5 دقیقه
یکی از ویژگیهای اصلی بشر، توانایی تولیدمثل و تضمین بقای نسل انسان است. اما اگر به طور ناگهانی، هیچ انسانی فرزندی نیاورد، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ سناریوی انقراض انسان مدتهاست دانشمندان را به سؤالهایی از زیستشناسی و جمعیتشناسی تا پایداری اجتماعی سوق داده است.
کاهش جمعیت: شمارش معکوس تا انقراض با توجه به اینکه عمر اکثر افراد به ندرت از ۱۰۰ سال فراتر میرود، اگر تولدها به طور کامل متوقف شود، جمعیت جهانی در مدتی کوتاه به سرعت کاهش مییابد. طی یک قرن، احتمالاً هیچ انسانی روی زمین باقی نخواهد ماند. این فرآیند به طور تدریجی اتفاق میافتد؛ نسلهای آخر با بالا رفتن سن، به تدریج از بین میروند. غیبت جوانان باعث میشود هیچ نیروی کاری برای نگهداری زیرساختها و اقتصادها باقی نماند و این موضوع فروپاشی جامعه انسانی را تسریع میکند.
تأثیرات اجتماعی و منابع زیستی با پیر شدن جامعه، بهرهوری به شدت کاهش مییابد. خدمات حیاتی مانند تولید غذا، بهداشت و نگهداری فناوریها با مشکلات بزرگی مواجه میشوند. حتی اگر نیازها کمتر شود، جمعیت سالمند و نیروی کار کوچکتر قادر به تأمین ضروریات، از جمله مواد غذایی، آب سالم، دارو و سایر اقلام حیاتی نخواهد بود. این کمبودها سرعت سقوط جمعیت را افزایش میدهد و به دلیل نبود حمایتهای اجتماعی، اکثر مردم فرصت رسیدن به صدسالگی را پیدا نمیکنند.
علل احتمالی فروپاشی تولیدمثل انسانی چه عاملی میتواند چنین توقف گستردهای را در تولیدمثل ایجاد کند؟ هرچند این وضعیت بیشتر در داستانهای آخرالزمانی و علمی تخیلی مطرح میشود، اما فاجعههای بزرگ میتوانند چنین شرایطی را پدید آورند. برای مثال، برخی نویسندگان مانند کرت ونگات در کتاب "گالاپاگوس"، وقوع یک همهگیری را باعث ناباروری همه انسانهای بارور تصور میکنند. جنگ هستهای نیز یکی دیگر از سناریوهای رایج در ادبیات علمی-تخیلی است که به کاهش شدید جمعیت، نقایص ژنتیکی و بیرغبتی بازماندگان برای راهاندازی دوباره تمدن منجر میشود.
بازتاب در فرهنگ و ادبیات علمی-تخیلی آثار مشهوری چون "سرگذشت ندیمه" از مارگارت اتوود و "فرزندان انسان" نوشته پی.دی. جیمز، آیندههایی پرتلاطم را به تصویر میکشند که ناباروری به فروپاشی اجتماعی، ناامیدی و محدودیت آزادیهای فردی منجر میشود. چنین داستانهایی علاوه بر برجسته ساختن جنبههای علمی، پرسشهای اخلاقی و اجتماعی را نیز مطرح میکنند. حتی در تلویزیون، سریالهایی مانند "آخرین مرد روی زمین" به دنیای پس از اپیدمی میپردازند که بقای انسان به شدت در خطر است. این روایتها به ما یادآور میشوند که سلامت جامعه، پیشرفت علمی و روند جمعیت تا چه اندازه به هم مرتبطاند.
روند رشد جمعیت: از افزایش تا ایستایی درحالحاضر برخلاف انقراض، جمعیت بشر رو به افزایش است اما این رشد با روندی کاهشی ادامه دارد. طبق پیشبینیهای سازمان ملل، جمعیت جهانی تا دهه ۲۰۸۰ ممکن است به حدود ۱۰ میلیارد نفر برسد؛ این میزان از ۸ میلیارد در سال ۲۰۲۴ و ۴ میلیارد در ۱۹۷۴ افزایش یافته است. با این حال، نشانههایی از کند شدن رشد جمعیت در بسیاری کشورها از جمله اقتصادهای بزرگی مانند ایالات متحده دیده میشود.
تعادل تولد و مرگ: روندی متغیر در ایالات متحده، مثلاً در سال ۲۰۲۴ حدود ۳.۶ میلیون نوزاد متولد شد؛ این رقم نسبت به ۴.۱ میلیون در سال ۲۰۰۴ کاهش یافته است. در همین بازه، شمار مرگومیرها از ۲.۴ میلیون به ۳.۳ میلیون رسیده است. این جابهجایی در تعادل جمعیتی، نسبت سالمندان به جوانان را افزایش میدهد. نسلهای جوان، علاوه بر تامین نیروی کار و نوآوری، از سالمندان و نیازهای جامعه پشتیبانی میکنند.
چالش کاهش نرخ تولد در کشورهای مختلف، نرخ تولد به طور چشمگیری کاهش یافته است. بسیاری از زنان به دلایل گوناگون، از مسائل فرهنگی، اقتصادی تا سیاستهای جمعیتی، تمایل کمتری به فرزندآوری دارند. کشورهایی مانند کره جنوبی و هند شاهد کاهش قابل توجه باروری بودهاند. مهاجرت تا حدی میتواند جمعیت را جبران کند، اما موانع سیاسی و اجتماعی اغلب مانع از انجام این کار میشوند.
نقش باروری مردان عامل مهم دیگر، کاهش باروری مردان است که میتواند دلایل زیستمحیطی، سبک زندگی یا ژنتیکی داشته باشد. تداوم کاهش سلامت باروری مردان در صورت وخامت، میتواند افت جمعیت را تشدید کند و نگرانیهای جمعیتشناسان و مسئولان سلامت عمومی را برانگیزد.
درسهایی از تاریخ انقراض: نئاندرتالها و انسان مدرن آسیبپذیری انسان در برابر انقراض موضوعی صرفاً نظری نیست؛ تاریخ تکامل نشان میدهد گونهها چگونه میتوانند ناپدید شوند. نزدیکترین خویشاوندان ما، نئاندرتالها، صدها هزار سال زندگی کردند اما حدود ۴۰ هزار سال پیش منقرض شدند. پژوهشها نشان میدهد انسان خردمند تا حدی به واسطه توانایی بالاترش در تولیدمثل و جمعآوری غذا بر نئاندرتالها برتری یافت و باقی ماند.
سرنوشت نئاندرتالها یادآور مرکزی بودن موفقیت تولیدمثل در بقای گونههاست و همچنین پرسشهایی درباره آینده انسان خردمند مطرح میکند؛ آیندهای که تداوم آن به تواناییهای زیستی و مقاومت فرهنگی وابسته است.
پیامدهای گستردهتر: انقراض انسان و آینده زمین در صورت انقراض انسان، زیستکره زمین واکنشهای پیچیدهای نشان میدهد. برخی گونههای گیاهی و جانوری ممکن است در غیاب انسان شکوفا شوند و جایگزین ما در زیستگاههایی که تسخیر کردهایم، گردند. با این حال، از بین رفتن انسان برابر با محو هزاران سال پیشرفت فرهنگی، علمی و هنری است.
حفاظت از آینده بشر، تنها با حفظ نرخ تولد کافی میسر نیست، بلکه نیازمند مقابله با چالشهایی همچون تغییرات اقلیمی، مدیریت منابع و جلوگیری از درگیریهای جهانی است. همچنین، حفظ تنوع زیستی کره زمین برای سلامت اکولوژیک و بقای انسان و سایر گونهها ضروری است.
نتیجهگیری پرسش درباره مدت زمان انقراض انسان درصورت توقف تولیدمثل، تلاقی مهمی میان زیستشناسی، جامعه و فناوری را آشکار میسازد. هرچند سناریوهای ناگهانی مانند ناباروری عمومی بیشتر مختص داستانهای علمی-تخیلی هستند، اما کاهش تدریجی جمعیت واقعیتی است که برخی کشورها با آن روبهرو هستند. با درس گرفتن از گذشته و تحلیل روندهای امروز، بشر باید میان تولیدمثل، مصرف منابع و حفاظت زیستمحیطی تعادل ایجاد کند تا آیندهای پایدار روی زمین داشته باشد. پاسداری از سعادت جهانی تنها در حفظ گونه ما نیست، بلکه در مراقبت از شبکه پیچیده زیستی است که بقای ما به آن وابسته است.
.avif)
نظرات