چندزبانگی و سلامت مغز: راهی کم هزینه برای حفظ شناخت

مطالعه‌ای روی بیش از 86,000 بزرگسال نشان می‌دهد چندزبانگی ممکن است به کندشدن پیری شناختی و افزایش ذخیره شناختی کمک کند. نتایج پیامدهای بهداشت عمومی و مسیرهای پژوهشی جدیدی ارائه می‌دهد.

نظرات
چندزبانگی و سلامت مغز: راهی کم هزینه برای حفظ شناخت

10 دقیقه

با افزایش طول عمر در سراسر جهان، محققان در تلاش‌اند رفتارهای روزمره‌ای را شناسایی کنند که به حفظ توانایی‌های شناختی در سنین بالا کمک می‌کنند. شواهد تازه و گسترده نشان می‌دهد که دانستن و به‌کارگیری بیش از یک زبان تنها به غنای سفر و فرهنگ نمی‌افزاید؛ بلکه ممکن است برخی جنبه‌های پیری مغزی را نیز کند سازد و به حفظ حافظه و عملکرد اجرایی کمک کند.

چرا چندزبانه‌گی ممکن است مانند تمرین روزانه برای مغز عمل کند

وقتی افراد بین زبان‌ها جابجا می‌شوند، مغزشان به‌طور مداوم کلمه صحیح را انتخاب و گزینه‌های رقیب را سرکوب می‌کند. این «آینه‌کاری» زبانی در خلأ رخ نمی‌دهد: مجموعه‌ای از سامانه‌های توجه، مهار، حافظه کاری و تغییر تکلیف را فعال می‌کند که در مجموع به‌عنوان کنترل اجرایی شناخته می‌شوند. در طول دهه‌ها، این فعالیت شناختی تکرارشونده می‌تواند شبکه‌های عصبی را تقویت کرده و چیزی را بسازد که دانشمندان آن را «ذخیره شناختی» می‌نامند — توانایی مغز برای تحمل تغییرات مرتبط با سن و آسیب‌شناسی بدون بروز نشانه‌های آشکار.

به‌عبارت ساده‌تر: انتخاب یک زبان و مهار زبان‌های دیگر یک تمرین ذهنی است. درست مانند ورزش بدنی، مزایا ممکن است با تکرار و شدت بیشتر تجمع یابند، و این احتمال وجود دارد که تمرین مستمر کنترل اجرایی باعث تقویت انعطاف‌پذیری عصبی (neuroplasticity) و بهبود کارایی عملکردهای شناختی مرتبط شود. برای مثال، بهبود توانایی‌های توجهی و مهار پاسخ‌های نامربوط می‌تواند در حل مسائل روزمره و حفظ استقلال در فعالیت‌های روزمره موثر باشد.

یافته‌های مطالعه جدید

محققان داده‌های بیش از 86,000 بزرگسال سالم در سنین 51 تا 90 سال از 27 کشور اروپایی را تحلیل کردند. با استفاده از یک مدل یادگیری ماشین، آن‌ها سن ظاهری افراد را بر اساس معیارهای عملکردی برآورد کردند — از جمله عملکرد حافظه، کارکردهای روزمره، سطح تحصیلات، تحرک بدنی و مشکلات مزمن سلامتی مانند بیماری‌های قلبی‌عروقی یا افت شنوایی. این نوع مدل‌های یادگیری ماشین معمولاً از ترکیب چندین متغیر برای تولید یک شاخص کلی استفاده می‌کنند و می‌توانند الگوهایی را در مجموعه داده‌های بزرگ تشخیص دهند که با تحلیل‌های سنتی دشوارتر است.

تفاوت بین سن پیش‌بینی‌شده و سن تقویمی یک «شکاف زیست‌رفتاری سنی» (biobehavioural age gap) ایجاد کرد: مقادیر منفی نشان می‌دهد فرد از نظر معیارهای عملکردی جوان‌تر از سن تقویمی‌اش به‌نظر می‌رسد و مقادیر مثبت نشان‌دهنده نشانگان پیری زیستی سریع‌تر است. تیم پژوهشی این شکاف را با سطح مواجهه چندزبانه هر کشور همبسته کردند؛ یعنی سهم افرادی که صفر، یک، دو، سه یا بیشتر زبان اضافی صحبت می‌کردند مورد سنجش قرار گرفت. اندازه نمونه بزرگ و طیف جغرافیایی متنوع به پژوهشگران امکان داد تا الگوهای سطح ملی را با آمادگی آماری مناسبی بررسی کنند.

نتایج چشمگیر بود. ساکنان کشورهای با چندزبانه‌گی بالاتر — از جمله لوکزامبورگ، هلند، فنلاند و مالت — کمتر در معرض شواهد پیری تسریع‌شده در اندازه‌گیری ترکیبی قرار داشتند. از سوی دیگر، افراد در کشورهای عمدتاً تک‌زبانه مانند بریتانیا، مجارستان و رومانی تمایل داشتند از نظر زیستی مسن‌تر به‌نظر برسند. نکته مهم این است که دانستن حتی یک زبان اضافه تفاوت معناداری ایجاد می‌کرد و صحبت‌کردن به چند زبان اثر قوی‌تری نشان داد که وابسته به دوز بود؛ به عبارت دیگر، هر زبان اضافه‌تر با کاهش بیشتر در شاخص پیری زیستی مرتبط بود. این الگو نشان می‌دهد که تجربه زبانی می‌تواند یک عامل حمایتی قابل توجه در حفظ عملکرد شناختی باشد.

چه کسانی بیشترین بهره را می‌برند؟

الگوی محافظتی در میان بزرگسالان در اواخر دهه هفتاد و هشتاد زندگی آشکارتر بود. برای این گروه سنی، دو یا چندزبانه‌گی به‌نظر می‌رسید مقاومت قابل‌توجهی در برابر کاهش‌های مرتبط با سن فراهم کند. پژوهشگران برای کاهش تاثیر متغیرهای مزاحم، تعدادی از شاخص‌های سطح کشور را تنظیم کردند — از کیفیت هوا، الگوهای مهاجرت، نابرابری جنسیتی تا وضعیت سیاسی — و با وجود این تعدیلات، برتری چندزبانه‌گی پابرجا ماند، که نشان می‌دهد تجربه زبانی خود به‌تنهایی نقش منحصر‌به‌فردی ایفا می‌کند و نمی‌توان آن را صرفاً ناشی از عوامل سطح کشور دانست. با این حال، محققان تأکید کردند که تحلیل در سطح کشور نمی‌تواند تمام تفاوت‌های فردی را ضبط کند و نیاز به مطالعات آتی با داده‌های فردمحور بیشتر احساس می‌شود.

چگونه استفاده از زبان ممکن است ساختار و عملکرد مغز را تغییر دهد

این مطالعه مستقیماً تصویربرداری مغزی انجام نداد، اما پژوهش‌های دیگر مکانیسم‌های منطقی را پیشنهاد می‌کنند. مدیریت چند زبان شبکه‌های پیش‌پیشانی (prefrontal) را فعال می‌کند که مسئول مهار و تعویض تکلیف هستند و به نظر می‌رسد روی هیپوکامپ نیز تاثیر دارد — ساختاری که برای شکل‌گیری حافظه‌های تازه حیاتی است. برخی گروه‌های تحقیقاتی گزارش داده‌اند که حجم هیپوکامپ در افراد دو‌زبان یا مادام‌العمر چندزبان ممکن است بزرگ‌تر باشد، که این یافته اهمیت دارد چون کوچک‌شدن هیپوکامپ با از دست رفتن حافظه و بیماری‌های نورودژنراتیو مانند آلزایمر مرتبط است. علاوه بر آن، تغییرات میکروساختاری مانند حفظ اتصالات سیناپسی و بهبود شاخص‌های انتشار در تصاویر دیفیوژن (DTI) نیز در برخی مطالعات گزارش شده‌اند.

در سطح عملکردی، جابجایی مکرر بین زبان‌ها نیازمند به‌کارگیری منابع توجهی و مهاری است که می‌تواند منجر به افزایش کارایی پردازشی و صرفه‌جویی در مصرف منابع عصبی شود. این تقویت ساختاری و عملکردی ممکن است به‌صورت افزایش ذخیره شناختی بروز کند، یعنی مغز بتواند تغییرات و آسیب‌های مرتبط با سن را بهتر تحمل کند و مسیر نزولی عملکرد شناختی را آهسته‌تر نماید. به‌عبارت دیگر، چندزبانه‌گی می‌تواند بخشی از «تمرین شناختی طبیعی» باشد که به‌شیوه‌ای پایدار و روزمره از مغز کار می‌کشد و از فرسایش سریع جلوگیری می‌کند.

پیامدهای سلامت عمومی و احتیاط‌ها

اگر چندزبانه‌گی واقعاً از مغز در برابر پیری محافظت کند، این یافته پیامدهای گسترده‌ای دارد. ترویج یادگیری زبان و حفظ استفاده از بیش از یک زبان در طول زندگی می‌تواند یک استراتژی بهداشتی عمومی کم‌هزینه و قابل تطبیق فرهنگی برای به تاخیر انداختن نزول شناختی باشد. محیط‌های غنی از زبان — مدارس، جوامع، محیط‌های کاری و گروه‌های محلی — می‌توانند به‌عنوان مداخلات شناختی غیررسمی عمل کنند و با فراهم کردن فرصت‌های اجتماعی و شناختی، اثرات دوگانه‌ای بر سلامت روان و اجتماعی افراد داشته باشند. سیاست‌گذاران بهداشت عمومی می‌توانند برنامه‌های آموزش زبان در میانسالی و سالمندی، یا تسهیل فضاهای چندزبانگی در خدمات اجتماعی را در نظر بگیرند.

با این وجود، پژوهش دارای محدودیت‌هایی است. مطالعات مشاهده‌ای نمی‌توانند علیت را ثابت کنند. افرادی که در خانواده‌ها یا جوامع چندزبانه رشد کرده‌اند اغلب در تحصیلات، شبکه‌های اجتماعی و تجربه‌های دوران کودکی متفاوت‌اند؛ در حالی که مطالعه برای بسیاری از عوامل سطح کشور کنترل انجام داد، تفاوت‌های فردی اندازه‌گیری‌نشده ممکن است هنوز نقش داشته باشند. علاوه بر این، «سن پیش‌بینی‌شده» که با یادگیری ماشین محاسبه می‌شود، یک شاخص ترکیبی است که برای مطالعات جمعیتی مفید است اما تشخیصی برای افراد محسوب نمی‌شود. لازم است نتایج با احتیاط تفسیر شوند و به‌عنوان شواهد تقویتی در کنار سایر مطالعات در نظر گرفته شوند.

گام‌های بعدی که پژوهشگران می‌خواهند بردارند

کارهای آتی باید ترکیب تصویربرداری طولی مغز با اندازه‌گیری‌های دقیق استفاده از زبان را دربرگیرد — نه تنها این‌که چند زبان کسی می‌داند، بلکه فرکانس استفاده، زمینه‌های زبانی (خانه، محل کار، فعالیت‌های اجتماعی)، و شیوه‌های تعویض زبان در موقعیت‌های روزمره. تصویربرداری طولی با MRI ساختاری و عملکردی، شامل اندازه‌گیری‌های حجمی هیپوکامپ، ضخامت قشر پیشانی، و تحلیل‌های اتصال عملکردی (resting-state fMRI)، می‌تواند نشان دهد که آیا تغییرات ساختاری یا عملکردی به‌صورت زمانی با تجربه زبانی مرتبط است یا خیر. همچنین، مداخلات تصادفی‌شده (RCT) که آموزش زبان جدیدی را در اواخر زندگی ارائه می‌دهند می‌توانند بررسی کنند آیا یادگیری زبان دوم در سنین میانسالی یا سالمندی منجر به بهبود‌های قابل اندازه‌گیری شناختی یا عصبی می‌شود یا خیر.

چنین کارآزمایی‌هایی به حرکت از همبستگی‌ها به سمت توصیه‌های عملی کمک خواهند کرد و می‌توانند سوالاتی را پاسخ دهند مانند: چند ساعت تمرین زبانی در هفته لازم است تا اثر قابل‌توجهی ایجاد شود؟ آیا نوع زبان یا دامنه مهارت (صحبت محاوره‌ای در برابر تسلط ادبی) اهمیت دارد؟ و آیا فواید آموزش زبانی در اواخر عمر با مزایای افرادی که مادام‌العمر چندزبان بوده‌اند برابر است یا کمتر؟

نگاه کارشناسی

دکتر ماریا آلوارز، نوروسایکولوژیست شناختی در «مرکز سلامت مغز در طول زندگی» (نمونهٔ فرضی)، اظهار می‌کند: «ایده اینکه تجربه زبانی می‌تواند تاب‌آوری مغز را شکل دهد جذاب است، زیرا یک فعالیت روزمره را به نتایج عصبی قابل‌اندازه‌گیری مرتبط می‌سازد. حتی سودهای متوسط در ذخیره شناختی در سطح جمعیت می‌تواند به منافع گستردهٔ سلامت عمومی منجر شود — سال‌های کمتر مبتلا به زوال عقل و سال‌های بیشتر استقلال. با این حال، ما به کارآزمایی‌های کنترل‌شده نیاز داریم تا بفهمیم یادگیری در اواخر زندگی چگونه با دو‌زبانی مادام‌العمر مقایسه می‌شود.»

در همین حال، شواهد از یک پیام ساده پشتیبانی می‌کند: استفاده از بیش از یک زبان به‌نظر می‌رسد راهی کم‌هزینه و با ارزش بالا برای فعال نگه‌داشتن ذهن باشد. چه از طریق کلاس‌های رسمی، گروه‌های مکالمه، یا استفاده روزمره در خانواده و محل کار، تمرین زبانی می‌تواند یکی از در دسترس‌ترین ابزارها برای ترویج تاب‌آوری شناختی در میان افراد پیرتر باشد. علاوه بر این، فعالیت‌های زبانی معمولاً همراه با تعاملات اجتماعی، تحریک فرهنگی و فرصت‌های آموزشی است که هر یک به‌نوبه خود می‌توانند به سلامت روان و شناختی کمک کنند؛ بنابراین، میل و تشویق به حفظ یا یادگیری زبان‌های جدید می‌تواند بخشی از یک برنامه جامع برای سلامت مغز در جامعه باشد.

منبع: sciencealert

ارسال نظر

نظرات

مطالب مرتبط