4 دقیقه
چگونه میتوانیم مطمئن شویم آنچه ادراک میکنیم واقعی است یا صرفاً ساخته ذهن ماست؟ این پرسش دیرینه اکنون با پیشرفتهای جدید در حوزه علوم اعصاب به پاسخی نزدیکتر شده است. گروهی از دانشمندان موفق شدهاند یک مدار عصبی خاص در مغز انسان را شناسایی کنند که به نظر میرسد نقش اصلی را در تشخیص بین تجربههای واقعی بصری و تصورات ذهنی ایفا میکند. این کشف نه تنها مرزهای دانش ما درباره مغز را گسترش میدهد، بلکه میتواند به بهبود درمان توهمات بصری در اختلالات نورولوژیکی مانند بیماری پارکینسون و اسکیزوفرنی کمک کند.
بررسی مسیرهای پردازش تصویری در مغز تحقیقات پیشین نشان داده بود که برخی نواحی مغز هنگام مشاهده یک تصویر یا تصور آن فعال میشوند. با این حال، سازوکار دقیق مغز برای تفکیک واقعیت از تخیل تا مدتها ناشناخته مانده بود. دکتر نادین دایکسرا از دانشگاه کالج لندن و همکارانش با هدف رمزگشایی این فرایند، فعالیت مغزی شرکتکنندگان را در طی آزمونهای کنترلشده بصری بررسی کردند.
روش آزمایشی در این مطالعه از تصویربرداری مغزی fMRI استفاده شد. ۲۶ داوطلب در یک تمرین تکراری تصویری شرکت کردند و هر بار برای دو ثانیه به یک بلوک خاکستری ثابت روی نمایشگر نگاه کردند. این فرآیند بیش از صد بار تکرار شد. در هر مرحله، از شرکتکنندگان خواسته شد خطوط مورب را روی بلوک تصور کنند؛ گاهی این خطوط واقعاً نمایش داده میشدند و گاهی صرفاً حاصل تخیل بودند.
پس از هر نمایش، داوطلبان شدت و وضوح ادراک خود از خطوط را از یک تا چهار نمره دادند و مهمتر از آن، اعلام کردند که فکر میکنند خطوط واقعی بوده یا در تخیل آنها وجود داشته است.
کشفهای کلیدی: نقش مناطق مغزی اصلی تحلیل دادههای fMRI دو ناحیه مهم مغز را شناسایی کرد:
شکلک چهرهای (Fusiform Gyrus): زمانهایی که افراد تصاویر شفافتر و واضحتری تجربه کردند، این ناحیه صرفنظر از واقعی یا خیالی بودن خطوط فعالتر شد. این یافته نشان میدهد که شکلک چهرهای مسئول پیگیری وضوح تجربههای دیداری است و فقط به محرکهای خارجی اکتفا نمیکند.
قشر جزیرهای قدامی (Anterior Insular Cortex): هنگامی که فعالیت در شکلک چهرهای از حد تعیینشدهای بالاتر میرفت، قشر جزیرهای قدامی نیز فعال میشد. این فعالیت ارتباطی مستقیم با حس واقعی بودن تصویر در ذهن شرکتکنندگان داشت. به گفته دایکسرا، به نظر میرسد قشر جزیرهای با دریافت سیگنال از شکلک چهرهای، نقش تصمیمگیر اصلی برای تعیین واقعی یا خیالی بودن تجربه بصری را ایفا میکند.
دایکسرا توضیح میدهد: «درحالی که مطالعات قبلی نشان داده بودند شکلک چهرهای در درک و تخیل فعال است، تحقیق ما نشان میدهد که این ناحیه شدت یا وضوح تجربههای بصری را رصد میکند و قشر جزیرهای نقش فیلتری نهایی برای تعیین واقعی بودن تجربهها را بازی میکند.»
ابعاد درمانی و تحقیقات ادامهدار هرچند به احتمال زیاد تنها همین دو ناحیه مسئول تشخیص واقعیت از تخیل نیستند، اما تعامل آنها نگاه تازهای به سازوکار توهمات بصری میدهد. پژوهشگران بر این باورند که در افراد مبتلا به توهمات دیداری مانند بیماران پارکینسون یا اسکیزوفرنی، یا شکلک چهرهای بیشفعال میشود، یا قشر جزیرهای بهدرستی قادر به فیلتر و کنترل سیگنالهای درونی نیست.
آدام زِمن، عصبشناس دانشگاه اکستر، میگوید: «این مطالعه بینش بالینی مهمی ارائه میدهد. اما تفاوت میان تصمیم لحظهای مغز درباره یک تحریک گذرا و تجربه یک توهم ماندگار و قانعکننده که فرد آن را واقعی میداند، اهمیت دارد.»
با در نظر گرفتن این ظرافتها، تیم دایکسرا اکنون مشغول بررسی فعالیت مغزی بیماران پارکینسون است تا تفاوت بین عملکرد مغز سالم و توهمهای پایدار ناشی از بیماریهای عصبی و روانی را روشنتر کند.
جمعبندی این پژوهش دیدگاه نوینی درباره نحوه تشخیص مغز میان تجربههای واقعی و خیالی ارائه میدهد و مسیر عصبی شکلک چهرهای و قشر جزیرهای قدامی را تعیینکننده اصلی در این فرایند معرفی میکند. آشنایی با این مکانیسم میتواند راهگشای درمانهای جدید برای توهمات بصری در اختلالات روانی و نورولوژیکی باشد. همچنین پیشرفت در این حوزه نه تنها در علوم اعصاب اهمیت دارد، بلکه پیامدهای مثبتی برای طراحی سیستمهای هوش مصنوعی و روشهای درمانی آینده خواهد داشت.
.avif)
نظرات