پرونده سان فرانسیسکو علیه غذاهای فوق فرآوری شده

پرونده حقوقی سان‌فرانسیسکو علیه تولیدکنندگان غذاهای فوق‌فرآوری‌شده، مسائل سلامت عمومی، شواهد علمی، جنبه‌های اقتصادی و واکنش صنعت را بررسی کرده و پیامدهای احتمالی سیاستی و حقوقی را تحلیل می‌کند.

4 نظرات
پرونده سان فرانسیسکو علیه غذاهای فوق فرآوری شده

12 دقیقه

سان‌فرانسیسکو نخستین پرونده حقوقی شهری در ایالات متحده را علیه تولیدکنندگان عمده غذاهای فوق‌فرآوری‌شده ثبت کرده است؛ این شکایت مدعی است که شرکت‌های بزرگ صنعت غذا می‌دانستند محصولاتشان به سلامت عمومی آسیب می‌زنند اما با طراحی محصول و بازاریابی تهاجمی به این روند دامن زده‌اند. شکایت شهرداری هدفش این است که رهبران صنعت را در قبال آنچه مقام‌های محلی آن را بحران سلامت عمومی تا حد زیادی خودساخته می‌دانند — مرتبط با بیماری‌های مرتبط با رژیم غذایی و افزایش هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی — پاسخگو کند.

چه ادعاهایی در شکایت مطرح شده و چه کسانی دخیل‌اند

این پرونده ده شرکت برجسته صنایع غذایی و نوشیدنی را نام می‌برد، از جمله Kellogg، Post Holdings، General Mills، Nestlé USA، Mars Incorporated، Mondelēz International، Coca‑Cola و PepsiCo. طبق متن شکایت، مدعیان شهری اظهار دارند این شرکت‌ها محصولات بسیار خوشمزه و پرفرآوری‌شده—مانند صبحانه‌های شیرین‌شده، کیک‌های بسته‌بندی‌شده، چیپس‌ها، نوشابه‌ها و شیرینی‌های بسته‌بندی‌شده—را طراحی و ترویج کرده‌اند در حالی که یا از شواهد آسیب‌رسان بودن مصرف منظم این اقلام مطلع بوده‌اند و یا نسبت به آن بی‌تفاوت و بی‌پروا عمل کرده‌اند.

فراتر از فهرست متهمان شرکتی، پرونده بر روی راهبردهای بازاریابی، انتخاب‌های طراحی محصول و رویه‌های تحقیقات داخلی تمرکز دارد. شهر ادعا می‌کند متهمان فرمولاسیون‌ها را به‌گونه‌ای تنظیم کرده‌اند که بیشینه خوشذائقی و خرید مکرر را تضمین کند، کمپین‌های تبلیغاتی هدفمندی را اجرا کرده‌اند که بچه‌ها و جوامع با درآمد پایین را هدف قرار می‌داد، و با استفاده از ادعاها یا تصاویر روی بسته‌بندی مصرف‌کنندگان را در مورد کیفیت تغذیه‌ای محصولات گمراه کرده‌اند. تیم حقوقی سان‌فرانسیسکو ادعاها را بر پایه نظریه‌های حفاظت از مصرف‌کننده و بازیابی هزینه‌های شهری مطرح کرده و خواستار بازپرداخت هزینه‌های عمومی و صدور دستورهای قضایی برای تغییر رفتار صنعت شده‌اند.

از منظر حقوقی، شکایت ترکیبی از مفاهیم مسئولیت مدنی و مقرراتی است که معمولاً در دعاوی سلامت عمومی به‌کار می‌رود: ادعاها ممکن است شامل مزاحمت عمومی، رفتارهای تجاری فریبنده، تقلب مصرف‌کننده و عدم هشدار درباره خطرات قابل پیش‌بینی سلامت باشد. اگرچه هر عنوان دعوی عناصر خاص خود را دارد، استدلال کلی این است که اقدامات هماهنگ‌شده صنعت به طور مادی در افزایش قابل پیش‌بینی بیماری‌های مرتبط با رژیم غذایی و هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی که توسط خدمات محلی متحمل شده‌اند، سهیم بوده است.

این بخش پرونده همچنین به شواهد داخلی احتمالی اشاره می‌کند: اسناد تحقیقاتی شرکتی، ایمیل‌ها یا گزارش‌هایی که نشان می‌دهند شرکت‌ها از اثرات بلندمدت مصرف محصولات پردازش‌شده آگاهی داشته‌اند یا دست‌کم در مقابل آن‌ها بی‌اعتنا بوده‌اند. چنین مدارکی می‌توانند در دادگاه نقش محوری ایفا کنند، زیرا اصل اطلاع یا بی‌توجهی به مخاطرات می‌تواند عنصر تقصیر یا سوءنیت را تقویت کند.

آسیب‌های سلامتی و بار اقتصادی

شکایت سان‌فرانسیسکو برآورد می‌کند که هزینه‌های مربوط به بیماری‌هایی که با مصرف غذاهای فوق‌فرآوری‌شده مرتبط‌اند در ایالات متحده بیش از 100 میلیارد دلار در سال است؛ این بار مالی میان مصرف‌کنندگان، کارفرمایان، دولت‌های ایالتی و محلی و نظام‌های بهداشت عمومی تقسیم می‌شود. این هزینه‌ها شامل هزینه‌های مستقیم پزشکی—بستری‌ها، مراقبت سرپایی، داروها—و هزینه‌های غیرمستقیم مانند کاهش بهره‌وری، ناتوانی و هزینه‌های خدمات اجتماعی است. مقامات شهری استدلال می‌کنند بخش مهمی از بودجه‌های سلامت شهری و هزینه‌های شبکه امنیت اجتماعی ناشی از بیماری‌های مزمن مرتبط با رژیم غذایی نامناسب است.

کارشناسان سلامت عمومی یادآور می‌شوند که رژیم‌هایی که سرشار از اقلام فوق‌فرآوری‌شده هستند عموماً حاوی شکرهای افزوده، سدیم زیاد، چربی‌های نامطلوب و افزودنی‌های صنعتی هستند و در مقابل کمبود فیبر، ریزمغذی‌ها و اجزای غذایی کامل دارند که از سلامت پشتیبانی می‌کنند. مطالعات اپیدمیولوژیک و فراتحلیل‌ها الگوهای بالای مصرف غذاهای فوق‌فرآوری‌شده را با افزایش خطر چاقی، دیابت نوع 2، بیماری‌های قلبی‌عروقی و برخی سرطان‌ها و نیز در برخی گروه‌ها با افزایش مرگ‌ومیر کلی مرتبط کرده‌اند. هرچند پژوهش‌ها برای تبیین رابطه سببیت و مکانیسم‌ها همچنان ادامه دارد، شواهد تجمعی نهادهای سلامت عمومی و پژوهشگران را بر آن داشته که مصرف این گونه غذاها را به‌عنوان یک عامل خطر قابل تغییر در سطح جمعیت معرفی کنند.

استدلال اقتصادی در شکایت از هزینه‌های بالینی فوری فراتر می‌رود و تأثیرات بلندمدت بر ظرفیت نیروی کار، بازارهای بیمه و هزینه‌های برنامه‌های شهری را نیز در نظر می‌گیرد. برای مثال، شیوع بالاتر بیماری‌های مزمن می‌تواند مطالبات بیمه‌ای کارکنان شهری را افزایش دهد، شمار بهره‌مندان از بیمه‌های عمومی را بالا ببرد و از طریق کاهش مشارکت در نیروی کار، درآمدهای مالیاتی را محدود کند. وکلای شهر معتقدند که بازیابی بخشی از این هزینه‌ها از طریق دعوی یا مصالحه می‌تواند منابعی را برای برنامه‌های پیشگیری، آموزش تغذیه، سیاست‌های تدارکاتی سالم‌تر در نهادهای عمومی و سرمایه‌گذاری در سلامت جامعه فراهم کند.

همچنین لازم است اشاره شود که بار اقتصادی این نوع بیماری‌ها به‌طور نامتناسبی متوجه جوامع کم‌درآمد و گروه‌های کم‌برخوردار می‌شود، جایی که دسترسی محدود به غذاهای تازه و کم‌پردازش، تبلیغات هدفمند و عوامل اجتماعی اقتصادی می‌تواند به تشدید نابرابری‌های سلامت منجر شود. این بعد اجتماعی و توزیعی هزینه‌ها یکی از عناصر کلیدی است که پرونده شهری بر آن تأکید دارد، زیرا بازپرداخت هزینه‌ها می‌تواند به کاهش نابرابری‌های تغذیه‌ای و تقویت شبکه‌های ایمنی سلامت کمک کند.

چرا دانشمندان و مقام‌ها نگران‌اند

دانشمندان تغذیه به چند مکانیسم زیستی و رفتاری اشاره می‌کنند که توضیح می‌دهند چگونه غذاهای فوق‌فرآوری‌شده می‌توانند به سلامت آسیب بزنند. نخست اینکه بسیاری از این محصولات طوری مهندسی می‌شوند که بیشترین پذیرش حسی را ایجاد کنند—ترکیب‌هایی از شکر، نمک، چربی و تقویت‌کننده‌های طعم که مسیرهای پاداش مغزی را تحریک کرده و مصرف بیش‌ازحد را تسهیل می‌کنند. طراحی حسی و مشخصات بافت این غذاها می‌تواند سیگنال‌های سیری طبیعی را کاهش دهد، مصرف مکرر را تشویق کند و در نتیجه دریافت کالری را افزایش دهد.

دوماً، اقلام فوق‌فرآوری‌شده اغلب جایگزین غذاهای کامل یا کم‌فرآوری‌شده در رژیم روزمره می‌شوند. وقتی غلات کامل، حبوبات، میوه‌ها، سبزیجات، مغزها و منابع پروتئینی کم‌فرآوری‌شده به‌جای میان‌وعده‌های فرآوری‌شده، غذاهای آماده و نوشیدنی‌های شیرین‌شده مصرف می‌شوند، فیبر رژیمی و ویتامین‌ها و ریزمغذی‌های ضروری کاهش می‌یابند. این جابه‌جایی مواد مغذی می‌تواند با گذشت زمان حساسیت به اختلالات متابولیک را افزایش دهد.

سوم، افزودنی‌ها و تکنیک‌های خاص فرآوری—نظیر امولسیفایرها، برخی نگهدارنده‌ها و تصفیه شدید—برای تأثیرات احتمالی بر میکروبیوتا روده، التهاب و مسیرهای متابولیک در حال مطالعه‌اند. اگرچه تحقیقات مکانیکی همچنان ادامه دارد، مطالعات اولیه آزمایشگاهی و حیوانی مسیرهای زیستی معقولی را نشان می‌دهند که از طریق آنها فرآوری و افزودنی‌ها می‌توانند سلامت متابولیک را تغییر دهند.

پژوهشگران اغلب از نظام‌های طبقه‌بندی مانند چارچوب NOVA برای دسته‌بندی غذاها بر اساس درجه فرآوری استفاده می‌کنند؛ در این چارچوب، محصولات فوق‌فرآوری‌شده به فرمولاسیون‌هایی از مواد صنعتی و افزودنی‌ها اطلاق می‌شوند که عمدتاً از مواد استخراج‌شده از غذاها یا سنتزشده در آزمایشگاه‌ها ساخته شده‌اند. این طبقه‌بندی به محققان کمک می‌کند الگوهای رژیمی را در مطالعات اپیدمیولوژیک به پیامدهای سلامت مرتبط کنند، هرچند که همه جزئیات فرمولاسیون یا رفتار مصرف‌کننده را پوشش نمی‌دهد. مقام‌های سلامت عمومی همچنین بر تأثیرات طی دوره زندگی تأکید می‌کنند—قرار گرفتن در معرض بازاریابی تهاجمی در سنین پایین می‌تواند الگوهای طعم و عادات غذایی را شکل دهد که تا بزرگسالی باقی می‌ماند؛ از این رو تنظیم تبلیغات به کودکان یکی از نگرانی‌های مرکزی است.

در سطح جمعیتی، اثر تجمعی این مکانیسم‌ها می‌تواند توزیع فاکتورهای خطر—شاخص توده بدنی (BMI)، تنظیم قند خون، پروفایل‌های لیپیدی—را در سراسر جوامع تغییر دهد. حتی تغییرات متوسط کوچک در این فاکتورها می‌تواند وقتی روی میلیون‌ها نفر اعمال شود به افزایش قابل‌توجه شیوع بیماری، استفاده از خدمات بهداشتی و مرگ‌ومیر زودرس منجر شود.

این نگرانی علمی و سیاست‌گذاری باعث شده مقامات بهداشتی مصرف غذاهای فوق‌فرآوری‌شده را به‌عنوان هدفی برای مداخلات جمعیتی در نظر بگیرند؛ مداخلاتی که می‌توانند شامل آموزش تغذیه، سیاست‌های برچسب‌گذاری، محدودیت تبلیغات به کودکان و تسهیل دسترسی به غذاهای کم‌فرآوری شده در فضاهای عمومی باشند.

پاسخ صنعت و شکاف‌های تعریفی

گروه‌ها و انجمن‌های صنعتی و صنفی توصیف‌هایی را که صرفاً فرآوری را علت آسیب‌ها می‌دانند زیر سؤال برده‌اند. منتقدان استدلال می‌کنند فرآوری می‌تواند ایمنی غذا را بهبود بخشد، زمان نگهداری را طولانی‌تر کند و محصولات غنی‌شده با مواد مغذی را به‌طور گسترده‌تری در دسترس قرار دهد؛ آنها همچنین می‌گویند بسیاری از غذاهای فرآوری‌شده می‌توانند در قالب یک رژیم متعادل، اگر به‌طور متعادل مصرف شوند، جایگاه داشته باشند. صنعت غذا و نوشیدنی بر انتخاب مصرف‌کننده نیز تأکید دارد و می‌گوید تقاضا، محیط‌های خرده‌فروشی و عوامل اجتماعی-اقتصادی به همان اندازه فرمولاسیون محصولات بر الگوهای رژیمی تأثیر می‌گذارند.

سارا گالو، معاون ارشد سیاست محصول در Consumer Brands Association، گفته برندها در تلاش برای بهبود ترکیب محصولات—افزودن پروتئین و فیبر، حذف رنگ‌های مصنوعی—هستند و هشدار داده که تعریف جهانی پذیرفته‌شده‌ای برای واژه «غذاهای فوق‌فرآوری‌شده» وجود ندارد. او معتقد است برچسب‌گذاری غذاها تنها به‌خاطر اینکه فرآوری شده‌اند به‌عنوان ناسالم می‌تواند مصرف‌کنندگان را گمراه کند و نابرابری‌های سلامت را تشدید نماید، به‌ویژه در جوامعی که دسترسی محدودی به غذاهای کامل و مقرون‌به‌صرفه دارند. ذی‌نفعان صنعت همچنین تلاش‌های بازفرمولاسیون مانند برنامه‌های کاهش شکر و سدیم، برنامه‌های داوطلبانه برچسب‌زنی جلوی بسته و سرمایه‌گذاری در نوآوری محصول برای گزینه‌های سالم‌تر را برجسته می‌کنند.

از منظر حقوقی و علمی، شکاف‌های تعریفی کار پژوهش و مقررات‌گذاری را پیچیده می‌کند. سیستم NOVA و طبقه‌بندی‌های مشابه در پژوهش‌های آکادمیک به‌طور گسترده استفاده می‌شوند اما استانداردهای رسمی مقرراتی در ایالات متحده نیستند. تنظیم‌کنندگان و دادگاه‌ها باید تصمیم بگیرند آیا رویکرد مبتنی بر دسته‌بندی می‌تواند نماینده مناسبی از خطر سلامت باشد یا اینکه استانداردهای دقیق‌تر مبتنی بر میزان مواد مغذی و افشای شفاف ترکیبات مبنای بهتری برای سیاست و دعاوی است. در مرحله دادرسی، متهمان احتمالاً ارتباط علیتی را به چالش می‌کشند، قلمرو صدمات شهری را رد می‌کنند و استدلال می‌کنند که مصرف‌کنندگان به شکل قانونی فریب داده نشده‌اند. آنها ممکن است به استدلال‌های مسئولیت فردی و تعدد عوامل—ژنتیک، فعالیت بدنی، تعیین‌کننده‌های اجتماعی—اشاره کنند که در بروز بیماری‌های مرتبط با رژیم نقش دارند.

به همین ترتیب، اختلاف‌نظرهای فنی درباره اندازه‌گیری مصرف، پیش‌زمینه‌های جمعیتی و همپوشانی عوامل مخاطره‌آمیز می‌تواند پیچیدگی‌های دادرسی را افزایش دهد؛ اما پرونده‌های حقوقی همچنین می‌توانند باعث آشکارتر شدن مدارک داخلی و افزایش شفافیت در صنعت شوند که به تصمیم‌گیری‌های سیاستی و مصرف‌کننده کمک می‌کند.

این پرونده چه تغییراتی می‌تواند ایجاد کند

فراتر از خسارات احتمالی و بازیابی هزینه‌ها، این پرونده پرسش‌های گسترده‌تری درباره مسئولیت شرکتی، بازفرمولاسیون محصول و نقش بازاریابی در شکل‌دهی رژیم‌ها مطرح می‌کند. اگر شهرها در به‌دست‌آوردن غرامت‌های قابل‌توجه یا دستورهای الزام‌آور موفق شوند، ممکن است شاهد موجی از تغییرات سیاستی باشیم: الزام‌های برچسب‌گذاری سخت‌تر که اطلاعات روشن‌تری درباره فرآوری و محتوای مواد مغذی ارائه می‌دهند، محدودیت‌های شدیدتر تبلیغات به کودکان و سیاست‌های تدارکاتی شهری که گزینه‌های کم‌فرآوری‌شده را در مدارس، بیمارستان‌ها و سایر نهادهای عمومی اولویت‌بندی می‌کنند.

تسویه‌حساب‌ها یا احکام قضایی می‌تواند مشوق‌های جدیدی برای تولیدکنندگان ایجاد کند تا بازفرمولاسیون را سرعت بخشند—کاهش قند افزوده، سدیم و چربی‌های نامطلوب؛ حذف برخی افزودنی‌های مورد نگرانی؛ یا ارائه اندازه‌های سهم‌بندی‌شده کوچکتر و پیام‌های تغذیه‌ای واضح‌تر. منابعی که از طریق این دعاوی بازیابی می‌شود می‌تواند به برنامه‌های پیشگیری مبتنی بر جامعه، آموزش تغذیه، گسترش دسترسی به غذای سالم در محله‌های محروم و حمایت از کشاورزی محلی و سامانه‌های غذایی که بر میوه‌ها و محصولات کم‌فرآوری‌شده تأکید دارند، تخصیص یابد.

از سوی دیگر، مسیر حقوقی با موانع قابل‌توجهی روبه‌رو است. استانداردهای قانونی برای اثبات علیت و اثبات صدمه شهری دقیق و سختگیرانه‌اند و دادگاه‌ها در برخی موارد نسبت به توسعه نظریه‌های مزاحمت عمومی به حوزه عملیات تجاری شک‌ناک بوده‌اند. متهمان می‌توانند از عدم قطعیت علمی، عوامل توجیهی جایگزین و دفاع‌های قانونی مرتبط با آزادی بیان تجاری برای مقابله با ادعاها استفاده کنند. حتی اگر پرونده جلب توجه رسانه‌ای کند، فرایندهای تجدیدنظر طولانی و نبردهای پیچیده شواهدی می‌تواند سرعت یا مقیاس تغییرات عملی را محدود سازد.

برای دانشمندان و سیاست‌گذاران، این دادخواهی جبهه جدیدی را در تلاش‌های بلندمدت برای کاهش بیماری‌های مرتبط با رژیم در سطح جمعیت باز می‌کند. راهبردهای مکمل—مالیات بر نوشیدنی‌های شیرین‌شده، محدودیت تبلیغات به کودکان، یارانه برای میوه‌ها و سبزیجات، استانداردهای تغذیه‌ای بهتر در مدارس و برچسب‌های جلوی بسته شفاف‌تر—همه ابزارهای سیاستی‌اند که شهرها و ایالت‌ها می‌توانند در کنار دعاوی حقوقی به‌کار گیرند. استراتژی حقوقی همچنین ممکن است شرکت‌ها را وادارد که بازنگری در سیاست‌های بازاریابی، سرمایه‌گذاری در نوآوری محصول و تعهدات عمومی داوطلبانه برای ارتقای استانداردهای تغذیه‌ای انجام دهند.

در نهایت، این شکایت دارای ارزش نمادین و اطلاع‌رسانی نیز هست: توجه عمومی را به پیامدهای سلامت محیط‌های غذایی و عملکرد شرکت‌ها جلب می‌کند، بحث عمومی در مورد سیاست غذایی را تقویت می‌کند و می‌تواند انگیزه‌ای برای پژوهش‌های مقایسه‌ای در مورد اثربخشی رویکردهای نظارتی در برابر رویکردهای مبتنی بر بازار برای ارتقای تغذیه جمعیت باشد. چه این پرونده در نهایت به مصالحه‌های شرکتی، اقدام‌های مقرراتی یا سَبک قضایی منجر شود، به احتمال زیاد بر نحوه تفکر سیاست‌گذاران، حرفه‌ای‌های سلامت و مصرف‌کنندگان درباره غذای فرآوری‌شده، سلامت عمومی و پاسخگویی شرکتی در سال‌های آتی تأثیر خواهد گذاشت.

منبع: smarti

ارسال نظر

نظرات

بیونیکس

دیدگاه علمی خوب توضیح داده، اما هنوز هم جا برای بحث سببیت هست، دادگاه باید مدارک داخلی رو بررسی کنه دقیق.

توربوام

تو محل کارمون هم دیدم مدارس به جای میوه بسته‌بندی‌ها رو میارن؛ عواقبش رو از نزدیک می‌دیم، دردناکه.

کوینسرج

واقعا این همه هزینه رو میشه به شرکتا حواله کرد؟ چه مدرکی دارن، اسناد داخلی رو نمایش میدن یا فقط حدسه؟

دیتاپالس

واقعا؟ یعنی شرکتای بزرگ عمدا طراحی کردن خوراکی که اعتیاد‌آور شه؟ اینا باید پاسخگو باشن، حالا ببینیم دادگاه چی می‌گه.

مطالب مرتبط