9 دقیقه
خلاصه
یک آزمایش بالینی تصادفی بزرگ به همراه تحلیل نشانگر زیستی هدفمند نشان میدهد که مصرف روزانه مکمل عصاره کاکائوِ غنی از فلاوانولها میتواند یک شاخص اصلی التهاب مرتبط با سن را کاهش دهد. پژوهشگران مؤسسه Mass General Brigham و همکاران، نمونههایی از مطالعه COcoa Supplement and Multivitamin Outcomes Study (COSMOS) را بررسی کردند و دریافتند که پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا (hsCRP) در شرکتکنندگانی که عصاره کاکائو دریافت کردند در مقایسه با دارونما کاهش یافته است. این یافتهها نشان میدهد که ترکیبات گیاهیِ فلاوانولی ممکن است در تنظیم التهاب سیستمیک نقش داشته باشند و به همین دلیل میتوانند برای سلامت قلب در دوران پیری مفید واقع شوند. Credit: Stock
زمینهٔ علمی
التهاب مزمن با شدت پایین که با افزایش سن بیشتر میشود — گاهی با اصطلاحِ «inflammaging» یا التهاب مرتبط با پیری شناخته میشود — با افزایش خطر بیماریهای قلبی-عروقی، دیابت، زوال شناختی و سایر مشکلات وابسته به سن مرتبط است. این وضعیت شامل تغییرات پیچیدهای در سیستم ایمنی، سیگنالدهی سیتوکینها و پاسخهای التهابی موضعی و سیستمیک است که میتواند به تخریب تدریجی بافتها و اختلال در عملکرد ارگانها منجر شود.
فلاوانولها دستهای از ترکیبات فعال زیستیِ گیاهی هستند که در دانههای کاکائو، توتها، چای، سیب و برخی خوراکیهای گیاهی دیگر یافت میشوند. این مولکولها بهدلیل خواص آنتیاکسیدانی، ضدالتهابی و تأثیر بر مسیرهای سلولی مانند NF-κB، eNOS و مسیرهای مرتبط با استرس اکسیداتیو مورد توجه پژوهشگران قرار گرفتهاند. مطالعات کوچکتر و کوتاهمدت پیشین نشان داده بودند که کاکائوی غنی از فلاوانول ممکن است نشانگرهای التهابی را کاهش دهد و عملکرد اندوتلیال عروق را بهبود بخشد؛ اما پرسش کلیدی این بود که آیا این اثرات در یک آزمایش تصادفی بزرگ، طولانیمدت و با طراحی دقیق هم تکرار میشوند یا خیر، و آیا این تغییرات بیولوژیک به نتایج بالینی مانند کاهش مرگ و میر قلبی-عروقی متصل میباشند.
برای پاسخ به این پرسشها، COSMOS بهعنوان یک مطالعهٔ وسیع و کنترلشده طراحی شد تا اثرات مکملهای روزانه عصاره کاکائو و نیز مولتیویتامینها را روی پیامدهای بلندمدت سلامت بررسی کند. بخش زیسترسانهایِ این مطالعه (biomarker subanalysis) بهصورت پیشبرنامهریزیشده نمونههای خون را برای ارزیابی پروفایلهای التهابی و ایمنی مورد آزمایش قرار داد تا مکانیزمهای بالقوه و نشانگرهای میانجیِ تأثیرات مشاهدهشده را روشن کند.
طرح آزمایشی و نتایج کلیدی
بین سالهای 2014 تا 2020، آزمایش COSMOS بهصورت تصادفی، دوسوکور و کنترلشده با دارونما، 21,442 فرد بزرگسال 60 ساله و بالاتر را جذب کرد تا تأثیر مصرف روزانه عصاره کاکائو و مکمل مولتیویتامین را بر پیامدهای سلامتی بلندمدت بررسی نماید. طراحی دوسوکور و تصادفی این مطالعه قویترین کنترل ممکن را برای کاهش سوگیریهای شناختهشده فراهم میآورد و مقیاس بزرگ مطالعه اجازهٔ بررسی پیامدهای مهم بالینی را میدهد.
در گزارشهای قبلیِ این مطالعه، تیم پژوهشی اشاره کرده است که اختصاص شرکتکنندگان به گروه دریافتکننده عصاره کاکائو با کاهش 27 درصدی مرگومیرهای ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی همراه بوده است. این کاهشِ قابلتوجه در مرگومیر قلبی-عروقی سوالهای مهمی در مورد مکانیسم عمل ایجاد کرد: آیا تغییرات در نشانگرهای التهابی مانند hsCRP میتواند توضیحدهندهٔ بخشی از این فایده باشد؟ آیا تغییرات زیستی خُرد در مسیرهای التهابی نهایتاً به پیامدهای بالینی منجر میشوند؟

در یک زیرتحلیل پیشبرنامهریزیشده روی زیستنشانگرها، محققان پنج پروتئین مرتبط با التهاب را در نمونههای خون 598 شرکتکنندهٔ COSMOS اندازهگیری کردند: نمونهها در شروع مطالعه، پس از یک سال و پس از دو سال جمعآوری شدند. هدف این بخش بررسی تأثیر مصرف روزانهٔ عصارهٔ کاکائو بر پروفایل التهابی و ایمنی در طول زمان بود تا بتوان ارتباط بین تغییرات بیوشیمیایی و نتایج کلینیکیِ بزرگتر را ارزیابی کرد.
پانل اندازهگیری شامل سه نشانگر پروالتهابی—hsCRP، اینترلوکین-6 (IL-6) و فاکتور نکروز تومور آلفا (TNF-α)—یک پروتئین ضدالتهابی (IL-10) و یک سیتوکین ایمنی (اینترفرون-گاما، IFN-γ) بود. انتخاب این مجموعه نشانگرها به پژوهشگران اجازه داد تا تصویری نسبتاً جامع از جهتگیری التهابی و ایمنی شرکتکنندگان بهدست آورند: از شاخصهای عمومی التهاب سیستمیک (مثل hsCRP) تا سیتوکینهای خاصی که نقشهای کلیدی در پاسخهای ایمنی ذاتی و اکتسابی دارند.
کاهش hsCRP و سایر نشانگرها
یافتهٔ برجسته این تحلیل، کاهش متوسط سالانهٔ تقریباً 8.4 درصدی در سطح hsCRP در گروه دریافتکننده عصارهٔ کاکائو نسبت به گروه دارونما بود. hsCRP یک شاخص حساس از التهاب سیستمیک است که در مطالعات اپیدمیولوژیک با خطر بالاتر بیماریهای قلبی-عروقی مرتبط شده؛ بنابراین کاهش معنادار در این نشانگر میتواند بخشی از توضیح کاهش مرگومیر قلبی-عروقی مشاهدهشده را فراهم کند.
سایر نشانگرها تغییرات اندکی نشان دادند یا افزایش جزئی داشتند؛ به طور ویژه IL-6 میان زنان کمی کمتر شد اما در مردان تغییر چشمگیری مشاهده نشد. این تفاوتهای جنسیتی در پاسخهای التهابی شایع است و میتواند منعکسکنندهٔ تفاوتهای هورمونی، الگوهای ترکیب بدنی یا تفاوت در پاسخ سیستم ایمنی باشد. محققان همچنین افزایش IFN-γ، یک سیتوکین مرتبط با پاسخهای ایمنی سلولی، را مشاهده کردند که بهعنوان یافتهای قابلتأمل شناخته شده و تیم تحقیقاتی آن را نیازمند پیگیری بیشتر دانستند تا مشخص شود آیا این افزایش نشاندهندهٔ تقویت یک بازوی ایمنی مفید است یا نشانهای از جابجایی واکنشهای ایمنی-التهابی که باید بهتر فهمیده شود.
بهعلاوه، رفتار IL-10 (بهعنوان یک مولکول ضدالتهابی) و TNF-α در طول زمان مورد توجه قرار گرفت تا تعادل بین مسیرهای التهابی و ضدالتهابی بررسی شود. در حالی که تغییرات در این مولکولها نسبتاً کوچک بودند، ترکیب کل دادهها این نکته را تداعی میکرد که عصارهٔ کاکائو ممکن است تأثیر مستقیمتر و پایدارتری بر شاخصهای عمومی التهاب سیستمیک (مثل hsCRP) داشته باشد تا بر سیتوکینهای تکی با نقشهای پیچیدهتر در تنظیم ایمنی.
متغیرهای بالینی و روششناسانه مانند پایبندی به مصرف مکمل، داروهای همزمان، شرایط پایهای التهابی و سوگیری انتخاب نمونه در زیرنمونهٔ 598 نفری نیز بررسی شدند تا احتمال اینکه نتایج صرفاً ناشی از تفاوتهای تصادفی یا عوامل مزاحم باشد، کاهش یابد. گروه تحقیق تلاش کرد تا مدلهای آماری را با تنظیم برای این متغیرها اجرا کند تا تخمینهای اثر مرتبط با عصارهٔ کاکائو معتبرتر باشند.
بهطور خلاصه، کاهش معنیدارِ hsCRP همراه با تغییرات جزئی در برخی سیتوکینها نشان میدهد که مصرف منظم فلاوانول-مرتبط با کاکائو میتواند بهصورت پایدار التهابات سطحی و سیستمیک را کاهش دهد؛ اما برای درک کامل پیامدهای بالینی لازم است که این دادهها در کنار نتایج بلندمدت مطالعه و تحلیلهای اضافی قرار گیرند.
تبعات بالینی و گامهای بعدی
کاهش hsCRP ممکن است بخشی از توضیح سودِ مشاهدهشده در کاهش مرگومیر قلبی-عروقی در گروه دریافتکننده عصارهٔ کاکائو در مطالعهٔ بزرگ COSMOS باشد. با این حال، نویسندگان تأکید میکنند که مکملهای کاکائو جایگزین تغذیهٔ سالم، فعالیت بدنی مناسب، کنترل فشار خون، مدیریت چربیهای خون و سایر رفتارهای پیشگیرانه نیستند. مکملها میتوانند بهعنوان یک ابزار تکمیلی مطرح شوند، ولی پایهٔ سلامت قلبی-عروقی همچنان ترکیبی از شیوهٔ زندگی سالم، درمانهای پزشکی اثباتشده و مدیریت عوامل خطر است.
پژوهشگران خاطرنشان کردند که لازم است تحلیلهای آینده نشان دهند آیا کاهشهای مشاهدهشده در نشانگرهای التهابی به کاهش واقعیِ بیماریهای بالینیِ مرتبط با التهاب (مانند سکته، حمله قلبی، نارسایی قلبی یا زوال شناختی) منجر میشود یا خیر؛ همچنین باید مشخص شود که آیا اثرات مشاهدهشده در زیستنشانهها با دوز، مدت زمان مصرف و ترکیب دومی از فلاوانولها نسبت معناداری دارد یا خیر.
تحقیقات تکمیلی میتواند شامل آزمایشهای بالینی طراحیشده برای هدفگیری گروههای پرخطر، مطالعات مکانیکی در سطح سلولی و مولکولی، و بررسی تعامل بین فلاوانولها و داروهای متداول قلبی-عروقی باشد. علاوه بر این، نیاز است که اثرات بلندمدت و ایمنی مصرف روزانهٔ عصارهٔ کاکائو در جمعیتهای متنوعتر (با پیشینهٔ نژادی-اتنیکی و وضعیتهای سلامت متفاوت) مورد ارزیابی قرار گیرد تا قابلیت تعمیم نتایج به جامعهٔ وسیعتر اثبات شود.
از منظر سلامت عمومی، یافتههای COSMOS نشان میدهد که ترکیبات گیاهی موجود در رژیم غذایی میتوانند نقش قابلتوجهی در تعدیل فرآیندهای التهابی مرتبط با پیری ایفا کنند. این نتیجه میتواند راه را برای طراحی مداخلههای تغذیهای هدفمندتر و توسعهٔ مکملهایی با مشخصات ترکیبی بهتر برای اهداف پیشگیرانه باز کند. در عین حال، مقررات، کیفیت تولید و استانداردسازیِ مکملها موضوعات کلیدیای هستند که باید در سیاستگذاریها و راهنماییهای بالینی در نظر گرفته شوند.
نتیجهگیری
شواهد انسانیِ گستردهای که از COSMOS بهدست آمده، پیوند بین عصارهٔ کاکائوی غنی از فلاوانول و کاهش التهاب سیستمیک اندازهگیریشده توسط hsCRP را تقویت میکند. این نتایج پشتیبانِ ایدهٔ پژوهشیاند که فلاوانولهای رژیمی میتوانند بهعنوان یک استراتژی مکمل برای محافظت از سلامت قلب در دورهٔ پیری مطرح شوند. با این وجود، برای استقرار قطعی این توصیهها دربارهٔ کاربرد بالینی عصارهٔ کاکائو، نیازمند تحلیلهای تکمیلی، آزمایشهای بالینی هدفمندتر و مرور نتایج در بستر ترکیبی از اقدامات پیشگیرانه هستیم.
در جمعبندی کلی، این مطالعه نشان میدهد که اصلاحات تغذیهای مبتنی بر ترکیبات گیاهی فعال میتواند تأثیرات قابلاندازهگیری بر زیستنشانگرهای التهابی داشته باشد و از این طریق به کاهش بارِ بیماریهای مرتبط با پیری کمک کند؛ اما تبدیل این بینشها به توصیههای عملی نیازمند مراقبت پژوهشی، توجه به ایمنی، و درک بهتر مکانیسمهای زیستشناختی است.
منبع: scitechdaily
نظرات