5 دقیقه
رابرت ردفورد 1936–2025: یک چهره مختصر
رابرت ردفورد، یکی از شناختهشدهترین چهرههای هالیوود و یکی از معماران اصلی سینمای مستقل مدرن، در ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۵ در خانهاش در ساندنس، ایالت یوتا درگذشت. او ۸۹ ساله بود. به گفته نمایندگان او، ردفورد در خواب در همان عمارت کوهستانی که دههها پیش خریده بود در حالی که خانوادهاش در کنارش بودند فوت کرد. خانواده خواستار حفظ حریم خصوصی شدهاند.
از برادوی تا «باتچ کسیدی»
زادهشده در ۱۹۳۶، ردفورد در آکادمی هنرهای نمایشی آمریکا آموزش دید و حرفهاش را روی صحنه آغاز کرد و در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ چند نمایش در برادوی اجرا کرد. او به سینما روی آورد و با فیلم جورج روی هیل «باتچ کسیدی و ساندنس کید» (۱۹۶۹) به شهرت رسید؛ یک وسترن سرزنده که شخصیت سینمایی او را شکل داد: کاریزماتیک، کمحرف و آرامجذبکننده. این موفقیت او را در کنار بازیگرانی چون پل نیومن و داستین هافمن به یکی از چهرههای دوران نیو هالیوود تبدیل کرد، نسلی که قدرت ستارهای را با گرایش به نقشهای پیچیده و اخلاقاً مبهم ترکیب میکرد.
بازیگری، کارگردانی و یک موفقیت نادر در کارگردانی
گستره کاری ردفورد شامل تریلرهای پرآوازه و درامهای کمدامنه است. عناوین برجسته شامل حقهبازی، همهٔ مردان رئیسجمهور، سه روز کندور و فیلم سیدنی پولاک دور از آفریقا هستند. در ۱۹۸۰ او با فیلم اول کارگردانیاش، مردمان معمولی، که از رمان جودیت گِست اقتباس شده بود، جهشی تعیینکننده پشت دوربین داشت. این فیلم چهار جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را کسب کرد و ردفورد را بهعنوان یکی از معدود بازیگرانی که در نسل خود به عنوان فیلمساز نیز موفق شدند تثبیت کرد. او در ۱۹۸۸ با جنگ میدان لوبیای میلاگرو بار دیگر به کارگردانی بازگشت و در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ نقشآفرینی و کارگردانی را متوازن کرد؛ از جمله آثار بعدی او بازی جاسوسی، پیادهروی در جنگل و پیرمرد و تفنگ بودند. او حتی یک حضور کوتاه در فیلم انتقامجویان: پایان بازی داشت.
یک نهاد بادوام: میراث ساندنس
تأثیر ردفورد فراتر از فهرست فیلمهایش بود. در ۱۹۸۱ او مؤسسه ساندنس را در قطعه زمینی در یوتا که سالها پیش خریده بود تأسیس کرد. چیزی که بهعنوان یک آزمایشگاه کوچک برای فیلمسازان آغاز شد، زمانی که مؤسسه در ۱۹۸۵ جشنواره فیلم آمریکا را بهعهده گرفت به فستیوال ساندنس تبدیل شد. در دهههای بعد ساندنس به مهمترین سکوی نمایش سینمای مستقل آمریکایی و بینالمللی بدل شد و فیلمسازانی مانند استیون سودربرگ، کوئنتین تارانتینو، کوین اسمیت و پاول توماس اندرسون را به مخاطبان وسیعتری معرفی کرد. فیلمهایی که در ساندنس پرورش یافتند شامل Boys Don’t Cry، Pariah و Reservoir Dogs هستند — آثاری که زبان سینما و انتظارات صنعت را تغییر دادند.

ردفورد در ۲۰۱۹ از مسئولیتهای روزمره در ساندنس تا حدی کنارهگیری کرد، اما نقش فستیوال در زیستبوم سینما — کشف صداها، ایجاد مسیرهای توزیع و تأثیرگذاری بر استراتژیهای استودیوها در خرید آثار مستقل — همچنان بخشی تعیینکننده از میراث اوست.
«ردفورد پل میان تجاری و مستقل را به شکلی برقرار کرد که تعداد کمی از ستارگان توانستهاند،» میگوید مارکو جنسن، تاریخنگار سینما. «کار او بهعنوان بازیگر و کارگردان اهمیت داشت، اما تأثیر واقعیاش شاید در نهادهایی باشد که ساخت و همچنان از صداهای جدید در سینما حمایت میکنند.»
جوایز، تقدیرها و گستره فرهنگی
در طول شش دهه، ردفورد جوایز متعددی دریافت کرد: یک جایزه اسکار برای کارگردانی مردمان معمولی، یک اسکار افتخاری در ۲۰۰۲، چند جایزه گلدن گلوب از جمله جایزه سسیل بی. دمیل، شیر طلایی برای یک عمر دستاورد در ونیز و نشان رئیسجمهوری آزادی در ۲۰۱۶. منتقدان و افراد صنعت بارها به کار دوگانه او بهعنوان ستاره روی پرده و مدافع روایتهایی که به مسائل اجتماعی و سیاسی میپرداخت اشاره کردهاند.
زمینه و تأملات
مسیر ردفورد بازتابی از تحولات گستردهتر سینمای آمریکا است: ظهور نیو هالیوود مبتنی بر آرتیست، تجاریشدن سینمای مستقل و نهادیشدن فستیوالها بهعنوان مراکز پرورش استعداد. هرچند دستاوردهای او تحسین وسیعی برانگیخت، عصر فستیوالهایی که او به ایجادش کمک کرد بحثبرانگیز نیز بوده است — درباره دسترسی، نمایندگی و تعریف موفقیت مستقل زمانی که فیلمها وارد بازار میشوند.
مرگ او فصلی را در سینمای معاصر میبندد: یک اجراکننده که با بازیهایش عصری را تعریف کرد و یک حامی که چشمانداز نهادیاش نحوه رسیدن فیلمهای مستقل به مخاطب را دگرگون ساخت. برای بسیاری از فیلمسازان و دوستداران سینما، این مشارکت دوگانه مهمترین میراث او خواهد ماند.
منبع: deadline
نظرات