاه وبرین با تکامل رفتارهای زیستی و اکولوژیک در زیستگاههای آبشیرین در هم تنیده بوده است.
چگونه زنجیرهٔ وبرین کار میکند
- مثانهٔ شناور: یک ساختار پر از گاز که با عبور امواج صوتی میلرزد و منبع اولیهٔ ارتعاشات است.
 - اوسیکولهای وبرین: یک سری مهرهها و دندههای تغییر شکلیافته که ارتعاشات مثانه را به گوش درونی منتقل و تقویت میکنند.
 - گوش درونی: محفظههای پرشده از مایع با سلولهای مویی حسی که حرکت مکانیکی را به سیگنالهای عصبی تبدیل میکنند.
 
این مکانیزم که میتوان آن را شبیه یک دستگاه رُب-گلدبرگ در نظر گرفت، نوسانات فشار را به سیگنالهای معنیدار در درون جمجمهٔ ماهی تبدیل میکند — یک نوآوری تکاملی عمده که همراه با انفجار تنوع اوتوفیزانهای آبشیرین پدیدار شده است.
خوان لیو و دانشجویش از تحلیل المان محدود برای ایجاد یک مدل رایانهای از پاسخ ارتعاشی اوسیکولهای وبرین استفاده کردند. این شبیهسازی دامنه و ارتعاش اوسیکولهای ماهی زبرا را در فرکانس 1,012 هرتز نشان میدهد. اوسیکول بزرگ و مثلثیشکل tripus نامیده میشود که تبدیلشدهٔ یک دنده و مهرهٔ سوم است تا ارتعاشات صوتی مثانه را تقویت کند. اعتبار: Juan Liu & Zehua Zhou، UC Berkeley و UCMP
شواهد فسیلی: Acronichthys maccagnoi و شنوایی کهن
گونهٔ جدید Acronichthys maccagnoi از رسوبات کرتاسهٔ پایانی در آلبرتا، کانادا بهدست آمده است. کاوشها به رهبری ایکتیولوژیست مایکل نیوبری (Michael Newbrey) طی شش فصل میدانی از سال 2009 تعداد زیادی نمونه را بیرون آوردند. اگرچه ماهیان کوچکاند — در حدود 5 سانتیمتر طول — بعضی از افراد استخوانهای کوچک وبرین را به اندازهای خوب حفظ کردهاند که برای تصویربرداری CT و بازسازی سهبعدی مناسب بودند.
تکنسینها در Canadian Light Source و در McGill اسکنهای پرتو ایکس با وضوح بالا تولید کردند که به تیم لیو اجازه داد مدلهای دیجیتال اوسیکولها را بسازند. آن مدلها وارد شبیهسازیهای المان محدود شدند تا پیشبینی شود استخوانهای فسیلشده چگونه در پهنهٔ فرکانسی مختلف میلرزیدند. نتایج چشمگیر بودند: اوسیکولهای 67 میلیونسالهٔ وبرین میتوانستند صدا را با حساسیتی نهچندان دور از حساسیت ماهی زبراهای امروزی منتقل کنند، با پاسخ اوج در بازهٔ چندصد تا حدود هزار هرتز — که بهطور قابلتوجهی بالاتر از محدودههای فرکانسی پایین اکثر ماهیان دریایی است. این نتایج نشان میدهد اجزای اصلی شنوایی با تواناییهایی فراتر از محدودیتهای دریایی اولیه در اجداد دریایی شکل گرفتهاند.
یک مدل سهبعدی از سر فسیل 67 میلیونسالهٔ تازهنامگذاریشده، Acronichthys maccagnoi، بر اساس اسکنهای CT. استخوانهای جمجمه رنگارنگ نشان داده شدهاند در حالی که دندهها و مهرههای ستون فقرات به رنگ خاکستری هستند. استخوانهای کوچک و سرخرنگ در محل اتصال بین ستون فقرات و سر اوسیکولهای دستگاه وبریناند. اعتبار: Juan Liu، UC Museum of Paleontology & Don Brinkman، Royal Tyrrell Museum
ترکیب فسیلها و ژنومها: ورودهای متعدد به آبشیرین
فسیلها بهتنهایی نمیتوانند انتقال زیستگاه را بهوضوح تعیین کنند، و ژنومها هم بهتنهایی آناتومی کهن را فاش نمیکنند. با ترکیب هر دو، تیم یک سناریوی دقیقتر بازسازی کرد: خویشاوندان اولیهٔ اوتوفیزان احتمالاً در محیطهای دریایی تکامل یافته و عناصر ابتدایی وبرین را آنجا ایجاد کردند. سپس، حداقل دو تبار متمایز بهطور مستقل وارد زیستگاههای آبشیرین شدند. در آن محیطهای نو، زنجیرهٔ وبرین پالایش یافت و به کارکرد کامل رسید، که شنوایی با فرکانس بالاتر را ممکن ساخت و احتمالاً روند تنوعیابی را تسریع کرد.
یکی از این تبارهای آبشیرین به گربهماهیها، جِمنوتیفورمها (ماهیهای چاقویی) و بسیاری از تتراهای بومی آفریقا و آمریکای جنوبی منتهی شد. دیگری منجر به سِیپرینوفورماها شد — کپورها، مکندهها، مینویها و ماهی زبرا — که امروزه بزرگترین راستهٔ ماهیان آبشیرین را تشکیل میدهند. تغییرات مکرر زیستگاه همراه با یک نوآوری حسی، یک موتور محتمل برای فراوانی گونهای بسیار بالا (hyper-diversity) اوتوفیزانها در حوضههای رودخانهای سراسر جهان فراهم آورده است.
چرا شنوایی بهتر میتواند تنوع زیستی را شتاب دهد
وقتی موجودات توانایی حسی یا کارکردی جدیدی بهدست میآورند، میتوانند به زیستگاهها و حوزههای اکولوژیکی جدیدی دسترسی پیدا کنند که پیشتر در دسترس نبودهاند. برای اوتوفیزانهای اولیه، شنوایی حساستر ممکن است استراتژیهای جدید تغذیهای را باز کند، تعاملات شکارچی-شکارچو را دقیقتر سازد، انتخاب جفت را از طریق سیگنالهای صوتی تقویت کند یا در عبور از جریانهای آشفته آبشیرین کمک کند. هر یک از این امکانات میتواند باعث جدایی تولیدمثلی و بهتدریج ایجاد گونههای جدید شود.
«تصویری که پدیدار میشود یک رخداد واحد استعمار نیست، بلکه فرصتهای مکرری است که ماهیانی که پایههای یک سامانهٔ شنوایی را داشتند، از آن بهره گرفتند.» لیو میگوید. «هنگامی که وارد آبشیرین شدند، انتخاب طبیعی این پایهها را به سوی کارآیی بالاتر سوق داد و تنوعیابی بهدنبال آن آمد.» این توضیح نشاندهندهٔ ترکیب پیچیدهای از پیششرطهای آناتومی و فشارهای محیطی است که میتواند به سرعت گونهها را جدا کند.
رویکرد فنی: اسکنها، شبیهسازیها و ژنومیک مقایسهای
قدرت این مطالعه در سهگوشهسازی روششناختی نهفته است. CT با وضوح بالا دیدن غیرتخریبی اوسیکولهای کوچک را ممکن ساخت. تحلیل المان محدود — فنّی که از مهندسی گرفته شده است — پیشبینی کرد که آن استخوانها هنگام اتصال به مثانهٔ شناور و گوش درونی چگونه در فرکانسهای مختلف میلرزند. در نهایت، ژنومیک مقایسهای و مجموعه دادههای مورفولوژیک فسیل را در شجرهنامهٔ بازبینیشدهای قرار دادند که یک جد مشترک دریایی برای اوتوفیزانها را محتملتر میکند.
این تکنیکها یک جریان کاری مدرن در دیرینهشناسی را نشان میدهند: فسیلها شواهد آناتومیک مستقیم فراهم میکنند، تصویربرداری دیجیتال جزئیات سهبعدی استخراج میکند، فیزیک محاسباتی عملکرد را آزمون میکند، و زمینهٔ ژنومی مسیرهای تکاملی را قرار میدهد. نتیجه یک روایت یکپارچه است که با هیچیک از رویکردهای منفرد بهتنهایی قابلدستیابی نبود. این ترکیب روشها همچنین اعتبار و اتوریتهٔ علمی نتایج را افزایش میدهد و به پژوهشگران امکان میدهد تا فرضیههای تاریخی را با دادههای تجربی و محاسباتی محک بزنند.
پیامدهای گسترده و راههای آیندهٔ پژوهش
بازبینی زمان و مکان ظهور نوآوریهای کلیدی نحوهٔ تفکر دانشمندان دربارهٔ الگوهای ماکرواِوولوژیک را تغییر میدهد — بهویژه نقش تغییرات زیستگاهی در تولید تنوع زیستی. ایدهٔ اینکه ورودهای مکرر به یک محیط جدید موجب شکلگیری سریع گونهها میشود میتواند به گروههای دیگری فراتر از ماهیان نیز تعمیم یابد، از جمله بیمهرگان، دوزیستان یا مهرهداران کوچک که تغییرات زیستگاهی را تجربه کردهاند.
کارهای آینده به دنبال یافتن فسیلهای قدیمیتر با ساختارهای حفظشدهٔ وبرین، گسترش نمونهبرداری ژنومی در تبارهای کمتر شناختهشدهٔ اوتوفیزان، و پالایش مدلهای بیومکانیکی برای ترسیم دقیقتر بازههای فرکانسی و ارتباط اکولوژیکتر آنها خواهد بود. مطالعات اکولوژی صوتی در سیستمهای آبشیرین مدرن میتواند آزمایش کند که آیا شنوایی فرکانسبالا با رفتارهای مشخص یا میکروزیستگاههای خاص همبستگی دارد یا نه. این پژوهشها میتوانند به شناسایی خطراتی مانند آلودگی صوتی و تأثیرات آن بر گونههای وابسته به فرکانسهای خاص کمک کنند.
بینش کارشناسانه
«این کشف نمونهای عالی از چگونگی تغییر مفروضات دیرینهپا با تلفیق فسیلها و فناوریهای مدرن است»، دکتر مَرا الیسون (Dr. Mara Ellison)، زیستشناس تکاملیِ غیرمرتبط با این مطالعه، میگوید. «دستگاه وبرین یک راهحل تکاملی چشمگیر برای شنیدن زیر آب است، و نشان دادن اینکه پیشدرآمدهای آن در اجداد دریایی حضور داشتهاند، نحوهٔ پیوند آناتومی، رفتار و محیط را در اعصار دور بازتعریف میکند.»
دکتر الیسون میافزاید: «از منظر حفاظت، درک جهان حسی ماهیان آبشیرین به ما کمک میکند پیشبینی کنیم آلودگی صوتی یا تغییر زیستگاه چگونه ممکن است بر آنها تأثیر بگذارد. اگر بسیاری از گونهها به شنوایی فرکانسبالا وابسته باشند، تغییرات انسانی که آن فرکانسها را میپوشانند میتواند پیامدهای غیرمنتظرهای داشته باشد.» این نظر بر اهمیت تلفیق دانش زیستمحیطی، آکوستیک و حفاظت تأکید میکند.
معنای این یافته برای علم و علاقهٔ عمومی
فراتر از دیرینهشناسی، این پژوهش به زیستشناسی حسی، نظریهٔ تکامل و علم تنوع زیستی میپردازد. نمونهٔ ملموسی از نوآوری همگرا و تنوعیابی راندهشده توسط تغییر زیستگاه ارائه میدهد؛ موضوعاتی که برای آموزگاران و عموم مردم جالب توجهاند. همچنین ارزش مجموعههای موزهای و کار میدانی بلندمدت را برجسته میسازد: نمونههایی که در آلبرتا در فصول متعدد کشف شدهاند اکنون مرکز بازنویسی یک فصل مهم تکاملی شدهاند.
«برای سالهای متمادی، فرضیهٔ منشاء واحد آبشیرین با توجه به دادهها معقول بهنظر میرسید»، نویسندهٔ همکار مایکل نیوبری میگوید. «اما فسیلهای استثنایی مانند Acronichthys، همراه با ابزارهای تحلیلی جدید، به ما امکان میدهند آن فرضیات را آزمون کنیم و داستان تکاملی بسیار غنیتری را نشان دهیم.»
این مطالعه به عنوان یادآوری مطرح است: فسیلها تنها بازماندههای ساکن نیستند بلکه پنجرههایی مملو از داده به عملکرد، رفتار و تبار هستند که وقتی با روشهای مدرن همراه شوند، میتوانند نقشهٔ تاریخ زندگی را بازنویسی کنند.
منبع: scitechdaily
نظرات
دماغدریا
اگر اجداد دریایی این پایهها رو داشتن، چرا بعضی اوتوفیزانهای امروز وبرین ندارن؟ تفسیر کامل نیست، هنوز سوال باقیه
علی_x
خُب، واقعاً جذابه! دستگاه وبرین مثل یه مینی تقویتکنه صدا براشون عمل میکنه، فکرشو کنین، ماهیا هم "گوش" دارن 😂
رضا
یکم اغراق شده؟ ولی شبیهسازی و فسیلها محکمن... به هر حال جای مطالعات میدانی و نمونههای قدیمیتر خالیه.
سفرجی
ایدهٔ چندبار ورود به زیستگاه جدید جالب بود. تنوعی که بعدش اومده حالا معنی پیدا میکنه، تصویری واضحتر از تکامل.
بیوانیکس
من روی آلودگی صوتی کار کردم، این نتایج عملاً میتونن معیار محافظت رو تغییر بدن. اینکه بفهمیم چه فرکانسی براشون کلیده خیلی مهمه، میگم.
توربو
خوبه اما سوال: نمونهها واقعاً نمایانگر کل گروهن؟ 67 میلیون ساله و چند فسیل، باز هم باید بیشتر بذارن، مگه نه؟
کوینپی
به نظرم منطقیه؛ یعنی پایههای برُبین توی دریان شکل گرفته، بعد چند ورود مستقل به آبشیرین، پخته شدن. خلاصه قانعکننده است
دیتاپالس
وای، فکر نمیکردم یه فسیل بتونه کلی قرائت قدیمی رو واژگون کنه! CT و ژنومیک با هم، عجب ترکیبیه... هیجانزده شدم
            
                
ارسال نظر