9 دقیقه
پژوهش طولانیمدتی تازه نشان میدهد که درد مزمن و گسترده با احتمال قابلتوجهی برای ابتلا به فشار خون بالا مرتبط است. این مطالعه افسردگی و التهاب کمدرجه سیستمیک را بهعنوان مسیرهای جزئی پیونددهنده درد پایدار و افزایش خطر قلبیعروقی معرفی میکند و بر این نکته تأکید دارد که درد باید فراتر از یک علامت ساده دیده و درمان شود.
ارتباط بین درد مزمن و افزایش خطر پرفشاری خون
یک مطالعه جمعیتنگر وسیع که در نشریه Hypertension منتشر شده، بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ بزرگسال را تحلیل کرده و نشان داده است افرادی که با درد مزمن زندگی میکنند—بهویژه زمانی که درد چندین ناحیه از بدن را درگیر میکند—بهمرور زمان احتمال بیشتری برای ابتلا به فشار خون بالا دارند. میزان خطر با گستردگی درد افزایش یافت: کسانی که از درد در نواحی متعدد بدن گزارش دادند، در مقایسه با افرادی که درد نداشتند یا فقط ناراحتی کوتاهمدت را تجربه کرده بودند، بیشترین افزایش خطر پرفشاری خون را نشان دادند.
فشار خون بالا (پرفشاری خون) زمانی رخ میدهد که نیروی وارد بر دیوارههای سرخرگها بیش از حد شود و این وضعیت احتمال ابتلا به حمله قلبی، سکته و سایر حوادث قلبیعروقی را افزایش میدهد. راهنماهای جدیدی که توسط جوامع پزشکی بزرگ پذیرفته شدهاند، مرحله ۱ و مرحله ۲ پرفشاری خون را از سطح ۱۳۰/۸۰ میلیمترجیوه آغاز میکنند، مرزی که اکنون شامل تقریباً نیمی از بزرگسالان ایالاتمتحده میشود. با توجه به شیوع هر دو پدیده درد مزمن و فشار خون، درک ارتباط بین این دو موضوع اهمیت بالایی در سلامت عمومی دارد.
روشهای اندازهگیری درد، افسردگی و التهاب در پژوهش
این تحلیل از دادههای UK Biobank استفاده کرد، منبع پژوهشی بزرگی که بیش از نیم میلیون بزرگسال ۴۰–۶۹ سال را بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ ثبتنام کرده است. در این مطالعه خاص، محققان ۲۰۶٬۹۶۳ شرکتکننده با میانگین سنی حدود ۵۴ سال را بررسی کردند که بهطور متوسط تقریباً ۱۳.۵ سال تحت پیگیری قرار گرفتند. طول دوره پیگیری و اندازه نمونه اجازه میداد نتایج با دقت بیشتری تخمین زده شود و تحلیلهای حساسیت بیشتری برای کنترل عوامل مخدوشکننده انجام شود.

در آغاز پژوهش، شرکتکنندگان پرسشنامهای را تکمیل کردند که سؤال میپرسید آیا درد در ماه گذشته در فعالیتهای روزمره آنها اختلال ایجاد کرده و درد در کدام نواحی بدن ظاهر شده است—سر، صورت، گردن/شانه، پشت، شکم، لگن (ران/هیپ)، زانو یا در سراسر بدن. افراد همچنین مشخص کردند که آیا درد به مدت سه ماه یا بیشتر ادامه داشته است یا خیر؛ آستانه سهماهه یک معیار بالینی رایج برای طبقهبندی درد مزمن اسکلتی-عضلانی به شمار میآید. این نوع پرسشگری خوداظهاری مزایا و محدودیتهای خاص خود را دارد؛ از یک سو امکان جمعآوری دادههای گسترده فراهم میشود و از سوی دیگر خطاهای یادآوری و تفاوتهای فردی در گزارش درد میتواند بر نتایج اثر بگذارد.
علائم افسردگی با پرسشهایی دربارهٔ خلق، علاقهمندیها، بیقراری و سطح انرژی در دو هفتهٔ قبل غربالگری شد. التهاب سیستمیک کمدرجه با اندازهگیری پروتئین واکنشی C (CRP) در نمونههای خونی ارزیابی گردید، یکی از شاخصهای زیستنشانهای متداول التهاب که در مطالعات اپیدمیولوژیک کاربرد دارد. سپس محققان با استفاده از سوابق بیمارستانی و کدگذاری تشخیصی (ICD-10) موارد جدید تشخیص پرفشاری خون را در طول دوره پیگیری ردیابی کردند تا وقوع ابتلای جدید به فشار خون شناسایی شود.
نتایج کلیدی و تفسیر آنها
در طول دوره پیگیری، نزدیک به ۱۰٪ از جمعیت مطالعه به پرفشاری خون مبتلا شدند. در مقایسه با افرادی که درد گزارش نکرده بودند، کسانی که درد مزمن گسترده داشتند با احتمال بسیار بیشتری در آینده تشخیص فشار خون دریافت کردند. از نظر نسبی:
- درد مزمن و گسترده ریسک ابتلا به فشار خون را تقریباً ۷۵٪ افزایش داد.
- درد کوتاهمدت با حدود ۱۰٪ افزایش خطر همراه بود.
- درد مزمن محدود به یک ناحیه، ریسک را در حدود ۲۰٪ افزایش داد.
مطالعه همچنین خطر را بر اساس محل درد تفکیک کرد. درد مزمن شکمی، سردردهای مزمن و درد گردن/شانه از جمله شکایات موضعی بودند که با افزایش خطر پرفشاری خون مرتبط شدند، در حالی که درد لگن و کمر ارتباطی ملایمتر نشان دادند. بهطور ترکیبی، افسردگی اندازهگیریشده و التهاب واسطهشده توسط CRP حدود ۱۱.۷٪ از رابطه بین درد مزمن و پرفشاری خون بعدی را توضیح دادند—این نشان میدهد که مکانیسمهای روانی و زیستشناختی هر دو دخیلاند اما بخش عمدهای از این پیوند با این عوامل بهتنهایی تبیین نمیشود.
محققان اصلی مشاهده کردند افرادی که درد مزمن داشتند، احتمال بیشتری برای داشتن سایر عوامل خطر پرفشاری خون نیز داشتند: شاخص توده بدنی (BMI) بالاتر، محیط کمر بزرگتر، عادات سبک زندگی کمتر سالم و بیماریهای طولانیمدت بیشتر. آنها در تحلیلهای خود برای سیگار، الکل، فعالیت بدنی، زمان نشستن، مدت خواب و مصرف میوه و سبزیجات تعدیل انجام دادند تا سهم مستقل درد را از سایر عوامل تفکیک کنند. با این وجود، عوامل پیچیده دیگری مانند درد مزمن همراه با اختلال خواب، داروهای مکرر ضد درد، و اثرات اقتصادی-اجتماعی ممکن است همچنان باقی بمانند که نیازمند بررسی بیشتر است.
دیدگاههای تخصصی
«این مطالعه الگوی روشنی نشان میدهد: هرچه درد مزمن گستردهتر باشد، خطر توسعه فشار خون بالاتر است»، دکتر مایا تامپسون، اپیدمیولوژیست بالینی متخصص در درد و سلامت کاردیومیتابولیک، گفت. «این ارتباط تا حدی توسط وضعیت خلقی و التهاب واسطه میشود، اما احتمال مسیرهای اضافی وجود دارد—تغییرات در سیستم عصبی خودمختار، پاسخهای هورمونی مرتبط با استرس، و اثرات طولانیمدت مصرف مکرر مسکنها—که شایستهٔ بررسی دقیقتر هستند.»
دکتر تامپسون افزود، «پزشکان باید درد پایدار را بهعنوان یک علامت ریسک قلبیعروقی ببینند. غربالگری علائم افسردگی و پایش فشار خون در طول زمان در بیماران مبتلا به درد مزمن میتواند به شناسایی کسانی که نیاز به مداخلات زودهنگام دارند کمک کند.» این توصیهها بازتابی از رویکرد جامعنگر به مدیریت درد و پیشگیری قلبیعروقی است.
پیامدها برای بیماران، پزشکان و پژوهشهای آتی
این یافتهها پیامهای عملی متعددی دارند. نخست، مدیریت بهتر درد میتواند نه تنها رنج را کاهش دهد بلکه ممکن است خطر قلبیعروقی بلندمدت را نیز کاهش دهد. مداخلاتی که فیزیوتراپی، حمایت روانشناختی (مانند درمان شناختی-رفتاری)، تغییرات سبک زندگی و انتخاب دقیق دارو را ترکیب میکنند میتوانند منافع دوگانهای داشته باشند. دوم، غربالگری منظم سلامت روان در افراد با درد پایدار ممکن است افسردگی را زودتر شناسایی کند—درمانی که میتواند بخشی از افزایش خطر پرفشاری خون را کم کند.
انتخاب داروها اهمیت دارد. داروهای ضدالتهاب غیر استروئیدی (NSAIDs)، از جمله داروهای رایج بدون نسخه مانند ایبوپروفن، میتوانند در برخی افراد فشار خون را افزایش دهند و با داروهای ضدفشار خون تداخل داشته باشند. نویسندگان مطالعه و دیگر متخصصان فشار خون توصیه میکنند که پزشکان هنگام درمان درد مزمن، به تأثیرات احتمالی داروهای ضد درد بر فشار خون توجه کنند، بهویژه در بیمارانی که از پیش در معرض خطر قلبیعروقی قرار دارند. در برخی موارد، مداخلههای غیردارویی یا داروهای با نمایه قلبیعروقی مناسبتر ممکن است ترجیح داده شوند.
از منظر پژوهشی، طراحی مشاهداتی این مطالعه قادر به اثبات علیت نیست. کوهورت عمدتاً شامل بزرگسالان میانسال و سالمندان سفیدپوست از بریتانیا بود، بنابراین نتایج ممکن است به نسلهای جوانتر یا گروههای نژادی و قومی متنوع قابل تعمیم نباشد. گزارش خوداظهاری درد در یک نقطهٔ زمانی و اتکا به کدگذاری ICD-10 برای تشخیص پرفشاری خون از دیگر محدودیتها هستند. آزمایشهای تصادفیشده کنترلشده که بررسی کنند آیا درمانهای مشخص درد میتواند وقوع پرفشاری خون جدید را کاهش دهد، گام بعدی لازم برای اثبات مسیر علیتی خواهد بود. همچنین مطالعات بیشتری برای بررسی نقش التهاب مزمن، بیولوژی مولکولی، و تعاملات ژنتیکی-محیطی در این پیوند مورد نیاز است.
نتیجهگیری
رابطه بین درد مزمن و فشار خون بالا تأکیدی است بر درهمتنیدگی سلامت جسمی، روانی و قلبیعروقی. درد مزمن—بهویژه زمانی که گسترده است—باید پزشکان را به ارزیابی کاملتر ریسک وادارد، از جمله غربالگری افسردگی و پایش دورهای فشار خون. برای بیماران، پرداختن فعالانه به درد پایدار و گفتگو دربارهٔ عوارض قلبیعروقی داروهای ضد درد با ارائهدهندگان خدمات درمانی گامهای عملی برای کاهش ریسک بلندمدت هستند.
در نهایت، راهبردهای مدیریت درد که کل فرد را مورد توجه قرار میدهند نه تنها بر کاهش یک علامت متمرکزند، بلکه بهترین فرصت را برای محدود کردن زنجیرهای از مشکلات سلامت فراهم میکنند که میتواند پس از درد مزمن رخ دهد: از خلق نامطلوب و التهاب تا افزایش احتمال پرفشاری خون و بیماری قلبیعروقی. این یافتهها نیاز به یک رویکرد بینرشتهای شامل پزشکان خانواده، متخصصان قلب و عروق، روانپزشکان، فیزیوتراپیستها و پژوهشگران دارد تا راهکارهای پیشگیرانه و درمانی موثرتری برای کاهش بار بیماری در جمعیت ارائه شود.
منبع: scitechdaily
ارسال نظر