11 دقیقه
دانشمندان یک شاخص زمانی غیرمنتظره برای تاریخچه یخ دریای آرکتیک کشف کردهاند: ذرات میکروسکوپی آمده از فضا. با ردیابی ردپای گرد و غبار کیهانی که در لایههای رسوبی کف دریا حفظ شده، محققان توانستند حدود 30,000 سال از تاریخچه یخ دریا را بازسازی کنند و پیوندهایی بین از دست رفتن یخ، تغییرات مواد مغذی و پیامدهای اکوسیستم پیدا کنند که میتواند آینده آرکتیک را دگرگون سازد.
گرد و غبار کیهانی: بایگانی غیرمنتظره پوشش یخ
برخی ذرات فضایی بهطور مداوم بر زمین میبارند. هنگامی که سطح دریا باز است، این دانههای فرازمینی روی کف دریا تهنشین میشوند و در لایههای رسوبی به دام میافتند. اما وقتی یخ دریایی سطح را میپوشاند، مانند سپری عمل میکند که از رسیدن گرد و غبار به ته دریا جلوگیری میکند. این تفاوت ساده — حضور گرد و غبار مقابل عدم حضور آن — به دانشمندان اجازه میدهد تا استنتاج کنند که آیا در بازههای زمانی مختلف منطقهای آب باز داشته یا تحت پوشش یخ پایدار بوده است.
در مطالعهای به رهبری دانشگاه واشینگتن که در مجله Science منتشر شد، اقیانوسشناس فرانکی پاویا و همکارانش هستههای رسوبی از سه محل در آرکتیک را که نمایانگر طیفی از شرایط یخی فعلی هستند، تحلیل کردند: یخی بسته و دائمی نزدیک قطب، لبه حداقل فصلی یخ و مکانی که از حدود 1980 از یخ دائمی به سمت آب باز فصلی حرکت کرده است. با اندازهگیری میزان ذرات کیهانی در این هستهها، تیم پژوهشی عملاً بسامد مشاهدات ما را بسیار فراتر از دوران ماهوارهای گسترش داد و دادههای دیرینهاقیانوسی ارزشمندی فراهم آورد که برای شناسایی تغییرات بلندمدت یخ دریایی و روابط اکولوژیک اهمیت دارد.

پوشش یخ در دریای آرکتیک به سرعت در حال کاهش است؛ این روند باعث میشود یخ باقیمانده سریعتر ذوب شود و در دسترس بودن مواد مغذی را تغییر دهد. در مطالعهای به رهبری دانشگاه واشینگتن، محققان نشان میدهند چگونه ذرات فرازمینی میتوانند شرایط یخ را در 30,000 سال گذشته بازسازی کنند. Credit: Bonnie Light/University of Washington
هلیوم-3: اثر انگشت جداکننده فضا از زمین
همه ذرات یکسان نیستند. بسیاری از دانههای کیهانی حامل یک نشانگر مشخصاند: هلیوم-3، ایزوتوپی نادر که بر روی گرد و غبار تشکیلشده از دنبالهدارها، سیارکها یا ستارگان منفجرشده جمع میشود وقتی این ذرات از درون سامانه خورشیدی عبور میکنند. وجود سیگنال هلیوم-3 به روشنی مواد فرازمینی را از رسوبات معمولی منشأ زمینی متمایز میکند و این تمایز بهعنوان یک «اثر انگشت ایزوتوپی» در تحلیل هستههای رسوبی کاربرد دارد.
تشخیص هلیوم-3 نیازمند روشهای حساسی مانند طیفسنجی جرمی گاز نجیب است که میتواند مقادیر بسیار کم این ایزوتوپ را اندازهگیری کند. این اندازهگیریها وقتی با چارچوب زمانی دقیق هستههای رسوبی — از جمله تاریخگذاری رادیوکربنی، فلوکسهای پتاسیم-آف-تیتانیوم یا تحلیل لایهای — ترکیب شوند، امکان بازسازی توالیهای زمانی پوشش یخی را فراهم میکنند. بهعبارت دیگر، هلیوم-3 به دانشمندان امکان میدهد زمانهایی را که آب باز اجازه رسوب ذرات کیهانی به ته دریای آرکتیک را داده، از دورههایی که یخ مانع بوده جدا کنند؛ این یک شاخص قوی برای بررسی تاریخچه یخ دریایی است.
پیدا کردن سوزن در کوله کاهی از رسوبات
پاویا میگوید: مثل این است که به دنبال یک سوزن در انبوهی از کاه باشی. نرخ انباشت رسوبات دریایی و خاکی میتواند بالا باشد، بنابراین استخراجِ ردِ ضعیفِ هلیوم-3 نیاز به اندازهگیریهای دقیق و هستههای با تاریخسنجی قابل اعتماد دارد. در مواردی که هلیوم-3 عملاً غایب است، استنتاج روشن است: یخ دریایی باید بهقدر کافی پایدار بوده تا از رسیدن گرد و غبار جلوگیری کند.
تیم پژوهشی گسترههای طولانی از غیبت ذرات کیهانی را پیدا کرد — به ویژه در دوره بیشینه یخبندان آخر (Last Glacial Maximum) حدود 20,000 سال پیش — که با وجود یخ گستردهتر و ضخیمتر همخوانی داشت. با افزایش دمای جهانی و پسنشینی یخ، گرد و غبار حامل هلیوم-3 دوباره در هستهها ظاهر شد و گذار به شرایط آببازتر را نشان داد. این بازپسنشاندن سیگنال هلیوم-3 در لایههای رسوبی، چارچوب زمانی ارزشمندی برای مقایسه با دادههای شیمیایی و زیستی فراهم میآورد.

از سال 1979 تاکنون، یخ دریای آرکتیک بیش از 42٪ نازک شده و عقبنشینی کرده است؛ در نتیجه سطح بیشتری از اقیانوس تاریک در معرض تابش قرار گرفته که گرما را جذب و روند گرمایش را تشدید میکند. دانشمندان هشدار میدهند این روند میتواند به تابستانهای عاری از یخ در دهههای آینده منتهی شود. Credit: Bonnie Light/University of Washington
از دست رفتن یخ، مواد مغذی و تغییر شبکه غذایی آرکتیک
نشانههای گرد و غبار بهتنهایی داستانی درباره پوشش یخ را روایت میکنند. برای درک پیامدهای زیستی، محققان تاریخچه یخ استخراجشده از گرد و غبار را با ردیابهای شیمیایی بهدستآمده از ریزجانداران پلانکتونی به نام فورامینیفرا مقایسه کردند. این موجودات تکسلولی صدفهای کربنات کلسیمی میسازند که شیمی آبهایی را که در آن زندگی کردهاند ضبط میکنند، از جمله شاخصهایی مرتبط با مصرف نیتروژن — که بهعنوان شاخصی از میزان مصرف مواد مغذی در دسترس فیتوپلانکتونها عمل میکند.
الگو قابل توجه بود: دورههایی با یخ کمتر با مصرف بالاتر مواد مغذی مطابقت داشت، در حالی که گسترش یخ با کاهش مصرف مواد مغذی همراه بود. به زبان سادهتر، وقتی آب بازتری پدیدار میشود، فیتوپلانکتونها بیشتر از مواد مغذی در دسترس مصرف میکنند که ممکن است به افزایش تولید اولیه در سطح اشاره کند. این تولید اولیه بالاتر میتواند بهعنوان محرکی برای تغییرات زنجیره غذایی عمل کند، اما پیامدها پیچیده و چندوجهی هستند.
اهمیت این موضوع از آنجا ناشی میشود که فیتوپلانکتونها پایه شبکه غذایی دریاییاند. تغییرات در فراوانی، زمانبندی و تقاضای تغذیهای آنها به سمت بالا منتقل میشود و روی زئوپلانکتون، ماهیها، پستانداران دریایی و در نهایت ماهیگیریهای انسانی و جوامع ساحلی تاثیر میگذارد. افزایش تولید اولیه ممکن است سودهایی برای برخی از شیلات داشته باشد، اما میتواند ترکیب گونهها را تغییر دهد، خروج کربن به اعماق اقیانوس را دگرگون کند یا سبب ناسازگاریهای فصلی بین شکارچیان و طعمهها گردد.
دو مکانیسم رقابتی
محققان دو مکانیسم محتمل را برای تغییر مشاهدهشده در استفاده از مواد مغذی مطرح کردند. نخست اینکه کاهش پوشش یخ، مقدار نور نفوذی را افزایش میدهد و فصل رشد را طولانیتر میکند و این امر فتوسنتز را تقویت و افزایش واقعی تولید اولیه را ممکن میسازد. در این سناریو، افزایش بومشناختی در تولید پایهای وجود دارد که میتواند اسکلت تازهای در شبکه غذایی ایجاد کند.
دوم اینکه، ذوب شدن یخ میتواند غلظت مواد مغذی سطحی را رقیق کند؛ بهطور پارادوکسیکال این رقیقشدن میتواند باعث شود همان مقدار فیتوپلانکتون، بخش بزرگتری از مواد مغذی موجود را مصرف کند — یعنی افزایش ظاهری در مصرف بدون افزایش مطلق در تولید. این حالت زمانی رخ میدهد که لایه سطحی آب با آب شیرین ذوبشده پایدارتر شود و عمق لایه فتوسنتزی کاهش یابد؛ نتیجه آن مصرف بیشتری از موجودی محدودِ مواد مغذی در لایه سطحی است.
تمایز بین این دو مکانیسم برای پیشبینی اهمیت دارد: افزایش واقعی تولید اولیه ممکن است برخی از شیلات را تقویت کند اما ساختار جمعیتی را تغییر دهد، در حالی که تغییرات ناشی از رقیقشدن ممکن است نشانهای از سیستمهایی کمتر پایدار و انتقال نامتوازن مواد مغذی به اعماق باشد. بررسی شواهد شیمیایی ترکیبی، از جمله نسبتهای ایزوتوپی نیتروژن (مانند δ15N)، ردیابهای کاربنی و اندازهگیریهای جمعیتی، میتواند در جدا کردن این فرآیندها کمککننده باشد.
پیامدهای گستردهتر برای اقلیم و سیاست
این مطالعه سرعت بالای تغییرات اخیر در آرکتیک را تقویت میکند: رکوردهای ماهوارهای نشان میدهند که از زمان ثبت مشاهدات منظم در 1979، بیش از 42٪ کاهش در مساحت یخ تابستانی رخ داده است. بازسازیهای مبتنی بر گرد و غبار کیهانی زمینه تاریخی گستردهتری فراهم میکنند و نشان میدهند عقبنشینی اخیر چقدر نسبت به هزاران سال تغییرپذیری استثنایی است. این زمینه به مدلسازان کمک میکند تا پیشبینیهای تابستانهای عاری از یخ در نیمه دوم قرن جاری را آزمایش کنند و به دولتها و جوامع زمان بیشتری برای سازگاری بدهد.
علاوه بر پیامدهای اکولوژیک و اقلیمی، منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی نیز در میان هستند: عقبنشینی یخ راههای حمل و نقل جدید، دسترسی به منابع زیرسطحی و چالشهایی برای جوامع بومی که به یخ پایدار وابستهاند را باز میکند. فهم زمانبندی و الگوهای منطقهای از دست رفتن یخ برای مدیریت شیلات، برنامهریزی حفاظت و همکاری بینالمللی در آرکتیک حیاتی است. مدیریت مسئولانه مسیرهای کشتیرانی، استخراج منابع و حفاظت زیستمحیطی نیاز به دادههای منطقهای با رزولوشن زمانی و مکانی دقیق دارد؛ بازسازیهای مبتنی بر هلیوم-3 میتوانند چنین ورودیهایی را فراهم آورند.
دیدگاه کارشناسان
«استفاده از گرد و غبار فرازمینی بهعنوان نگهبانی برای گستره تاریخی یخ دریایی راهکاری زیبا برای مسئلهای دشوار است،» دکتر لنا اورتیز، اقیانوسشناس آرکتیک که در این مطالعه مشارکت نداشت، گفت. «این رویکرد بازویی طولانیتر به ما میدهد تا تغییرات ناگهانی را شناسایی کنیم و کمک میکند روشن شود که آیا تغییرات زیستی بهدلیل افزایش تولید ناشی از نور بیشتر است یا بهدلیل اثرات رقیقشدن از ذوب یخ؛ هر کدام پیامدهای بسیار متفاوتی برای اکوسیستمها و مردم دارند.»
تحقیقات بینرشتهای که کیمیاشناسی کیهانی، دیرینهاقیانوسنگاری و زیستشناسی را ترکیب میکند، راههای جدیدی برای پیشبینی باز میکند. با ادامه پسنشینی یخ، این رکوردهای چندرشتهای برای پیشبینی تغییرات چرخه کربن، شیلات و معیشتهای آرکتیک ضروری خواهند بود. از منظر علمی، این ترکیب دادهها — هستههای رسوبی، سیگنالهای ایزوتوپی مانند هلیوم-3 و δ15N، و مشاهدات ماهوارهای — توانمندی جدیدی برای آزمون فرضیهها درباره تعاملات فیزیک-شیمی-زیست در قطب شمال فراهم میآورد.

گرد و غبار کیهانی حامل نوعی هلیوم نادر به نام هلیوم-3 است که به دانشمندان کمک میکند آن را از رسوبات زمینی تشخیص دهند. اندازهگیری این نشانگر هلیومی به پژوهشگران اجازه میدهد زمانهایی را که آب باز امکان رسیدن گرد و غبار به کف دریا را فراهم کرده، تعیین کنند. Credit: Bonnie Light/University of Washington
در چشمانداز آینده، دانشمندان قصد دارند نمونهبرداری رسوبات را در گذرگاههای پهنتری از آرکتیک گسترش دهند، کنترلهای زمانی را بهبود بخشند و رکوردهای گرد و غبار را با مشاهدات دوران ماهوارهای و پایش اکوسیستم ترکیب کنند. همراه کردن دادههای هلیوم-3 با شاخصهای شیمیایی، بیولوژیکی و فیزیکی کمک میکند به پرسشهای فوری پاسخ دهیم: تابستانهای عاری از یخ با چه سرعتی خواهند رسید؟ کدام مناطق بیشترین تغییرات زیستی را تجربه خواهند کرد؟ و جوامع چگونه باید خود را برای محیط قطبی بهسرعت در حال تغییر وفق دهند؟
افزون بر توصیههای پژوهشی، نتیجهگیری این مطالعه نشان میدهد که سیاستگذاران، مدیران منابع و جوامع بومی باید از مجموعه دادههای طولانیمدت و چندمنظوره برای برنامهریزی استفاده کنند. سرمایهگذاری در شبکههای نمونهبرداری رسوبی، بهبود روشهای تاریخگذاری، و تلفیق نتایج با مدلهای اقلیمی و زیستمحیطی، از جمله گامهایی است که میتواند به توسعه برنامههای سازگاری منطقهای و حفاظت از معیشتهای ساحلی کمک کند.
در نتیجه، گرد و غبار کیهانی نهتنها پنجرهای به گذشته است، بلکه ابزاری عملی برای درک و آمادهسازی برای آیندهای است که در آن یخ دریای آرکتیک کمتر و پیامدهای زیستمحیطی و اجتماعی آن عمیقتر خواهد شد. این رویکرد میانرشتهای نشان میدهد که چگونه اطلاعات از فضا میتواند به تصمیمگیریهای زمینی درباره مدیریت منابع، حفاظت از تنوع زیستی و حمایت از جوامع انسانی کمک کند.
منبع: scitechdaily
نظرات
نووا_ایکس
خلاصهش این که فضا هم به نفع ما حرف میزنه، ولی دلم میگیره، یعنی تغییرات برگشتپذیر نیست؟ عجله دارم ببینم بعدی چیه
دانیکس
اگه تابستانهای بییخ سریع بیان، جوامع بومی چی؟ تحقیقات علمی خوبه ولی سیاست هم باید همقدم باشه، موافقید؟
ابرجهش
شاید کمی اغراق باشه که گرد و غبار رو به عنوان "ساعت" معرفی کنن، اما خب یه ابزار جدید خوبه، منتها نیاز به دیتای بیشتر داره
امیر_
دیدگاه متعادل و بینرشتهای خوبه. باید دادهها رو ترکیب کنن تا بفهمیم تولید واقعا بیشتر شده یا فقط رقیقشدنِ مواد
رضا
من تو پروژه رسوب کار کردم، پیدا کردن سیگنال ضعیف واقعا کابوسیه، افتخار داره تیم تونسته اینکارو بکنه اما تحلیل خیلی ظریفه
بایونیکس
واقعا؟ شواهدش قوی هست؟ مثل اینکه باستانشناسی دریایی باشه اما میترسم نمونهها محلی باشن و قابل تعمیم نباشن
کوینپایل
اسم هلیوم-3 جذابه، منطقیه که ازش برای بازسازی استفاده کنن. ساده و هوشمندانه، تونو میبینه
دیتاپالس
نمیدونستم خاک فضایی میتونه تاریخ یخارو ضبط کنه! هم هیجانانگیز، هم ترسناک؛ یعنی آینده آرکتیک واقعا داره عوض میشه…
ارسال نظر