6 دقیقه
یک تحلیل بینالمللی روی تقریباً ۳۰٬۰۰۰ اسکن مغزی ارتباطاتی بین مصرف مکرر غذاهای فوقفرآوریشده و تغییرات ساختاری ظریف در مغز نشان میدهد — تغییراتی که میتوانند در توضیح هوسهای پایدار نسبت به غذا و پرخوری نقش داشته باشند. این مطالعه با استفاده از مجموعه داده بزرگ UK Biobank و ترکیب پرسشنامههای تغذیهای با اندازهگیریهای تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (MRI) به بررسی رابطه بین الگوی غذایی و ویژگیهای بافت مغزی پرداخته است.
چه چیزهایی اسکنها نمایش دادند
محققان از مجموعه داده بزرگ بیوبانک بریتانیا (UK Biobank) بهره بردند تا پرسشنامههای غذایی شرکتکنندگان را با معیارهای مبتنی بر MRI از بافت مغز مقایسه کنند. در این مطالعه تفاوتهای منطقهای در چگالی سلولی مغز در میان افرادی که مصرف بالاتری از غذاهای فوقفرآوریشده (UPF) گزارش کرده بودند، شناسایی شد. برخی نواحی ماده خاکستری کاهش در چگالی سلولی را نشان دادند؛ الگویی که ممکن است نشاندهنده از دست رفتن یا تحلیل نورونها باشد؛ درحالیکه نواحی دیگری افزایش چگالی سلولی نشان دادند که میتواند بازتابدهنده التهاب موضعی یا افزایش سلولهای حمایتی (gliosis) باشد.

این تصویر نواحی مغزی مرتبط با مصرف بالای غذاهای فوقفرآوریشده را نشان میدهد. نواحی خاکستری رنگ کاهش چگالی سلولی را نمایان میکنند که میتواند حاکی از از دست رفتن سلولهای مغزی یا تحلیل نورونی باشد؛ نواحی سبزرنگ افزایش چگالی را نشان میدهند که ممکن است نشانه التهاب محلی در مغز باشد. اعتبار تصویر: تهیهشده توسط نویسندگان مطالعه
این مطالعه علت و معلول را اثبات نمیکند، اما ارتباطها حتی پس از کنترل شاخص توده بدنی (BMI) و نشانگرهای التهاب سیستمیک همچنان قابل مشاهده ماندهاند. آرزن کانیامیوابا از دانشگاه هلسینکی، یکی از نویسندگان اصلی مطالعه، گفت: «یافتههای ما نشان میدهد که مصرف بالاتر غذاهای فوقفرآوریشده با تفاوتهایی در مغز مرتبط است.» او تأکید کرد که هرچند این پیوندهای تصویربرداری میتواند در توضیح رفتارهای پرخوری مفید باشد، اما برای اثبات مکانیزمهای علّی به مطالعات طولی یا تجربی نیاز است. در واقع، برای تعیین اینکه آیا تغییرات ساختاری ناشی از خودِ رژیم غذایی است یا برعکس، نیاز به پیگیری بلندمدت و آزمایشهای کنترلشده وجود دارد.
چرا افزودنیهایی مانند امولسیفایرها زیر ذرهبین قرار دارند
برخلاف مواد حداقلفرآوریشده — مانند سبزیجات منجمد یا شیر پاستوریزه — غذاهای فوقفرآوریشده اغلب شامل افزودنیهای صنعتی و اجزای شیمیایی اصلاحشده هستند. محققان امولسیفایرها و سایر افزودنیها را به عنوان عوامل محتملی که میتوانند در الگوهای مشاهدهشده مغزی نقش داشته باشند برجسته کردند. مطالعات آزمایشگاهی و پژوهشهای حیوانی نشان دادهاند که برخی امولسیفایرها میتوانند ترکیب ریزبیوم روده را تغییر دهند و باعث التهاب کمدرجه شوند؛ همین گفتوگوی روده–مغز میتواند یکی از مسیرهای احتمالی پیوند رژیم غذایی به ساختار مغز باشد.
مسیرهای زیستشناختی پیشنهادی شامل تغییرات در میکروبیوم روده، افزایش نفوذپذیری روده (leaky gut) و ورود مولکولهای التهابی یا متابولیتهای میکروبی به گردش خون است که میتوانند از طریق واکنشهای ایمنی سیستمیک یا تأثیرات بر سد خونی-مغزی، به تغییرات بافتی مغز منجر شوند. مطالعات متابولومیک و ایمنیشناسی نشان دادهاند که تغییر در متابولیسم لیپیدی و افزایش سطوح لیپوپلیساکارید (LPS) میتواند محرک پاسخهای التهابی مزمن باشد که برای بافت عصبی مضر است.
با این حال، سیگنال تصویربرداری احتمالاً با تنها یک عامل توضیحپذیر نیست. ژنتیک، سبک زندگی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، کیفیت خواب، فعالیت بدنی و بیماریهای همراه میتوانند همگی بر سلامت مغز اثر بگذارند. نوآوری اصلی این کار در مقیاس آن است: تقریباً ۳۰٬۰۰۰ شرکتکننده قدرت آماری بالایی فراهم میکنند که اجازه میدهد تا پیوندهای ظریف و پراکندهای که در مطالعات کوچکتر ممکن است آشکار نشوند، کشف شوند. بهعلاوه، استفاده از مجموعه دادهای گسترده مثل UK Biobank امکان انجام آنالیزهای حساسیت و بررسی تعاملات پیچیده بین ژنوم و محیط را فراهم میآورد.
پیامدها برای رژیم غذایی، سلامت عمومی و مقررات
برای مصرفکنندهها پیامها پیچیده و ظریف هستند. بسیاری از غذاهای پردازششده ایمن و کاربردیاند — مثلاً سبزیجات منجمد و محصولات لبنی پاستوریزه میتوانند بخشی مفید از رژیم غذایی باشند — اما تمرکز نگرانی بیشتر باید روی محصولاتی باشد که با افزودنیهای متعدد، طعمدهندههای مصنوعی و فهرست طولانی از مواد تشکیلدهنده مهندسی شدهاند. نویسندگان مطالعه پیشنهاد میکنند که کاهش مصرف UPF میتواند توصیهای منطقی برای سلامت عمومی باشد در حالی که نهادهای قانونگذاری ممکن است در جهت استانداردهای سختگیرانهتر برای تولید غذا ـ از جمله محدودیت در استفاده از برخی افزودنیها یا شفافیت بیشتر در برچسبزنی مواد — اقدام کنند.
از منظر سیاستگذاری، ابزارهای متنوعی وجود دارند که میتوانند خطرات بالقوه را کاهش دهند: مقررات برچسبگذاری روشنتر، محدودیت در تبلیغات محصولات مضر بهویژه برای کودکان، تشویق به بازفرمولاسیون محصولات برای کاهش مقدار افزودنیها و اعمال مالیات یا مشوقهای اقتصادی برای تولیدکنندگان محصولات کمتر فرآوریشده. شواهد تصویربرداری عصبی میتواند وزن علمی بیشتری به مباحث سیاست عمومی بدهد، زیرا نشان میدهد اثرات رژیم غذایی ممکن است فراتر از متابولیسم و چاقی باشند و در سلامت شناختی و تنظیم رفتار خوراکی نیز ملموس باشند.
اقدامات عملی
- در اولویت قرار دادن غذاهای کامل و حداقلفرآوریشده هر زمان ممکن.
- فهرست مواد تشکیلدهنده را مطالعه کنید — فهرستهای کوتاهتر معمولاً به معنای افزودنیهای صنعتی کمتر است.
- از سیاستهایی حمایت کنید که بازاریابی غذاهای فوقفرآوریشده را محدود و برچسبگذاری را شفافتر میکنند.
علاوه بر این نکات ساده کاربردی، تغییرات جزئی در خرید و پختوپز خانگی میتواند تأثیر بسزایی داشته باشد: جایگزینی تنقلات صنعتی با میوهها و آجیل خام، انتخاب نان و غلات کامل بهجای فرآوریشدههای دارای مواد نگهدارنده زیاد، و افزایش مصرف سبزیجات تازه یا منجمد بدون افزودنی. برای خانوادهها و افرادی که زمان یا دسترسی محدود دارند، برنامهریزی وعدهها، خرید از بازارهای محلی و استفاده از خوراکیهای پایه ساده میتواند کمککننده باشد.
با افزایش شواهد، این یافتههای تصویربرداری تقاضا برای تحقیقات بیشتر درباره چگونگی تأثیر رژیمهای غذایی مدرن بر مغز و رفتار را تقویت میکنند. پژوهشهای آینده باید شامل مطالعات طولی، مداخلات تغذیهای کنترلشده، و بررسی مکانیسمهای مولکولی بین میکروبیوم روده، التهاب سیستمیک و تغییرات بافتی مغز باشد. متخصصان سلامت و سیاستگذاران ممکن است بهتدریج غذاهای فوقفرآوریشده را نه تنها بهعنوان یک ریسک متابولیک، بلکه بهعنوان عاملی مرتبط با سلامت مغز و تنظیم خوردن قلمداد کنند.
در نهایت، ترکیب دادههای تصویربرداری مغز با نشانگرهای زیستی مانند نشانگرهای التهابی، پروفایلهای میکروبیوتا و اطلاعات ژنتیکی میتواند چارچوبی یکپارچه برای درک بهتر تأثیرات بلندمدت رژیم غذایی بر ساختار و عملکرد مغز فراهم آورد. این گونه رویکردها میتوانند به توسعه راهبردهای پیشگیرانه و درمانی برای کاهش اثرات نامطلوب رژیمهای صنعتیشده کمک کنند.
منبع: scitechdaily
نظرات
کوینکس
قشنگ بزرگه ولی هنوز خیلی عوامل جانبی هستن؛ کمی اغراق نشده؟ باز ارزش تحقیق داره
حامد
کارم با بیماران تغذیهس، دیدم هوسا عمیقن. اما اینکه افزودنیها مغز رو تغییر بدن، باید ثابت شه
بیونیکس
خب، این فقط همبستگیه، نه قطعیت. پس واقعا مغز از غذا بد میشه یا چیزای دیگه نقش داره؟
دیتاپالس
وای، یعنی خوراک صنعتی میتونه مغز رو اینطوری تغییر بده؟ عجیب و نگرانکننده...
ارسال نظر