15 دقیقه
آخرین پنل کنفرانس «Going Global» امسال گردهمآییای متقارن از صداهای نسبتاً صریح در منظره نوآوری لیتوانی فراهم کرد. لحظهای بود که سالن — که پیشتر با دو بحث دیگر گرم شده بود — گوش تیز کرد تا بشنود آیا مراکز نوآوری کوچک واقعاً میتوانند در کنار غولهایی مثل برلین، لندن یا سانفرانسیسکو قد علم کنند یا نه. و شاید مهمتر از آن، معنی «درحالظهور» بودن امروز در دنیایی که مرزهای جغرافیایی به طرز فزایندهای نفوذپذیر شدهاند چیست.
پنل را بویان استویکوسکی، خبرنگار فناوری که همان روز از سفر رسیده و به زحمت وقت چشیدن غذاهای محلی لیتوانی را یافته بود، اداره کرد. نگاه بیرونی او به گفتگو پویایی و تیزبینی اضافه کرد. او که از منطقه بالکان میآمد — منطقهای که اغلب توسط کسانی که تفاوتها را نمیدانند با بالتیک اشتباه گرفته میشود — بحث را با چالشی آغاز کرد: چگونه مناطق کوچک میتوانند از برچسب دائمی «درحالظهور» فرار کنند و همزمان از توجهی که این برچسب به همراه دارد بهره ببرند؟

در صحنه کنفرانس چهار نفر حضور داشتند که هر یک نماینده بخشی از تحول فناوری در لیتوانی بودند:
Mangirdas Šapranauskas از Go Vilnius، Lina Žemaitytė-Kirkman از Rockit، Simona Šimulytė از Lithuania BIO و Gytis Labašauskas از TransferGo. همراه با هم تصویری پیچیدهتر از روایت رایج «کشور کوچک، بلندپروازی بزرگ» ترسیم کردند و نشان دادند که رشد اکوسیستم استارتاپی لیتوانی ساختاری مرکب و چندلایه است.
برچسب «درحالظهور»: هنوز پابرجاست یا نه؟
لاباشاسکاس بیدرنگ به ایده اینکه لیتوانی هنوز باید «درحالظهور» نامیده شود، واکنش نشان داد. استدلال او تا حدی ساختمانی بود: وقتی یک منطقه خروجهای شاخص (landmark exits) تولید میکند، داربستهای قدیمی کنار میروند. اسکایپ از استونی، NordVPN از لیتوانی، ظهور یونیکورنهای مصرفی و B2B در سراسر بالتیک — این رویدادها مرکز ثقل را تغییر میدهند و اعتبار منطقهای را بازتعریف میکنند.
به گفته او، وقتی بنیانگذاران پس از خروج دوباره آن سرمایه را محلی سرمایهگذاری میکنند، اکوسیستم وارد فصل تازهای میشود. سرمایهٔ درون منطقه «چسبناکتر» میشود، شبکههای فرشتگان سرمایهگذار گسترش پیدا میکنند و صندوقها دیگر فقط لندن را خانه طبیعی خود نمیبینند بلکه ویلنیا را نیز به عنوان پایگاه میپذیرند. موفقیت خود را تقویت میکند و اثر مرکب پدید میآید.

همزمان، اندازه کوچک لیتوانی از روز اول فکر جهانی را الزام میکند. هیچ توهمی وجود ندارد که یک استارتاپ بتواند به طور معنادار تنها در بازار داخلی رشد کند. این صرفهجویی اجباری، این اجتناب از تکیه بر بازار خانگی فراوان، به نوعی زمین تمرین تبدیل میشود. همانطور که او گفت، «ممکن است دور دوم سرمایه نیاید — گاهی حتی دور اول هم نمیآید. بنابراین یاد گرفتیم با حسابوکتابهای فشرده کار کنیم و به صورت دفاعی بسازیم.» این تجربهٔ مدیریت محدودیتها باعث تیزشدن غریزهٔ کاری و تمرکز بر بهرهوری میشود.
این ایده — که محدودیتها به غریزهها شکل میدهند — بارها تکرار شد و به عنوان یکی از ویژگیهای تمایزدهنده اکوسیستم لیتوانی مطرح گردید.
چالاکی بهعنوان هویت
ژمایتیت-کرکمن پرسش را از زاویهای دیگر بررسی کرد. به جای بحث دربارهٔ برچسب، او بازتعریف کرد که «درحالظهور» در دنیای پر سر و صدای امروز چه مفهومی منتقل میکند. از نظر او، مساله کشفنشده بودن نیست؛ مساله چالاک بودن است. اکوسیستم کوچک سریعتر حرکت میکند و از بوروکراسی اجتناب نمیکند چون طراحی شده بلکه از سر ضرورت.
او تأکید کرد که لیتوانی از پیش به صورت استراتژیک موقعیتیابی کرده و تلاش نکرده فقط از هابهای بزرگ تقلید کند. سالها پیش فینتک را بهعنوان یک جایگاه ملی انتخاب کرد. این تصمیم تصادفی نبود؛ همکاری میان نهادهای قانونگذاری، مؤسسات مالی و جامعه استارتاپی آن را ممکن ساخت. همین انسجام باعث شد کشور مدتها قبل از اینکه همسایهها کاملاً متوجه شوند، دیده شود و نامش در فضای فینتک مطرح گردد.

بیوتکنولوژی، لیزرها، دیپتک — اینها آزمایشهای نو نیستند. پایهها دههها پیش گذاشته شده و تخصص یکشبه پدید نیامده است. وقتی امروز لیتوانی خود را بازاریابی میکند، مهارت انباشته شده و ظرفیت فنی واقعی میفروشد، نه هیجان بیپایگاه. این تمرکز بر ظرفیتهای علمی و فنی نقطه قوت در برابر تبلیغات صرف است.
با این حال ژمایتیت-کرکمن اشاره کرد که چالش برای هابهای کوچک این است که تلاش نکنند برای همه چیز بودن؛ تخصصگرایی گزینهای نیست، بلکه شرط بقاست. تمرکز بر حوزههای مشخص مانند فینتک یا بیوتک، مزیت رقابتی و جذب سرمایه هدفمند را تسهیل میکند.
ویلنیوس بهعنوان یک استارتاپ
شاپرناوسکاس متافوری را معرفی کرد که در ذهن مخاطبان ماند: خود ویلنیوس مثل یک استارتاپ رفتار میکند. نسبت به لندن یا برلین، ویلنیوس سریع حرکت میکند، چون میتواند. چرخههای تصمیمگیری کوتاه است، مقامات شهری، سرمایهگذاران، بنیانگذاران و نوآوران شبکههای همپوشانی دارند. اشتباهات سریع جذب میشوند و هزینهٔ تکرار پایین است؛ این ساختار به نفع آزمایش و پیادهسازی سریع محصول و خدمات نوآورانه تمام میشود.

وقتی سرمایهگذاران خارجی از کشور بازدید میکنند، اولین واکنشی که میشنود تحسین برای سرعت است — نه فقط سرعت دیجیتال بلکه سرعت بوروکراتیک. فرایند صدور مجوزی که در جای دیگر ممکن است ماهها طول بکشد، در لیتوانی هفتهها طول میکشد. پروژهٔ پایلوتی که در یک ابرشهر غیرقابلاجرا به نظر میرسد، به سادگی در ویلنیوس ممکن میشود چون شهر به اندازهای فشرده است که میتواند خود را بهعنوان آزمایشگاه در نظر بگیرد.
این بینش به تمی گستردهتر تبدیل شد: هابهای کوچک میتوانند با سرعت هماهنگشده حرکت، از شهرهای بزرگ پیشی بگیرند نه از طریق نیروی خام یا مقیاس صرف بلکه از طریق توانایی در اجرای سریع و هماهنگ تصمیمات استراتژیک.
اعتماد بهعنوان زیرساخت
سیمونا شیمولیت اضافه کرد لایهای را که در گفتگوهای مبتنی بر فناوری کمتر مطرح میشود: اعتماد. از دید او، اکوسیستمهای کوچک یک مزیت ساختاری دارند که بهراحتی قابل تقلید نیست. اعتماد سریعتر شکل میگیرد و مقیاس متفاوتی پیدا میکند. آدمها نه فقط از منظر حرفهای بلکه از منظر اجتماعی یکدیگر را میشناسند؛ پژوهشگران در محیطهای غیررسمی با بنیانگذاران دیدار میکنند و سرمایهگذاران خرد با قانونگذاران بدون فاصلههای تشریفاتی گفتوگو میکنند.

بخش زیستعلمی لیتوانی این پویایی را به خوبی نشان میدهد. برخلاف فینتک که مقیاس سریع امکانپذیر است، بیوتکنولوژی نیازمند زمانهای طولانی، گواهینامههای گسترده و مسیرهای قانونی سختگیرانه است. با این حال لیتوانی با ارائه کیفیت و اطمینان — نه با رقابت بر سر قیمت پایین که بسیاری از اقتصادهای کوچک دنبال میکنند — جایگاهی برای خود ایجاد کرده است. ارزش تولید میشود، نه فقط تخفیف قیمت.
«ارزش را بفروشید، نه قیمت را»، او تأکید کرد. و از آنجا که لیتوانی به اندازهای کوچک است که خود را بهعنوان محیطی آزمایشی در نظر بگیرد، تیمهای بیوتکنولوژی میتوانند نمونهسازی، تعدیل و تاییدیه را سریعتر از کشورهای بزرگتر انجام دهند که از زیرساختهای پیچیدهای سنگین شدهاند. این استعاره — لیتوانی بهعنوان یک آزمایشگاه — در سراسر پنل طنینانداز شد و نشان داد چگونه کیفیت و قابلیت اعتماد میتوانند بهعنوان محرک رشد اکوسیستم علمی عمل کنند.
اندازهگیری موفقیت فراتر از یونیکورنها
مجری بحث را به سمت معیارها سوق داد: موفقیت برای یک هاب کوچک چگونه تعریف میشود؟ خروجیها؟ یونیکورنها؟ تعداد استارتاپها؟ شاپرناوسکاس از منظر شهری که تلاش میکند برند جهانی بسازد پاسخ داد. به گفته او، ویلنیوس از چهار ستون داخلی برای ارزیابی مسیر خود استفاده میکند:

جریان سرمایهگذاری وارد شهر.
خروجیهای تحقیق و توسعه قابل مشاهده و قابل اندازهگیری.
کیفیت زندگی برای ساکنان.
جاذبه بهعنوان مکانی برای سرمایهگذاری.
او استدلال کرد که روایت و سنجش را نمیتوان از هم جدا دانست. برای قرار دادن یک شهر در موقعیت جهانی، اکوسیستم باید تعریف کند موفقیت برای مردم و سرمایهگذاران چگونه «احساس» میشود. این مسئله صرفاً تحلیلی نیست؛ تجربهای است که روی تصمیمات سرمایهگذاری و جذب استعداد تاثیر میگذارد. به همین دلیل شاخصهای کمی و کیفی هر دو اهمیت دارند.
رقابت با غولها
وقتی از پنل پرسیده شد آیا لیتوانی باید با هابهای جهانی بهشیوهای که آنها بازی میکنند رقابت کند، پاسخ تقریباً همآوا بود: دنبال کردن لندن یا برلین یک بازی باخت-باخت است. رقابت مستقیم در تمام حوزهها منابع را رقیق میکند و شانس موفقیت را کاهش میدهد.
ژمایتیت-کرکمن اشاره کرد که لیتوانی زمانی موفق است که حول حوزههایی بسازد که قبلاً بهعنوان استراتژیک اثبات شدهاند. برلین میتواند در همهچیز تبحر داشته باشد؛ لیتوانی باید در چیزهای مشخصی عالی باشد. در این معنا، اکوسیستم شبیه یک ابزار دقیق است تا یک ماشین عمومی، که این زاویه باعث بهبود کارایی و جذب سرمایه تخصصی میشود.

شیمولیت بحث را با اشاره به اینکه بیوتک را نمیتوان شتاب داد توسعه داد و افزود: اگر لیتوانی تلاش کند مانند برلین سریع مقیاس شود، سرعتزدگی باعث از دست رفتن ریتم اعتمادمحور و روشمند لازم برای اعتبار در دیپتک خواهد شد. رقابت صرف بر سرعت یک اشتباه است که میتواند به قیمت از دست رفتن کیفیت تمام شود.
همزمان، لباشاسکاس تأکید کرد که اگرچه دسترسی به سرمایه بین بازارهای کوچک و بزرگ متفاوت است، توزیع جهانی استعدادها بنیادیناً تغییر کرده است. از زمان همهگیری کووید-۱۹، جغرافیا دیگر محدودکنندهٔ مشارکت در نوآوریهای سطح بالا نیست. یک مهندس لیتوانیایی میتواند برای یک استارتاپ آمریکایی کار کند بدون اینکه مهاجرت کند. یک بنیانگذار لیتوانیایی میتواند سرمایه بینالمللی جذب کند بدون اینکه در لندن زندگی کند.
این جابهجایی هرم قدیمی کسانی که «مرکزی» و کسانی که «حاشیهای» در نظر گرفته میشوند را تضعیف میکند و فرصتهای رقابتی را برای هابهای کوچک بازتعریف میکند.
اسطورههایی که اکوسیستمهای کوچک را عقب نگه میدارند
در بخش پایانی بحث، لباشاسکاس موضعی فلسفیتر گرفت. او یکی از اسطورهها را این دانست که مکان جغرافیایی به همان اندازه گذشته اهمیت دارد. امروز استعداد بهطور رادیکال توزیع شده است. تمایز بین مناطق دیگر صرفاً در اشباع سرمایه نیست بلکه در عمق فرهنگ است — اینکه اکوسیستمها چگونه درباره محصول، تابآوری و رشد پایدار فکر میکنند.

فقدان سرمایه سریع در لیتوانی نسلی از بنیانگذاران را شکل داد که آموختهاند نباید به سرمایهٔ آسان وابسته باشند. آنها بهصورت لاغر (lean) ساختند، با دقت ساختند و با درکی واقعبینانه از ریسک عمل کردند. بهطور پارادوکسیکال، این شرایط شرکتهای قویتری تولید کرد که میتوانند در برابر نوسانات بازار مقاومت کنند.
استدلال او این باور راحت را به چالش کشید که اکوسیستمهای کوچک ذاتاً در موضع ضعفاند. در برخی موارد، محدودیتها تبدیل به همان چیزی میشوند که به آنها امکان متمایز شدن را میدهد و مزیت رقابتی ایجاد میکند.
بهسمت هویت بالتیکی بااعتمادبهنفستر
استویکوسکی که به نکتهٔ اولیهاش دربارهٔ هویت بازگشته بود، پنل را تحت فشار گذاشت تا بگویند آیا لیتوانی و بالتیک گستردهتر هنوز از منظر بیرونی «درحالظهور» به نظر میرسند یا خیر. پاسخها ظریف بودند. از بیرون، بله، بخشهای بزرگی از جهان هنوز بالتیکها را کوچک، درحالتوسعه یا حتی قابلتشخیصندادن از بالکان میدانند. اما از درون، اکوسیستمِ نوآوری از آستانهای گذر کرده است.

شاپرناوسکاس اظهار داشت که ادراکات عقبتر از واقعیت حرکت میکنند. لیتوانی حالا محصولاتی بالغ، بنیانگذارانی در سطح جهانی و فعالیت سرمایهگذاری جسورانهای تولید میکند که دیگر مناسب برچسب «درحالظهور» نیست. اکوسیستم وارد یک چرخهٔ خودتقویتشونده شده است که به افزایش سرمایه، استعداد و پروژههای با کیفیت منجر میشود.
با این حال پنل توافق داشت که کوچک بودن ذاتاً میتواند نقطه قوت باشد. یک مکان لازم نیست تبدیل به برلین شود تا در سطح جهانی مرتبط باشد؛ بلکه باید خودِ مشخص و متمایزش شود — مرکزی برای حوزههای تخصصی که در آن سرعت، اعتماد و تخصص بیش از اندازه جمعیت اهمیت دارد. این موضوع برای برندسازی منطقهای و جذب سرمایهٔ هدفمند حیاتی است.
آناتومی هابی که «درحالظهور» بود اما حالا ظهور کرده
در سراسر پنل، چندین تم با هم تنیده شدند:
اکوسیستمهای کوچک سریعتر اعتماد میسازند.
چالاکی بر مقیاس پیروز میشود وقتی بوروکراسی غولها را کند میکند.
روایت صرف آرایش ظاهری نیست؛ روایت ادراک سرمایهگذار را شکل میدهد.
دیپتک و بیوتک کندتر رشد میکنند، اما لیتوانی برای برتری در این حوزهها مجهز است.
کمبود سرمایه میتواند انضباط ایجاد کند که در نهایت به ابرقدرت بدل شود.
بلندپروازیهای جهانی باید از روز اول آغاز شوند وقتی بازار خانگی کوچک است.

این ایدهها اگر در کنار هم قرار بگیرند، تصویری از لیتوانی میسازند که نه بهعنوان یک هاب «درحالظهور» بلکه به عنوان مکانی که بالفعل فرآیند ظهور را پشتسر گذاشته است دیده میشود — مکانی که اکنون در حال پالایش معنا و روش عمل در سطح جهانی بدون کپیبرداری کورکورانه از دیگران است. این مسیر شامل توسعه برند ملی فناوری، ایجاد شبکههای سرمایهگذاری محلی و تقویت مراکز تحقیق و توسعه نیز میشود.
منطقهای که مقیاس خود را میآموزد
در دقایق پایانی، استویکوسکی به نکتهای که در آغاز گفته بود بازگشت: بیگانگان هنوز بالتیکها را با مناطق دیگر اشتباه میگیرند. اما تا پایان گفتگو روشن شد که این اشتباه در درک تأثیری بر آنچه لیتوانی ساخته ندارد. پرسش واقعی این است که آیا کشور بلوغ خود را میپذیرد و آن را بهعنوان نقطه قوت روایت میکند یا همچنان در پی جلب تأیید خارجی است.
به نظر پنل، لیتوانی دیگر در تلاش برای اثبات جای خود روی نقشه نوآوری نیست؛ بلکه شکلدهندهٔ نقشه است — به شکلی ظریف و چابک. این تغییر نگرش از جلب توجه صرف به خلق ارزش ماندگار نشانه بلوغ است.
وقتی مخاطبان سالن را ترک میکردند، احساس شنوندگان این نبود که صرفاً خوشبینی کلی شنیدهاند؛ حالوهوای گفتگو واقعبینانه و عمیق بود. لیتوانی از طریق مقیاس برنده نمیشود؛ از طریق دقت برتری مییابد. از طریق هماهنگی موفق میشود. از طریق انتخاب دقیق محل رقابت — و محل عدم رقابت — برنده میشود.
هیچ چیز «درحالظهور» در این توصیف وجود ندارد. این صرفاً بلوغ استراتژیک است.
منبع: smarti
نظرات
دانیکس
خلاصه برای من: سرعت + اعتماد = مزیت. اما باید با شاخصهای واقعی هم سنجیده بشه، نه فقط داستان یونیکورنها 🙂
پمپزون
ایدهی اینکه محدودیت میتونه تقویتش کنه جذابه! یعنی کمبود سرمایه، انضباط میاره و شرکتهای مقاومتری میسازه — پارادوکس جالبی ست
نیما_
ولی واقعاً آیا دنیا این بلوغ رو میبینه؟ خیلیا هنوز بالتیک رو با بالکان اشتباه میگیرن، نیاز به روایت واضح و محکمتر هست
آرمان
احساسم اینه که گاهی تمرکز بیش از حد روی سرعت باعث افت کیفیت میشه. لیتوانی باید تعادل سرعت و دقت رو نگه داره، وگرنه مشکل سازه
سیتی
خلاصهاش: تمرکز و اعتماد دو کلیدن. لازم نیست شبیه برلین باشی، فقط در حوزههای مشخص عالی باشی. یه جور عقلانیسازی رشد
لابکور
تو پروژه بیوتک خودمون دیدم؛ وقتی شبکه اعتماد هست، کارها سریعتر و با کیفیتتر پیش میره. اما مسیر طولانیه و صبر میخواد.
توربو
اینکه میگن دیگه "درحالظهور" نیستن، شواهدیه؟ یا بیشتر یه روایت قشنگه برای برندسازی؟ شک دارم ولی امیدوارم واقعی باشه...
کوینکس
منطقیشه، تمرکز روی فینتک عاقلانه اس. سرمایه هدفمند بهتر از پراکندگیه، makes sense tbh
دیتاو
واقعا حس متفاوتی داشت؛ کوچیک بودن الزامیه نه نشونهٔ ضعف. ولی هنوز نگرانم جذب سرمایه خطرپذیر کم باشه، باید دید این چرخه پایدار بمونه
ارسال نظر